امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

گفته‌ها و نکته‌ها 1198

در شیب تند سقوط  
مرضیه عاصی
وقتی انسان در شیب تند و سرازیری بیفتد، قدرت تفکر و تحلیل خود را از دست می‌دهد، چون در این حالت، عمده‌ی توجه انسان، صرف این می‌شود که به موانع وسط راه برخورد نکند و آسیبی نبیند، مثل حالتی که در جنگ اُحد برای لشکر اسلام پیش آمد و آن هم وقتی بود که دشمن از پشت به آنها حمله کرد و چون این حمله ناگهانی برای آنها غیرمنتظره بود، تمام محاسباتشان به‌هم ریخت و قدرت تفکر و تحلیلشان را از دست دادند. در چنین حالتی اولین انگیزه‌ی هر انسانی نجات خودش است، چنان‌که عده‌ای که حرف پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) را گوش نکردند و مشغول جمع‌آوری غنائم شدند، چنان غافلگیر شدند که پا به فرار گذاشتند و اصلاً پشت سرشان را هم نگاه نکردند و هرچه پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) آنها را صدا می‌زد، به صدای ایشان توجهی نمی‌کردند یا شاید اصلاً صدای او را نمی‌شنیدند، یعنی انسان وقتی در شیب  سقوط، شدت و سرعت پیدا می‌کند، توجه‌اش از همه‌ی اطراف قطع می‌شود؛ ولی اگر یک انگیزه‌ی بالاتری بیاید و بگوید گرچه ضربه می‌خوری یا گرسنگی و تشنگی می‌کشی؛ اما به‌خاطر یک ارزش والاتر است، انسان از تن، رها می‌شود و به ارزش والاتر می‌اندیشد و از سرعتش کاسته می‌شود. در این حالت است که قرآن می‌فرماید: «فَاَثابَکُم غَماً بِغمِّ... ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدالغَمِّ اَمَنَهً نُعاساً؛ به پاداش بی‌ثباتی شما، غمی بر غم شما افزود...  بعد از آن غم‌ها و فشار شدید، خدا شما را ایمنی بخشید.»، (آل عمران/۱۵۳ و ۱۵۴)، این غمی که ایشان را از آن اندوه ناپسند منصرف ساخت، نعمت بوده است و عبارت بوده از اندوه ندامت از اعمالی که انجام داده‌اند و حسرتی که از فوت نصرت ناشی از سستی به ایشان دست داده است، یعنی خداوند این پاداش را به شما داد که اندوه ناشی از فوت نصرت و ورود مصیبت‌هایتان را مبدل کرد به اندوه ناشی از ندامت و حسرت و فرار که مرتکب شده بودید، پس غمی را به عوض غمی دیگر به شما پاداش داد تا شما را از اندوهی که برایتان نمی‌پسندد محفوظ بدارد و در آخر و بعد از دادن غم پسندیده، آرامش و چرتی را هم بر شما نازل فرمود.
هدف از این مقدمه طولانی این است که هر زمانی مسلمانان رو به دنیا کردند و گَرد و غبار غفلت بر فطرت پاکشان نشست و کم‌کم در سراشیبی سقوط قرار گرفتند و شیب سقوط آن‌قدر زیاد شد که توقف غیرممکن شد، خداوند چون بندگانش را دوست می‌دارد، برای آنها امنه‌ی نعاسی (چرت و آرامشی) را برای آنها ایجاد می‌کند که این امنه‌ی نعاس، یا شوقی‌ست یا خوفی و حزنی‌ست. بعد از شهادت "اسماعیل هنیه" چون ما در خواب غفلت فرو رفتیم و چشم به آمریکا دوختیم که فرمان آتش‌بس را برای‌مان به ارمغان بیاورد، خداوند یک امنه‌ی نعاس خوفی یا حزنی را برایمان مقدر ساخت تا به خود بیاییم و بعد از آن رکود چند ماهه از سرعت در شیب سقوط نجات پیدا کنیم و آن شهادت سید مقاومت، "سید حسن نصرالله" بود، به‌طوری که الآن به چشم می‌بینیم که تمام عالَم را متلاطم و پویا کرده است، چنان‌که ولیّ امر مسلمین کمک به لبنان و محور مقاومت را بر همه "فرض" نموده است و هر کس باید در حدّ توان خود لبنان و محور مقاومت را یاری کند.
لازم به توضیح است که امنه‌ی نعاس خوفی یا حزنی، آن است که موجب ترس یا اندوه می‌شود؛ مانند شهادت حاج قاسم سلیمانی، اسماعیل هنیه، سید حسن نصرالله و... و امنه‌ی نعاس شوقی آن است که باعث سرور و شادی می‌شود مانند وعده‌ی صادق یک و دو.
 
سیدحسن نصر الله، یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی 
هادی قطبی
شاید در شرایط جنگی، بالاترین هزینه، از دست دادن افراد مجاهدی همچون سید حسن نصرالله و شهید رئیسی و حاج قاسم سلیمانی و فخری‌زاده‌ها و... است.
به فرموده شهید بهشتی (ره)، انقلاب اسلامی شهیدان را از دست نمی‌دهد؛ بلکه به دست می‌آورد.
با این حساب، از جمله دستاوردهای جمهوری اسلامی تولید انسان‌هایی طراز و الگوهای علمی و فرهنگی و سیاسی در جهان است.
مهم‌تر از همه آنکه هرچند رفتن چنین انسان‌هایی به معنی از دست دادن نعمت بزرگ است؛ اما جای ایشان هیچگاه خالی نمی‌ماند و آثار و برکاتشان شامل دنیای اسلام می‌شود و خداوند این ضایعه و شهادت را جبران می‌کند.  
ضرورت ندارد همه چنین انسان‌هایی معروف و مشهور باشند؛ خداوند به وقت خود از آنان رونمایی می‌کند. مهم این است که کارها به دست اولیای الهی و بندگان مخلص و گمنام خدا در حال انجام است و آنان بیش از خود ما برای امنیت و آرامش و رفاه و عدالت و صلح جهانی تلاش می‌کنند و از دنیای خود برای سعادت و کمال بشریت گذشت می‌کنند.
با این نگاه، پیروزی اسلام قطعی است، چراکه تولید نیروی انسان در جمهوری اسلامی به برکت انقلاب و رهبری و معارف ناب شیعی ادامه دارد. شیخ زکزاکی و الحوثی و سایر سربازان جبهه اسلام و مقاومت در سراسر جهان و میلیون‌ها سرباز آماده از افغانستان و یمن و عراق و سوریه و لبنان و.... آماده جان‌فشانی هستند.
 کارخانه انسان‌سازی با انقلاب اسلامی در سراسر جهان تازه به راه افتاده و شهادت هر شهید، خون تازه‌ای است که در رگ جوانان می‌دود. زنده نگه داشتن و بزرگداشت اینان به همان اندازه ارزش دارد که وجود ایشان ارزش داشت. مضایقه نکنیم و این هنر بزرگ انقلاب اسلامی را تبیین کنیم. به قول امام کمربندها را ببندیم که جنگ اسلام و کفر سال‌هاست آغاز شده است و از آنجا که آموزه‌های اسلام منطبق با عقل و فطرت انسانی است، به سرعت تأثیرات خود را گذاشته و انسان‌ها را بیدار می‌کند و زمینه ظهور را برای تشریف فرمایی ولی‌الله الاعظم مهدی موعود (عج) آماده می‌سازد. ان‌شاءالله
 
قانون امروز دنیا، قانون جنگل است؛ ضعف یعنی مرگ 
رسول رضایی
تجربه ثابت کرده است که شعارهای به ظاهر زیبای "حقوق بشر"، "مبارزه با تروریست"، "آزادی" و... که سازمان‌های بین‌المللی و متمدن‌نمایان غربی سر می‌دهند (و متاسفانه شبه‌روشنفکران غربزده ما باور می‌کنند)، در دنیای واقعی هیچ جایگاه و محلی از اِعراب ندارد. قانون دنیای امروز، قانون جنگل است. اگر ضعیف باشی، محکوم به مرگ و نیستی هستی. اگر نزنی، زده میشوی. اگر حمله نکنی، مورد حمله قرار می‌گیری. اگر موشک نزنی، موشک‌بارانت می‌کنند. اگر دم از "گفتگوی تمدن‌ها" بزنی، "جنگ تمدن‌ها" را نشانت می‌دهند و تو را جزو "محور شرارت" معرفی می‌کنند. اگر دست صلح و دوستی دراز کنی، باز هم تو را استعمار و استثمار می‌کنند و برای چاپیدن منابع کشورت نقشه می‌کشند!
اگر همچون مردم بوسنی ضعیف باشی و قدرت نظامی و دفاعی خودت را تقویت نکنی و مظلوم‌بازی دربیاوری و تقاضای کمک و رحم از سازمان‌ملل و مجامع جهانی و ابرقدرت‌ها داشته باشی، نتیجه‌اش این می‌شود که به دست صرب‌ها و با چراغ سبز امریکا تیکه‌پاره‌ات می‌کنند و ناموست را جلوی چشمت مفتضح می‌کنند و نوزاد خردسالت را جلوی چشمت ذبح می‌کنند و آب از آب تکان نخواهد خورد!
تجربه تلخ لیبی و سایر کشورهایی که از ترس جنگ، امکانات و توانمندی‌های هسته‌ای و نظامی خود را به حریف واگذار کردند، ثابت می‌کند که اگر می‌خواهیم سایه شوم جنگ را از سر کشور و مردم دور کنیم، باید به عملیات صادق ۱ و ۲ اکتفا نکرده و همچنان ضربات مهلک و فلج‌کننده بیشتری به دشمن وارد کنیم. آنچنان ضرباتی که دشمن را به این نتیجه برساند که بهترین راه برای در امان ماندن از حملات کُشنده و پی در پی جمهوری اسلامی، اجتناب از هرگونه جنگ و کشتار و خونریزی است! 
باید آنقدر اعمال اقتدار کرد که صهیونیسم جنایتکار نه فقط خیال جنگ با ایران را از سرش بیرون افکند؛ بلکه بیش از این جرئت حمله به مردم بی‌دفاع لبنان و غزه و سوریه را نداشته باشد. تنها راه "مقاومت" است و بیراهه "سازش، مذاکره، تنش‌زدایی" ره به جایی نخواهد برد.
نقل است که مردم ساکن در یکی از روستاها که سال‌ها مورد هجوم و تعرض عده‌ای قلدر، باج‌بگیر، دزد، چاقوکش و راهزن‌ها قرار گرفته بود، بالاخره روزی همت کردند و با ترس و لرز و زحمت فراوان، دو تن از اعضای گروه اراذل و اوباش را بازداشت و زندانی کردند. اما باز هم بخاطر ترس نهفته در اعماق دلشان، جرئت بازجویی و مجازات آن دو سارق نابکار را نداشتند.
بالاخره یکی از پهلوانان شجاع و جوانمرد روستا جرئت کرد و برای بازجویی سارقین قدم جلو گذاشت.
پهلوان پر دل و جگر روستا از سارق اولی پرسید: اسمت چیه؟!
سارق که هنوز حساب کار دستش نیامده بود و خیال می‌کرد این هم مثل سایر مردم ترسو و بزدل است، با پررویی و جسارت بادی به غبغب انداخته، با پوزخند بر لب گفت: "فری"! 
پهلوان بدون معطلی با دست ورزشکاری و تنومندش یک سیلی محکم و آبدار نثارش کرد؛ بطوریکه از برق از سرش پرید و به گوشه‌ای پرتاب شد. پهلوان دوباره به طرف جناب دزد آمد و گفت: هنوز انگار نمی‌دانی با کی طرف هستی؟! درست و مودب حرف بزن و الا کاری می‌کنم که عبرت روزگار شوی!
سارق که بدجوری خودش را باخته بود و از شدت درد به خودش می‌پیچید، حساب کار دستش آمد و فهمید که یک من ماست چقدر کره دارد؛ لذا این بار مودبانه و متواضعانه و با لب و دندان خونی‌اش گفت: ببخشید اسمم "فریدون" است. پهلوان پس از ضرب شستی که از اولی گرفته بود، این دفعه با صلابت و شهامت هرچه بیشتر به سراغ دومی آمد و با صدای پرهیبتش فریاد زد: اسم تو چیه؟!
سارق دوم که اسمش "قُلی" بود و از مشاهده اعمال اقتدار پهلوان نسبت به رفیقش، بدجوری لرزه بر اندامش افتاده بود و حسابی قالب تهی کرده بود؛ با خودش گفت که اگر بگوید "قلی"؛ همچون "فری" یک سیلی آبدار نوش جان خواهد کرد و دندان‌هایش خورد می‌شود؛ لذا با لحنی خاشعانه و توأم با ترس و لرز گفت: چاکر شما، بند کفش شما، خاک زیر پای شما، عبد حقیر و ذلیل شما، "قلیدون" هستم!
باید بدانیم که لحظه‌ای نباید به دشمن امان و آرامش داد
خداوند بر درجات امام راحل بیفزاید که روح خودباوری و شجاعت را در مردم ایران احیا نموده و فرمود: «همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظه‏ای آرامتان نمی‏گذارند». صحیفه امام؛ ج21؛ ص328
 
عکس هفته
اثر حزب الله؛ شام آخر سربازان رژیم کودک کش!