دستاوردسازی از دیدار و تماس با دو فتنهگر
یک نشریه مدعی شد اگر چه سفر آقای پزشکیان از نظر دیپلماسی رسمی دستاوردی چشمگیر در حوزه روابط بینالملل به همراه نداشت؛ اما دیدار و تماس وی با ایرانیان خارج کشور از جمله سروش و کدیور، میتواند نشانهای از تحول در سیاست داخلی تلقی شود!
فصلنامه آگاهینو به مدیریت محمد قوچانی (عضو حزب کارگزاران) اخیراً از دیدار پزشکیان با دکتر سروش و محسن کدیور خبر داد: گفتوگوی رئیسجمهور با چند چهره شناخته شده از میان روشنفکران دینی، دانشگاهیان و مدیران ایرانی مهاجر، نشان میدهد که دولت در پی ارسال پیامهایی متفاوت از گذشته است؛ پیامهایی که رو به سوی افکار عمومی داخل و جامعه ایرانیان مقیم خارج دارند.
عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی در ویدیویی کوتاه به تماس تلفنی و گفتوگویی که بین او و رئیسجمهور در سفر مهرماه به نیویورک انجام شده، پرداخته است. او تأکید کرده که این تماس فقط چند دقیقه طول کشیده؛ اما مضمون آن قابلتوجه است: «در ماه سپتامبر که آقای رئیسجمهور پزشکیان آمده بودند به نیویورک، یکی از مسئولان حفاظت منافع ایران به من زنگ زد و گفت که آقای رئیسجمهور میخواهند با شما صحبت کنند. گفتم بله، اشکالی ندارد و چند دقیقهای با ایشان صحبت کردیم. ایشان گفت میخواستم، تشکر کنم از مواضع شما در باب ایران در باب اسرائیل. من پاسخ دادم ما کار زیادی نکردیم و چیزی که به نظرمان رسید را گفتیم. کل صحبت من با ایشان ۳ الی ۴ دقیقه بود. بیشتر نبود. هم من کار داشتم و هم ایشان. مجال بیش از این سخن گفتن نبود. گفتم شما صدای رسایی در ایران هستید، بالاترین رسانه هستید در ایران؛ لذا باید ندای مظلومان را بلند کنید. الان صدای آنها بلند است و صدای مظلومان کوتاه است و خفه شده است. من علیالخصوص از شما میخواهم کسانی که در این کشور به روی دخترکان معصوم اسید پاشیدند را معرفی کنید و اینها را به دست عدالت بسپارید. ایشان حرفهای من را شنیدند و فقط در جواب من گفتند که دعا کنید که ما شرمنده مردم نباشیم».
به گزارش آگاهی نو و روزنامه سازندگی، «یکی دیگر از این رویدادها، دیدار بیش از یک ساعته میان رئیسجمهور و محسن کدیور، نویسنده و نواندیش دینی است. این پژوهشگر اخیراً در کانال تلگرامی خود نوشته: «هفدهمین سال است که مبتلا به غربت غربیه هستم. ۲۳ سپتامبر به من خبر دادند که ریاستجمهوری مایل است با دو نفر از اساتید به طور خصوصی در نیویورک ملاقات کند. عصر ۲۵ سپتامبر ۲۰۲۵ (۳ مهر ۱۴۰۴) به مدت بیش از یک ساعت آنچه شرط بلاغ بود با صراحت و شفافیت به اطلاع رئیسجمهور رساندم. دکتر پزشکیان با رویی گشاده سخنان مرا شنید و به برخی گفتههایم، پاسخ داد. انتشار گزارش دیدار به عهده دفتر ریاستجمهور است. ساعتی قبل از بازگشت، یکی از مسئولان عالیرتبه دفتر ریاستجمهوری به دیدارم آمد و ازجمله گفت که چرا به کشور برنمیگردید؟! شرایط تغییر کرده است. تشکر کردم و پاسخ دادم، منتقدان ساکن کشور در حبس و حصر خانگی چه میکنند؟!»
آنچه در این روایت مفقود است، چند نکته قابل تأمل است: اولاً دو فرد یاد شده، دارای مواضع ضد اسلامی و ضد شیعی صریح از جمله در انکار قداست وحی و انتساب قرآن به الهامات شاعرانه در قلب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و همچنین انکار مهدویت و امام عصر (عج) هستند و این علاوهبر حضور خیانتآمیز دو فرد مذکور در اتاق فکر فتنه سبز در لندن است؛ گروهکی که در کنار عناصری مثل مهاجرانی و بازرگان و.. نقش پادویی سرویسهای جاسوسی غربی و عبری را برای برپایی آشوب در سال 1388 ایفا میکرد. بر این اساس باید معلوم شود عناصر نفوذی در دفتر و همراهان رئیسجمهور چه کسانی بودند که واسطه دیدار و مکالمه با این دو عنصر معاند شدند؟
ثانیاً واسطههای ملاقات که کاملاً به خیانت خود و حاشیهسازی ماجرا واقف بودهاند، ترجیح دادهاند تماس و دیدار را به شکل پنهانی (یواشکی) انجام دهند و اکنون ماجرا از سوی دو عنصر معاند درز پیدا میکند. این عناصر زاویهدار چه کسانی هستند که حتی شجاعت معرفی خود و ارائه گزارش شفاف و عذرخواهی از نظام و مردم را ندارند؟ ثالثاً ادبیات طلبکارانه آن دو وطنفروش نشان میدهد که پیام قاطع حضرت امام (ره) در منشور روحانیت در تاریخ 3 اسفند 1367 چقدر درست بود که فرمودند: «امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان (لیبرالها) در کنار ما نیستند؛ چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است؛ ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند. من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمیدانم، که معتقدم دشمنان از آن بهره میبرند. من به آنهایی که دستشان به رادیو - تلویزیون و مطبوعات میرسد و چهبسا حرفهای دیگران را میزنند، صریحاً اعلام میکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد. تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند. تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد. تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند».
آرزوی غربگرایان برای تک دورهای شدن پزشکیان
روزنامه غربگرای شرق که از متهمان انحراف گفتمانی و رویکردی در برخی اجزای دولت به شمار میرود، در اقدامی فرافکنانه، نوشت حتی حامیان آقای پزشکیان، آرزوی تک دورهای شدن دولت او را دارند.
شرق در مقالهای مینویسد: «اینکه بدون حمایت اجتماعی، هیچ پروژه اصلاحی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) به نتیجه مطلوب خود نمیرسد، تحلیلی منطقی و پذیرفته شده در جهان امروز است که رضایت و حقوق شهروندان، اساس و تداوم نظامهای سیاسی است. اما اینکه از کدام مسیر میتوان به این هدف رسید، سؤالی است مهم که دولت چهاردهم و شخص آقای پزشکیان تاکنون در پاسخ درست به آن ناکام بوده و نه فقط پایگاه اجتماعیاش گسترش نیافته؛ بلکه با کاهش سرمایه اجتماعی هم مواجه شده است. به طوری که حتی از سوی جریانهای مختلف سیاسی درون ساختار قدرت اعم از اصلاحطلب و اصولگرا که پروژه وفاق قرار بود حداقل آنان را به هم نزدیک کند، مورد تندترین انتقادها قرار دارد.
چنانکه حتی کسانی که مردم را به رأی دادن به آقای پزشکیان ترغیب و تشویق میکردند، نهفقط پیشبینی؛ بلکه حتی آرزوی تک دورهای شدن دوره ریاستجمهوری ایشان را میکنند (آزاد ارمکی - 30/8/1404). مسئله و مشکل این گروه نسبتاً وسیع از منتقدان با دولت چهاردهم و رئیس دولت آن، بیعملی و بدعملی و گفتاردرمانی و... است. اینکه مثلاً دائماً از مردم و کارشناسان و... درخواست همکاری و ارائه راهحل شود؛ اما مشخص نباشد که قرار است «چه چیزی را حل کنند؟ و با کدام قدرت» (همان) یا مثلاً رئیس دولت در ستاد تنظیم بازار که یکی از مهمترین مراکز سیاستهای دستوری و سرکوب قیمتهاست، تندترین نقدها را به اقتصاد دستوری وارد و عنوان کند که «اقتصاد با دستور اداره نمیشود»؛ اما هیچ راهکاری هم ارائه نکند که پس اقتصاد و کار و زندگی مردم، با چه سازوکاری باید اداره شود؟ برنامه چیست؟ اولویتها کدام است؟ و جدول زمانبندی کجاست؟ رفتار و گفتاری که بیشتر باعث بههمریختن روان جامعه میشود؛ چرا که بهجای این حرفها باید در میدان، مشکلات را رفع کرد».
این روزنامه میافزاید: به نظر میرسد اقتصاد و سیاست، گرفتار تعادل ترس شده است. تعادلی که تحت تأثیر آن «تصمیمگیرنده وقتی جای پای خودش را محکم نبیند، خودبهخود به بیعملی رو میآورد. اگر هم به اجبار قرار است اقدامی صورت دهد، در نهایت یک بار در مورد یک ناترازی در یک یا حتی دو دوره ریاستجمهوری به آن تن میدهد...» (مسعود نیلی). تعادلی که برآمده از محافظهکاری سیاسی، ترس از هزینههای اجتماعی در کوتاهمدت، ساختار بوروکراتیک ناکارآمد، نبود اجماع میان نهادهای تصمیمگیر و فقدان اعتماد عمومی است. نمونه مشخص آن، طرح اخیر برای افزایش قیمت بنزین است. چنانکه از یکسو آقای پزشکیان بارها از بیعدالتی در قیمت بنزین و هدررفت و مصرف بیرویه و کسری بودجه دولت و... سخن گفته و از واردات چهار و شش میلیاردی این محصول و توزیع آن به قیمت مفت بین طبقات برخوردار فریاد سر داده و از سوی دیگر طرحی ارائه داده که نه فقط هیچیک از این بحرانها را حل نمیکند و موجب کاهش تقاضا و بهینهسازی و مدیریت مصرف و جلوگیری از قاچاق و عدالت در توزیع یارانه انرژی و... نخواهد شد و هیچ ارجاعی به اصلاحات کلان اقتصادی و اصلاح سیاستهای صنعتی و سیاست خودروسازی و... نمیدهد؛ بلکه هزینههایی مانند کاهش سرمایه اجتماعی، را به دنبال خواهد داشت».
شرق در تحلیل خود، هیچ اشارهای به نقش مؤثر مدعیان اصلاحات و اعتدال و غربگرایان، در ناکارآمدسازی دولت و نشان دادن آدرس سراب (مذاکره با آمریکا با وجود چند دور عهدشکنی و شرارت) نکرد و این در حالی است که طیف مذکور، نقش ویژهای در فریب افکار عمومی و گذاشتن پوست خربزه زیر پای برخی مدیران داشتند.
روزنامه غربگرا را چه کار با شهید راه مبارزه با استعمار و استبداد؟
شهید راه مبارزه با استعمار انگلیس و استبداد نیابتی آن رژیم را با روزنامه غربگرا چه کار؟ این سؤالی است که با دیدن تصویر صفحه اول روزنامه هممیهن به ذهن مخاطبان متبادر میشود.
روزنامه مذکور دیروز تیتر نخست خود را به «نسبت مجلس با مدرس» اختصاص داد و ضمناً با دو مقاله سعی کرد مجلس شورای اسلامی را در مقابل مشی و مرام شهید مدرس نشان دهد.
این روزنامه نوشت: در چند دهه اخیر هر وقت بحث ارزیابی رفتار و عملکرد نمایندگان پیش آمده از جمله معیارها و ترازها برای آن شخصیت سیدحسن مدرس بوده است. روحانی سیاستورزی که نامش در تاریخ پارلمان ملی و پس از آن در حافظه جمهوری اسلامی، بهعنوان نماد استقلال رأی، شجاعت در نقد قدرت و پایبندی به منافع ملی ثبت شده است. حالا هم در سالگرد شهادت او که در تقویم ما به عنوان روز مجلس نامگذاری شده است، این نمایندگان مجلس دوازدهم هستند که در برابر این ارزیابی قرار دارند. مجلس دوازدهم در شرایطی شکل گرفت که فضای سیاسی کشور زیر سایه مجموعهای از چالشها و انتظارات انباشته قرار دارد. در چنین فضایی، ارجاع مکرر نمایندگان به نام مدرس، بیش از آنکه صرفاً احترام نمادین باشد، بیانگر نیاز اجتماعی به الگویی برای کنشگری سیاسی است؛ الگویی که هم استقلال فردی نماینده را به رسمیت بشناسد و هم رفتار او را در چارچوب مصالح عمومی تعریف کند».
روزنامه متعلق به غلامحسین کرباسچی، همچنین به قلم محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان مینویسد: اگر بخواهیم پسرفت یا ترقی معکوس برخی از نهادهای کشور را نشان دهیم، مجلس نمونه مناسب آن است. در پاسخی کوتاه درباره نسبت مجلس و مدرس باید گفت که میان این دو، هیچ نسبت محتوایی و نیز شکلی، متصور نیست. مدرس بهعنوان یک مجتهد با مسائل کشور به امور مستحدثه برخورد فقهی نوآورانهای داشت و اداره کشور در چهارچوب دولت - ملت را خوب درک میکرد. جالب اینکه وی در دوره سوم سعی کرد فراکسیون هیئت علمیه (فراکسیون روحانیت) را تشکیل دهد؛ ولی بعداً دریافت که تصمیم ناموفقی بود؛ لذا تا سه دوره دیگری که در مجلس بود، سراغ آن نرفت. مدرس اهل انتقامکشی سیاسی با مخالفینش نبود و حتی در مواقع ضروری با آنها بر سر مصالح کشور ائتلاف هم میکرد. مدرس در تعامل با قدرتهای بزرگ، قائل به ایجاد موازنه بود و از برخوردهای تند شعاری پرهیز داشت. سلامت و پاکدستی و نیز غنای گفتاری و ادبی او نیز روشن است. اکنون میتوانیم با نگاهی به وضعیت خود، دریابیم که مجلس یا نمایندگان آن در ایران کجا بودند و اکنون کجا هستند؟ و چه نسبتی میان این الگوی رسمی نهاد مجلس با واقعیت آن وجود دارد؟
روزنامه هممیهن در یادداشت دیگری با عنوان «الگـو و شاخص، دریغ و افسوس» مینویسد: «دریغ امروز و 88 سال پس از قتل مدرس، یا ۴۷ سال بعد از انقلابی که نام او را زنده کرد و همواره به عنوان الگو و شاخص معرفی شده، این است که باید فانوس برداریم و در پارلمانی که به خاطر یادآوری نام او به بهارستان بازگشته، دنبال مدرس بگردیم».
فعلاً از این نکته میگذریم که نویسنده مشترک روزنامههای متعلق به آقایان کرباسچی و حضرتی، از سلامت و پاکدستی حرف میزند! اما نکته مهمتر این است که شهید مدرس، در برابر استعمار انگلیس و نوچه دست نشانده آن (پهلوی) تا پای جان ایستاد و به هیچ کوتاه بیاید. این، واقعیت انکارناپذیری است که هممیهن، کتمان میکند. علت را میتوان در دنبالهروی از آمریکا و انگلیس و همبازی شدن با سلطنتطلبان ورشکسته در حوادثی مثل فتنه 1401 مشاهده کرد.
از سوی دیگر، شهید مدرس بر خلاف عناصر غربگرا، قائل به پیوند کامل دیانت و سیاست بود؛ چنان که میفرمود: «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست». این باور را که به قیمت جان شهید مدرس تمام شد، با لاابالیگری فکری و سیاسی برخی گردانندگان هممیهن در زمینه ترویج سکولاریسم و اباحیگری حتی در موضوع حجاب و عفاف و مسکرات و... یا موجهسازی نفوذ غرب و دعوت به تسلیم در برابر فشارهای آن مقایسه کنید که تباین و تنافر مطلق است. در حالی که غربگرایان همواره نسخه تسلیم میپیچند، شهید مدرس تأکید میکرد از ترس مرگ، خودکشی نمیکنیم.
نهایتاً اینکه اگر مستبدانی مانند رضاخان (رضا پالانی) دشمن مجلس بودند، امروز هم دیکتاتور کوچولوهای غربگرا، نقش مشابهی را در تخریب و ترور شخصیت مجلس ایفا میکنند.
عکس هفته
مقاومت ونزوئلا در برابر تروریسم نفتی آمریکا سوژه جدید «کمال شرف»