امام حسین علیه‌السلام: فرزندم! در مسیر حق استوار و ثابت باش گرچه تلخ و سخت باشد.   (الکافی، ج ۲، ص ۲۸) 

گفت‌وگوی حجابیه (بخش هفدهم)

 داود مهدوی زادگان

سخن به درشتی بلند نکنید که درشت‌گویی نشانه حق‌طلبی نیست. ادبیات خشم را در جای خود بکار برید تا مرضی خداوندگار قلم و میزان باشد و تسکین درد و رنج مردم.

ما همه رها شده الهی هستیم، چون خدا ما را فقط بنده خود خلق کرده است، مگر آن که خود نخواهیم. آن‌گاه است که طاغوت را در خود می‌آفرینیم و بعد گمان می‌کنیم حق‌طلب و طاغوت ستیز شدیم.

سوال1 :
1. تمام دستورات فقهی باید با رغبت انجام شود، مگر منکری که در جامعه اثر بد می‌گذارد، و اگر اجبار در دستورات فقه باشد، علاوه بر اینکه منافات با اختیاریت تکالیف شرع دارد، اثر عکس خواهد گذاشت؛ مانند حجاب که قانونی شدنش منجر به بی‌عفتی در جامعه شد!
2. تدریجی‌بودن دستورات شرع، به ملاحظه أضعف شهروندان نظر شده؛ لذا جوانان کاباره‌ای را نمی‌توان یک‌شبه تمام دستورات دین را بر آنها عرضه کرد. لذا فرمودند: لوازمات درجه بالای ایمان را بر درجه پایین‌تر تحمیل نکنید که اثر عکس خواهد گذاشت.
مانند تحمیل واجبات و مستحبات به مسیحی تازه‌مسلمان شده، باعث کرد که فردای آن روز از مسجد و مسلمان شدنش، بیزار شود! 
کاری که در این 38 سال از مراسمات طولانی و مجالس زیاد گریه و... باعث شد جوانان ما از مسجد فراری شوند!
3. دستور شرع به برقراری خرد جمعی در تدبیر جامعه، باعث می‌شود که از افراط‌وتفریط در تعامل با دنیا پرهیز شود و بی‌جهت دشمن برای خود درست نکرد کاری که در این سال‌ها، تک‌صدایی در جامعه حاکم شد و قدّیس‌پروری در حاکمان از ناحیه خشک‌مقدس‌ها، مستولی شد و باعث شد که با جهان سر ستیز برقرار شود و بی‌جهت دشمن برای خود درست کنیم.
حمله به سفارت‌ها و ادامه جنگ بعد از کوتاه‌آمدن عراق بعد از فتح خرمشهر و دادن هشت سال افسار نظام به رئیس دولت گذشته با خیال و توهّم فردی نه خرد فردی، ازاین‌قبیل است. 
4.  دستور دین به اینکه اول اقتصاد مردم تا به‌خاطر فقر، کافر نشوند، بعد اخلاق و ساده‌زیستی حاکمان، بعد اخلاق جامعه و بعد انجام دستورات شرع و بعد دعوت به مبارزه و جهاد و صبر و تحمل در برابر مشکلات. کاری که در این 38 سال درست عکس آن انجام شد؛ یعنی اول دستور به مبارزه با شرق و غرب و صبر و تحمل در مشکلات جنگ، بعد انجام موبه‌مو دستورات شرع بدون ملاحظه تدریجی‌بودن احکام، بعد دستور به مراعات اخلاق از طرف مردم، تازه بعدش مراعات اخلاق و ساده‌زیستی حاکمان که هنوز عملی نشده و بعد از سال‌ها از عمر انقلاب، تازه سال‌به‌سال دستور به اقتصاد و معاش مردم داده می‌شود! غافل از اینکه دستور دین از اول، آخر دیده شده، نه از آخر اول! این سخنان محکمات و مسلمات دین الهی بود که به غفلت گذر شد!
پاسخ : 
سلام 
جناب مستطاب ...، توصیفتان از فقه و دستورات شرع، مقرون به صواب نیست. چنان که تحلیلتان از سال‌های بعد انقلاب هم دور از انصاف است. تاسف آور این که گفته‌های خود را جزء "محکمات و مسلمات دین الهی" تلقی کردید! مطابق تحلیل جنابعالی، رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله نیز به‌عکس دستورات اسلام عمل کرده است؛ زیرا در مدینه کارش را با جهاد آغاز کرد و بی‌جهت برای خود دشمن درست کرد! بفرمایید باید بعد گذشت چند شب، دستورات دین را بر جوان کاباره رو  عرضه کرد! اصلا آیا راه‌اندازی کاباره در حکومت اسلامی جایز است؟! با این حساب، باید مشروب‌فروشی و جاهای مگو را هم جایز بدانیم! «حجاب» حکم شرع است و در حکومت اسلامی تمایزی بین قانون و شرع وجود ندارد.
جناب ... گرامی، آرام باشید و سخن به درشتی بلند نکنید که درشت‌گویی نشانه حق‌طلبی نیست. ادبیات خشم را در جای خود بکار برید تا مرضی خداوندگار قلم و میزان باشد و تسکین درد و رنج مردم. در سخن خود، اندیشناک شوید و بنگرید که چشم و دل چه صنف و گروه و فردی را روشن و خشنود می‌سازید! ما همه رها شده الهی هستیم، چون خدا ما را فقط بنده خود خلق کرده است، مگر آن که خود نخواهیم. آن‌گاه است که طاغوت را در خود می‌آفرینیم و بعد گمان می‌کنیم حق‌طلب و طاغوت ستیز شدیم. تا کنون ندیدم قلم کین شما جز به یک نفر، بر کس دیگری نشانه رفته باشد و این خود، مایه عبرت است که  انسان تا چه اندازه می‌تواند گرفتار حجاب طاغوتِ خود شود! 
سوال2:
ملوک السادات بهشتی: من در یک دوران بسیار بحرانی یعنی در دوران بلوغ در آلمان بودم. در آنجا پوشیده بودن، مسئله بود. من ساعت‌ها با ایشان بحث می‌کردم و هرگز به منِ دخترشان نگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر می‌گذاشتند و این خیلی مسئله مهمی بود. من یادم هست که در آن زمان، یک لباس کاملا سفید خریده بودم و وقتی ایران آمدم همان لباس را پوشیدم و یک چادر هم رویش پوشیدم. همه دوستانم تعجب کرده بودند که تو چرا این مدلی آمدی؟! تو چرا کفش سفید می‌پوشی؟! می‌خواهم بگویم که این موضوع برای یک خانواده روحانی عجیب بود؛ اما تربیت شهید بهشتی باعث شد که من وقتی در آلمان به مقطع دبیرستان وارد شدم و کلاس‌هایمان هم مختلط بود، خودم انتخاب کنم که روسری بپوشم و سر کلاس بنشینم. این موضوع هم موردبحث بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم بود که من هم در این باره جوابشان را می‌دادم تاحدی‌که یک‌بار معلم دینی ما گفت: بریم مسجد هامبورگ را ببینیم. یعنی این‌قدر برخوردها منطقی بود و همه کلاس را به مسجد هامبورگ بردیم. خودِ شهید بهشتی هم چون مسلط به زبان آلمانی بودند به همه سوال هایشان جواب دادند که بسیار اثر خوبی داشت.
پاسخ :
این مطلب را نمی‌توان پذیرفت و از آیت‌الله شهید بهشتی که خود مجتهد بودند،  چنین سخنی بعید است و نهایت اینکه از شذوذات ایشان به‌حساب می‌آید. گمان می‌کنم، دختر ایشان سخن شهید بزرگوار بهشتی را به خوبی درک نکرده است. مقصود ایشان آزادی انتخاب در نوع پوشش است و نه آزادی انتخاب در اصل پوشش! علاوه، ایشان این حرف را باملاحظه اینکه در بلاد فرنگ به سر می‌برند گفته است و مضافا اینکه این سخن، مربوط به شرایط عدم تاسیس حکومت اسلامی است.
ادامه دارد...