حقیر حمیدرضا زرچینی (کربلایی) فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467، متولد 1340 تهران، هم اکنون این وصیتنامه را در کمال عقل و شعور به رشته تحریر درمی آورم و اعتقادات خود را به مبانی قرآن و سنت محمد (ص) و اهل بیتش و نظام جمهوری اسلامی ایران ابراز کرده و به دین اقرار میکنم: "اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله" نیز اعتقاد دارم به رجعت و هم اکنون در این برهه از زمان، ندای هل من ناصر ینصرنی از زبان پیر عشق، تقوی مجسم، ملکه در قالب انسان، سالک جماران و به قولی که بر حق هم گفتهاند، ندای حسین زمان به گوش میرسد و جوانان حزب الله یا جندالله، به این ندا لبیک میگوید. وصیت به پدر و مادرم و امت شهیدپرور و ایثارگر ایران، پدر و مادر عزیز و مهربانم! همانطور که 20 سال پیش خدا مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ کردید و الحق که از هیچ کوششی دریغ نکردید و در آن هنگام مرا با قنداق سفید بستید، هم اکنون صاحبش امانتش را میخواهد و شما با همان دستها مرا با پارچه سفید (کفن) به صاحب اصلیش بازگردانید.
اما امام، به والله قسم امام یک نعمت الهی است و ما حزباللهیان تا آخرین قطره خون خود را، در راه هدفش که همان مکتب محمد (ص) است، نثار میکنیم. او از سلاله پاک حسین (ع) و ابراهیم ثانی است، برادران و خواهرانی که عاشق این مکتب هستید، خود را با کتابهای اسلامی که صدها فقیه و فیلسوف و عالم زحمت کشیدهاند، انس دهید و با آنها دست دوستی دهید. اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم، به تبلیغات عوامل خارجی شرقی و غربی گوش فرا ندهید و از سازمانهای بینالمللی همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل، عفو بینالمللی و کلیسای واتیکان خوف به خود راه ندهید، چه پروندهای این سازمان همه تاریک و کثیف است... وصیت میکنم بر سنگ قبرم نوشته شود: "عشاق اگر لقای تو را آرزو کنند، باید ز خون خویشتن اول وضو کنند"