داود مهدوی زادگان
حجاب، مقتضای فهم عرفی از اخلاق است. جدای از آن که دستور شرع انور هم هست. هیچ فهم عرفی از اخلاق، مردم را به عریان گری دعوت نمیکند.
اشکال:
جناب مهدوی زادگان
در میان مطالبی که فرمودید، به یک نکته اشاره کردهاید که آن نکته برایم مهم است... مرقوم فرمودید:
«گرامی! حجاب، قانون است و الزام به آن هم قانونی است و از پشتوانه فلسفی برخوردار است. اگر حجاب در جامعه ما اجبار است، اجبار آن قانونی است.»
1. اگر شما در 1314 در زمان کشف حجاب بودید و معترض آن، به شما گفته میشد: کشف حجاب قانون است و الزام آن هم قانونی است...
آیا شما تمکین میکردید؟ آیا بهصرف قانونیبودن چیزی، نمیتوان متعرض آن شد؟
2. شما حق اعتراض شهروندان را به قوانین موجود و منجمله قانون حجاب، به رسمیت میشناسید؟
قانونی موفق خواهد شد و با موانع و مخالفت اجتماعی مواجه نمیشود که دستکم 6 شرط داشته باشد.
1. قانون باید با درک اجتماعی از عدالت سازگار باشد
2. قانون باید با فهم عرفی از اخلاق سازگار باشد
3. قانون باید به دریافت جمعی از حقوق بشر و حق انسان سازگار باشد
4. قانون باید ممکن باشد...یعنی قابل اجرایی داشته باشد
5. قانون باید مفید باشد...دردی از جامعه را درمان کند و ...(یعنی بیهوده نباشد)
6. و در جامعهی دینی مثل جامعهی ایران، قانون باید با قرائت از دین سازگار باشد
قوانینی که با درک اجتماعی از عدالت و اخلاق و ... سازگار نباشد، البته به چالش کشیده میشود، زیرا آن را مشروع تلقی نخواهند کرد
فکر میکنم قانون حجاب نیز به همین دلیل با مقاومت و موانع اجتماعی مواجه شده است
پاسخ:
درود بر شما
گمان میکنم میتوان با جنابعالی وارد گفتگوی علمی شد. چون بر اصل، تاکید میورزید.
اما پرسش شما که جان کلام در همین سوال است، دو پاسخ اولیه و نهایی دارد.
پاسخ اولیه این است که قیاس معالفارق است. زیرا رضاخان با کودتا به قدرت رسید و پشتوانه مردمی نداشت و نمایندگان هم منتخب مردم نبودند و گوشبهفرمان حاکم مستبد بودند و قانون کشف حجاب را به فرمان رضاخان تصویب و اجرا کردند . مردم هم هیچگاه با این قانون فرمایشی موافق نبودند و در برابر آن ایستادگی کردند. رژیم مستبد، واقعه دردناک و خونبار مسجد گوهرشاد و مانند آن را پدید آورد و چه هتک حرمتها که نکردند؛ لذا اگر در آن زمان بودم، قطعاً اعتراض میکردم؛ ولی اعتراضم از جنس هرجومرجطلبانه نخواهد بود. اما حاکمیت بعد انقلاب، به پشتوانه مردم است و نمایندگان منتخب مردم بودند و همانها هم قانون حجاب را تصویب کردند و بعد به تایید شورای نگهبان در آمد. مردم هم به استقبال آن قانون رفتند و مخالفت جدی پیش نیامد، حتی در همین چند ماه اخیر که از طرف عدهای به کمک رسانههای غربی، موضوع حجاب پیش کشیده شد، دیدیم که مردم استقبالی از آن نکردند. و این نشاندهنده خواست مردم است.
دوست عزیز، در همین راستا خوب است که همین پرسش را از جماعت روشنفکری به عملآورید که چرا در سال 1314 با اجباری شدن کشف حجاب مخالفت نورزیدند!
اما حق اعتراض به قوانین عرفی و غیر تاسیسی - مانند اصل ولایت مطلقه فقیه - را قطعاً به رسمیت میشمارم؛ ولی این نظر من است و باید به قانون اساسی رجوع کرد.
اما پاسخ نهایی من به پرسش جنابعالی مبتنی بر همین 6 شرطی که بهمثابه اصل ذکر کردید، است. البته در اینجا نمیخواهم در این شرایط خدشه وارد کنم؛ بلکه بر پایه همین شش شرط عرض میکنم که «قانون حجاب» موافق با همه آنها است؛ و لذا الزام به آن هم قانونی و معقول است:
1. حجاب، منبعث از فهم اجتماعی است، به خلاف بیحجابی که خواست شخصی است.
2. حجاب، مقتضای فهم عرفی از اخلاق است. جدای از آن که دستور شرع انور هم هست. هیچ فهم عرفی از اخلاق، مردم را به عریان گری دعوت نمیکند.
3. حجاب، یک حق اجتماعی است و لذا سازگار با حقوق اجتماعی است.
4. حجاب، نه فقط قابلاجرا است که تسهیلکننده حیات اجتماعی است. به خلاف عریان گری که مخل حیات جمعی است.
5. تردیدی در مفیدبودن حجاب نیست. فرض مفیدبودن عریان گری، بوالهوسانه است و هیچ دردی جز درد هوای نفس را تشفی نمیکند. و لذا بیحجابی امر بیهوده است.
6. حجاب، سازگار با قرائت رسمی و غیررسمی از دین است. قرائتهای برون دینی در اینجا مسموع نیست.
ادامه دارد ...