یکی از ارزشهای والای انسانی، همدردی با دیگران است. روحهای کوچک، همیشه درد تن خودشان را احساس میکنند و در پی درمان آن هستند و به درد دیگران کاری ندارند. اگر دردمندی به آنها مراجعه کند، با کمال خونسردی میگویند این درد و مشکل شماست و ربطی به من ندارد. ولی روحهای بزرگ، با وجود فراهم بودن همه امکانات، تنها به برطرف شدن مشکل خودشان قانع نیستند. روح آنها، روح همه بدنهاست و درد همه را احساس میکنند و به قول سعدی:
من از بینوایی نیم روی زرد / غم بینوایان رخم زرد کرد
روایات نیز جامعه انسانی را به یک پیکره تشبیه کردهاند. امام باقر علیهالسلام فرمودند:
مؤمنان در نکویی و مهربانی به همدیگر، همانند یک پیکرند که وقتی یک عضو به درد آید، همه پیکر و تمام اعضا گرفتار تب و بیخوابی میشود.
و در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام فرمودند:
به خدا سوگند هرگز یک انسان مؤمن، راستین شمرده نمیشود، مگر آنکه او و برادرش مانند یک پیکر باشند که اگر رگی صدمه ببیند، بقیه رگها نیز به درد میآید.
اگر درد دیگران در کسی پیدا شد، از گرسنگی دیگران خوابش نمیبرد؛ بلکه گرسنگی برای خودش از گرسنگی دیگران آسانتر است. اگر خاری در پای دیگران فرو رود، مثل این است که در پای او فرو رفته است، درست مانند مادری که هرگونه رنج و سختی را به جان میخرد؛ اما نمیتواند لحظهای ناراحتی فرزند را تحمل کند.
قرآن کریم درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری (کارشان) تباه کنی.
و در آیه دیگر میفرماید:
قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمده که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید.
امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرمایند:
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود من امیر مؤمنانم؛ اما با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟