علی محمدی
میتوانیم عوامل بسیاری را برشماریم که توسعه دهنده توافقی موقت بین ایران و آمریکا باشد. چراکه دو طرف نیازمند ایجاد یک توافق، ولو محدود میباشند. این توافق با هر چارچوب محتوایی و زمانی، یک بیِّنه بدیهی بر آن مترتب است. اینکه هر گونه توافق با آمریکا پایدار و با ثبات نخواهد ماند. حداقل، رفتار امریکا از زمان شروع دور جدید مذاکرات غیر مستقیم (اوایل آوریل) که مبتنی بر سه نوبت تحریم نظامی، سه نوبت تحریم بخش انرژی و یک نوبت تحریم بخش هستهای ایران میباشد، این ادعا را به صورت ضمنی تایید میکند.
اما چه عوامل دلالتِ بر ناپایداری هر گونه توافق با آمریکا داشته و اساساً چرا تحریمها قابلیت انفکاک از سیاست خارجه آمریکا نسبت به ایران ندارد:
۱- تحریم، نه فقط ابزار فشار اقتصادی؛ بلکه ابزار ژئوپلیتیک مهار ایران است. برای آمریکا، تحریمهای ایران فقط جنبه اقتصادی ندارند؛ بلکه ابزاری هستند برای:
مهار نفوذ منطقهای ایران
کنترل رفتارهای غیرهستهای ایران (مثل برنامه موشکی، حمایت از گروههای مقاومت یا فعالیتهای منطقهای)
افزایش چانهزنی در میز مذاکره: با نگه داشتن ساختار تحریمی، آمریکا میتواند ایران را به امتیازدهی بیشتر وادار کند.
۲- زیرساخت تحریمی آمریکا پیچیده، چندلایه و قابل احیاست: تحریمهای آمریکا علیه ایران در سطوح مختلفی از قانونگذاری (دستور اجرایی رئیسجمهور، قوانین کنگره، تحریمهای وزارت خزانهداری) نهادینه شدهاند. بسیاری از این تحریمها تحت عنوانهای غیرهستهای اعمال شدهاند: تروریسم، حقوق بشر، برنامه موشکی، پولشویی و سایبری. حتی اگر در توافقی برخی تحریمها "تعلیق" شوند، ساختار آنها باقی میماند و بهراحتی قابل بازگشت است.
۳- از منظر سیاست انرژی، بازگشت ایران به بازار نفت به معنای تهدید مستقیم منافع اقتصادی و راهبُردی آمریکا در بازار جهانی انرژی است. آمریکا بهجای حذف کامل تحریمها، سعی میکند صادرات انرژی ایران را کنترلشده، محدود و مشروط نگه دارد. این تضاد ذاتی منافع، هر توافقی را شکننده و موقتی میکند. در این خصوص در یادداشت بعدی بیشتر خواهم نوشت.
۴- ایران توافق را عمدتاً برای رفع تحریمها و رونق اقتصادی میخواهد؛ در حالی که آمریکا آن را ابزاری برای مهار حداقلی یا حداکثری تهران. این تفاوت بنیادین در هدفگذاری، باعث شکنندگی ذاتی هر توافق میشود.