ترویج فرهنگ غرب، زیانهای جبرانناپذیری برای فرد و جامعه به بار میآورد و تنها راه مقابله با آن، ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی، صیانت از ارزشهای ملی و اسلامی و ترویج الگوهای رفتاری مناسب در خانواده و اجتماع است. فرهنگ غرب از اجزاء و عناصر متعددی شکل پذیرفته است و در این نوشتار به تبیین برخی از آن اجزاء میپردازیم.
۱. اومانیسم؛ غربیها بر این باورند که برای انسان برخورداری از زندگی توأم با راحتی، خوشی و آسودگی اصالت دارد. انسان خودش، اخلاق و سیاست و اقتصاد را تعیین میکند و آنها را از دین و وحی نمیگیرد. کلمه اومانیسم در مقابل گرایش به خدا و دین مطرح میشود. در بیشتر موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده است و انسان از جایگاه الهی خود سقوط کرده است. به عبارت دقیقتر، انسان جای خدا را گرفته است. همچنین در نگاه انسانشناسانه غربی، انسان یک موجود مادی است و اصالت با جسم و بدن است و دیگر بُعد روحی و معنوی و الهی ندارد. آنچه مهم است: نیازهای جسمی اوست و حتی توجه به نیازهای معنوی و روحی، برای لذت بیشتر و رفاه و آرامش جسمی است؛ بنابراین وقتی هدف، جسم و لذت از جسم شد، ارزشها نیز در همین حد تنزل پیدا میکند.
۲. سکولاریزم؛ در نگاه غربیها اگر انسانی پیدا شد که خواست گرایشهای دینی داشته باشد، باید بداند که دین ربطی به مسائل اساسی زندگی ندارد و نباید به محور اصلی زندگانی تبدیل شود. اگر کسانی میخواهند با خدا نیایش کنند، به معبد بروند، با خدای خود مناجات کنند، با آنها کاری ندارند؛ اما اینکه در جامعه چه قانونی حکمفرما باشد، نظام اقتصادی و سیاسی، چگونه نظامی باشد، دین اجازه دخالت در این عرصه را ندارد. جای دین در معبد، مسجد، کلیسا و بتکده است و مسائل جدّی زندگی مربوط به علم است و دین نباید در آنها دخالت کند. واقعیت این است که دخالت در امور اجتماعی و حکومتی، از بارزترین عرصههایی است که دین باید دخالت کند. دین باید ساختار حکومتی مناسب را تبیین کند. طرح جدا سازی مسائل دنیایی از مسائل دینی و خارج کردن مسائل دنیایی از قلمرو دین، در نهایت به انکار اسلام منجر میشود. ادامه دارد...