امام حسین علیه‌السلام:  لا یکمُلُ الْعَقْلُ الَّا بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛ عقل، جز از راهِ پیروی حق کامل نمی‌شود.   (بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷) 

گفت‌وگوی حجابیه پرسش از عقلانیت بی‌حجابی (بخش نوزدهم)

داود مهدوی زادگان

پوشش عمل پسندیده و حسن است؛ زیرا انسان به خاطر پوشش، احساس شرم نمی‌کند؛ بلکه احساس آرامش می‌کند. ولی انسان از ناپوششی احساس شرم می‌کند. چنان که این  احساس شرم برای حضرت آدم و حوا اتفاق افتاد. بنابراین، ناپوششی بنا به حکم عقل، عملی قبیح و نکوهیده است و پوشش، امر عقلانی است.

 ادیان وحیانی به‌ویژه دین مبین اسلام، مردم را در تنظیمات زندگی سیاسی و اجتماعی به مرجعیت کنش عقلانی دعوت می‌کنند. قرآن کریم مکرر اکثریت را نا خردورز می‌خواند و آنان را به‌خاطر پیروی از هوای نفسانی و قدرت‌طلبی و وهمیات باطل، محکوم کرده است. دنیای مدرن هم که مدعی عقلانیت است؛ بنابراین می‌توان، لااقل در ساحت نظر، اجماعی بر مرجعیت کنش عقلانی به دست آورد. براساس این اجماع، بسیاری از جزئیات زندگی روزمرّه، به زیر پرسش و محک عقلانیت می‌رود. چنان که برای خیلی افراد، چنین پرسشی نسبت به خیلی از کنش‌های سیاسی و اجتماعی پیش می‌آید. از جمله این کنش‌ها، ناپوششی و بی‌حجابی است. افراد و گروه‌های مختلفی بر ضرورت یا آزادگذاری بی‌حجابی اصرار می‌ورزند؛ لیکن پذیرش کنش ناپوششی، مشروط به ثبوت عقلانی بودن آن است. سوال اساسی در باره ناپوششی را این گونه طرح می‌کنیم: 
دلایل عقلانی بودن ناپوششی و بی‌حجابی چیست؟
چرا باید بی‌حجابی را به عنوان کنش عقلانی پذیرفت؟
سوال: با سلام خدمت جناب مهدوی زادگان -از قدیم فلاسفه نیز انسان را حیوان می‌دانستند: حیوان ناطق و یا حیوان ضاحک و ... . در روزگار جدید، مارکس معتقد بود که انسان‌ها همانند دیگر حیوانات برای خود خانه و شهر می‌سازند؛ اما بر خلاف آنها مجبورند خود را با توجه به چیزی که ساخته‌اند، تطبیق دهند (کرایپ, 1382, ص. 160). به عبارت دیگر، انسان به عنوان حیوانی که زندگی گروهی دارد، از توانایی صحبت کردن خود برای ساخت ارزش‌ها و هنجارها استفاده می‌برد و قوانینی برای زندگی جمعی خود می‌سازد. بدون وجود ارزش‌ها و هنجارها، زندگی گروهی ممکن نیست. حتی یک گروه مافیا یا دزدان حرفه‌ای نیز برای هماهنگی خود، نیاز به قانون دارند. در این میان برخی ارزش‌ها و هنجارها (حقوق بشر) مورد پذیرش و خواست بیشتر مردم است و برایشان ارزش دارد. اینها لازمه زندگی انسانی هستند و حیوانات، حتی آنها که زندگی گروهی دارند، فاقد چنین ارزش‌هایی هستند یا ما از آنها خبر نداریم.
وقتی می‌گوییم انسان اشرف مخلوقات نیست، به این معنی نیست که انسان همانند مثلا گرگ است و باید بدرد و بکشد و بخورد. نوع نگاه به انسان، دلالت‌های سیاست‌گذاری دارد. اگر انسان را فرشته یا اشرف مخلوقات بدانیم، پس هنگامی که کار بدی کرد، نشان از ذات پلید او دارد و بهترین مجازات او با هدف بهتر کردن جهان، نابودی آن ذات پلید است (اعدام). اما اگر انسان را حیوانی بدانیم که بر اساس لذت و درد (تشویق و تنبیه) عمل می‌کند، آنگاه برای عمل‌های بد مجازات‌هایی تعیین می‌کنیم که خوشایندی عمل نادرست را از بین ببرد.
پاسخ :
آقای دکتر، جنابعالی با نفی اشرفیت، انسان را از انسان بودن انداختید و به صراحت فرمودید: انسان حیوانی مانند دیگر حیوانات است! حال، اشرفیت انسان پیش کش. بفرمایید با ارزش‌های حیوانی چگونه می‌توانید حقوق بشر، شهروندی، مدنیت، کنش عقلانی و هزاران ساحت بشری دیگر را که در نوع حیوان نمی‌گنجد، اثبات کنید.
سوالات اساسی درباره پوشش را این‌گونه مطرح می‌کنیم:
دلایل عقلانی بودن پوشش ( حجاب) چیست؟
چرا باید حجاب را به عنوان کنش عقلانی پذیرفت؟
اشکال:
سلام -من نگفتم ارزش‌های انسانی وجود ندارند. اتفاقا نوشتم بدون ارزش‌ها و هنجارها، زندگی گروهی انسان ممکن نیست.
انسان، دلیل انسان بودن و زندگی گروهی، ارزش‌ها و هنجارها و قوانینی برای زندگی می‌سازد و برخی از آن ارزش‌ها، جهانی و برخی منطقه‌ای است.
انسان اشرف مخلوقات نیست؛ یعنی این کهکشان و کهکشان‌ها و زمین و حیوانات، برای زندگی انسان آفریده نشده است و انسان نیز مانند دیگر حیوانات، فرایندی تکاملی پشت سر گذاشته است؛ اما به دلیل توانایی‌هایی که داشته (زبان و قدرت تفکر و همکاری) توانسته نوعی موفق باشد.
انسان مانند حیوان است؛ بدین معنی است که انسان نیز همانند حیوانات به دنیا می‌آید، غذا می‌خورد، تولید مثل می‌کند و می‌میرد. این حیوان سخنگو، در هنگام زندگی برای هماهنگی با دیگر انسان‌ها به ارزش‌ها و هنجارهایی پایبند خواهد شد و بدون آنها نمی‌تواند زندگی گروهی داشته باشد.
ارزش‌ها و هنجارها نیز چیزهایی زمینی و ساخته اندیشه انسان‌ها هستند. مثلا قوانین راهنمایی‌ورانندگی ساخته شده‌اند تا بتوانیم در جاده‌ها حرکت کنیم و بدون آنها نمی‌توان.
پاسخ :
من نیز از اینکه فارغ از مجادلات سیاسی، پرسش‌وپاسخ‌های معرفتی طرح می‌کنید، سپاسگزارم. 
سوالی که طرح فرمودید، مغفول مانده نیست؛ بلکه به طور طبیعی طرح می‌شود. به این پرسش ( تعیین حسن و قبح ) پاسخ‌های مختلفی داده شده است. از جمله‌ی آنها؛ امر وجدانی بودن، بداهت، بنای عقلا است. هر یک از این سه امر، تعیین کننده حسن و قبح اعمال است. البته در پاسخ قبلی به این پرسش شما اشاره کردم. عرض کردم حس شرم که حس فطری پاک است، لااقل در فهم قبح عمل، کمک بسیار زیادی می‌کند. انسان در وضع ناپوششی، احساس شرم می‌کند. این نکته را هم اضافه کنم که انسان با وجود سرمایه عقل و وجدانیات، از شناخت و تعیین حسن و قبح اعمال در می‌ماند. یکی از اهداف دین، همین رفع درماندگی انسان در فهم مکارم اخلاق است. روایت نبوی صلی‌الله علیه و آله«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» ؛ اشاره به همین معنا دارد .حسن و قبح ذاتی اعمال، اختصاص به دیدگاه دینی ندارد. همه کسانی که نگاه غیردینی دارند، نسبی‌گرا نیستند؛ لیکن نکته اساسی این است که با رویکرد نسبی‌گرایانه، هیچ نظم اجتماعی و سیاسی، اعم از دینی و غیردینی، شکل نمی‌گیرد. این مسئله را نسبی‌گرایان خوب می‌دانند؛ ولی پنهان‌کاری می‌کنند. واقعیت قانون نفی، هرگونه دخالت نسبی‌گرایی در نظم اجتماعی است.
توضیح : 
حکم پوشش و ناپوششی، مربوط به حوزه عقل عملی است و ملاک اعتبار عقلانی آن، عقل عملی است. و ملاک عقل عملی در حسن و قبح عمل است. هر امری که حسن باشد، عقلانی است و هر امری که قبیح باشد، غیر عقلانی است .
 بر این اساس، پوشش عمل پسندیده و حسن است؛ زیرا انسان به خاطر پوشش، احساس شرم نمی‌کند؛ بلکه احساس آرامش می‌کند. ولی انسان از ناپوششی احساس شرم می‌کند. چنان که این  احساس شرم برای حضرت آدم و حوا اتفاق افتاد. بنابراین، ناپوششی بنا به حکم عقل، عملی قبیح و نکوهیده است و پوشش، امر عقلانی است.
ادامه دارد...