امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

گفت‌وگوی حجابیه (بخش سیزدهم)

 داود مهدوی زادگان

حجاب است که از شرافت تن صیانت می کند و به همین خاطر است که استاد شهید مرتضی مطهری (ره) فرمودند: " حجاب مصونیت است و نه محدودیت ". 

عفاف و پاکدامنی برای انسانی که درک و حسی از گناه داشته باشد، شکل می گیرد. انسانی که حس گناه در او نباشد، حس شرم هم ندارد؛ لذا انسان و جامعه به شدت سکولار که فهمی از حس گناه ندارد، درکی از عفاف و پاکدامنی هم نخواهد داشت.

سوال:
با احترام به شما و برای آن که گفتار منضبط و مشخص پیش برود، به یک پیش فرض شما اشاره کنم:
شما پیش فرض هایی دارید و البته من هم پیش فرض هایی دارم. این فرض های پیشین است که محل اختلاف است. در یک گفتگوی پیش برنده، آن مفروضات ناگفته باید معلوم گردد و تا این پیش فرض روشن نشود، نمی توان به گفتگو ادامه داد؛ زیرا پایه ی سخن محسوب می شود و استدلالات بعدی بر روی آن سوار می گردد.  یکی از پیش فرض های اساسی شما که البته بسیار مهم است این است:
"حجاب"  لازمه‌ی عفاف و پاکدامنی است و لذا الزام به حجاب معقول است؛ اما کشف حجاب ملازم با پاکدامنی و عفاف نیست و لذا وادار کردن مردم به آن، اجبار است.
فعلا با آن بخشِ الزام و اجبارش هم کاری ندارم. اما پرسشم این است که: چرا لازمه‌ی عفاف و پاکدامنی را حجاب می دانید؟ یادمان باشد ما فعلا درباره‌ی عریانی به معنای مصطلح سخن نمی گوییم؛ بلکه منظور، همین حجاب مرسوم در ایران  است.  عجیب ادعایی است این سخن. 
وقتی از پاکدامنی و عفت سخن می گویید، باید روشن کنید منظورتان از عفت چیست؟
به صورت خلاصه، آن گونه که من می فهمم، عفت و پاکدامنی مفهومی است که تقوا و پرهیزگاری جنسی از آن فهمیده می شود. من متوجه نمی شوم  که حجاب چه ربطی به پاکدامنی با همین معنا دارد؟
آقای دکتر! به سخن صریح، یعنی شما بانوانی را که بی حجاب هستند، فاقد پاکدامنی و عفت 
می دانید؟ اگر پاسخ تان منفی است، چرا لازمه‌ی عفت و پاکدامنی را حجاب معرفی می کنید؟
پاسخ :
پیش تر عرض کردم که جنابعالی مختار به جهت‌دهی بحث هستید و من هیچ مخالفتی با آن ندارم. چون انگشت روی هر جهت بگذارید، مطالب قابل گفت وگو زیاد است؛ لکن گمان می کنم پرداختن به مبانی رجحان، بلکه ضرورت دارد و هرگز خروج از موضوع نیست. بویژه که خود شما در آغاز، به شش فرض مبنایی ارجاع دادید؛ اما حالا پرداختن به آنها را بی فایده و غیر لازم می دانید. و این امر خیلی تعجب بر انگیز است. 
من پروایی از مواجهه با صورت مسئله‌های رادیکالی شده ندارم. به هر حال، باید هر دو طرف، پای حرفی که می زنند بایستند. وقتی از من می پرسید آیا زنان بی حجاب، فاقد عفاف و پاکدامنی است؟ بحث را رادیکالی می کنید؛ ولی با این روش ( پرسش رادیکالی )  طرفی نمی‌توان بست، چون جای این پرسش است که آیا زن بی حجاب فاحشه را می توان واجد پاکدامنی و عفاف دانست؟  اگر پاسخ‌تان منفی است؛ چرا مایل نیستید که پوشش و حجاب را لازمه عفاف و پاکدامنی بدانید؟
دوست عزیز، تعجب از این است که درباره چیستی عفاف و پاکدامنی سوال کردید؛ چون عفاف، امر فطری است و آدمی با رجوع به خویشتن، معنای آن را در می یابد. عفاف آن حالت نفسانی است که آدمی را از ارتکاب به گناه باز می دارد. به طوری که اگر مرتکب گناه شود، احساس شرم می کند. حس شرم، ملامت و سرزنش کردن خود است، بخاطر گناهی که مرتکب شده است.
 انسان عفیف، قلمروی از حرمت ها را در خویشتن پاس می دارد. این قلمرو،  حرمت های روحی و جسمانی را در بر می‌گیرد. حرمت تن از جمله محارم آدمی است. صیانت تن مطلق است و با حفظ سلامت تن، فرق می کند. تن به همان اندازه روح شریف است و نه خود و نه دیگری حق تعرض به شرافت تن و روان آدمی را ندارد. تعرض دیگری به شرافت تن در اشکال مختلف،  تجاوز است. تعرض خود به شرافت تن، بی عفتی است.  پوشش و حجاب، یکی از وجوه صیانت از شرافت تن است. تن‌پوشی، مانع تعرض و تجاوز دیگری است. بخلاف عریان گری و بی حجابی که سلب مسئولیت خود از وظیفه صیانت از شرافت تن است؛ لذا بی عفتی مقدمه تجاوز دیگری به شرافت تن است؛ بلکه در جایی که عفت نباشد، تجاوز معنا ندارد، چون شخص، پیش تر حریم خود را کنار گذاشته است. مانند طلا فروشی که سیستم حفاظتی خود را خاموش کرده است. به همین خاطر است که در سوره نور ( 31 - 30 )  صیانت تن ( غض بصر و حفظ فروج ) به طور یکسان از مرد و زن خواسته شده است.
بنابراین، از بیان بالا معلوم گشت که چرا می گوییم پوشش، ملازم با عفت و پاکدامنی است. حجاب است که از شرافت تن صیانت می کند و به همین خاطر است که استاد شهید مرتضی مطهری (ره) فرمودند: " حجاب مصونیت است و نه محدودیت ". 
عفاف و پاکدامنی برای انسانی که درک و حسی از گناه داشته باشد، شکل می گیرد. انسانی که حس گناه در او نباشد، حس شرم هم ندارد؛ لذا انسان و جامعه به شدت سکولار که فهمی از حس گناه ندارد، درکی از عفاف و پاکدامنی هم نخواهد داشت. از نظر او، صیانت تن، تعبیر دیگری از سلامت تن است؛ لذا تجاوز جنسی را بی شرافتی نمی داند، بلکه آزار جسمی می خواند.
با وجودی که پوشش و حجاب ملازم با عفاف و پاکدامنی دانسته شد؛ اما هر زن بی حجابی را بی عفت و نا پاکدامن نمی دانیم؛ زیرا بسیاری از آنان درکی از صیانت شرافت تن ندارند. معقول نیست که کسی به چنین درکی برسد و حجاب را بر نگزیند. یکی از ثمرات دینداری، التفات به این درک و فهم شرافت تن است. ادامه دارد...