رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

نگاهی به شعر انقلاب اسلامی (بخش دوم)

 انتظار موعود: از جمله مسائل مهم و قابل توجه در جامعه انقلابی ما، انتظار سازنده و مثبت است. چنین انتظاری می‌تواند در تمام سطوح جامعه تأثیر ویژه بر جای بگذارد و امت مسلمان را همواره در حال آمادگی آرمانی نگاه دارد؛ آمادگی برای آمدن کسی که عدالت و برابری را جایگزین ظلم و جور می‌کند و حاکمیت مستضعفین عالم را تضمین می‌نماید.

پیوند حماسه و عرفان: یکی از ویژگی‌های برجسته شعر انقلاب، تلاقی آن با دوران دفاع مقدس ملت ایران در برابر هجوم اهریمنانه دشمنان دین و میهن به مرزهای ایران اسلامی است. این هجوم گسترده که قریب 8 سال دفاع مظلومانه و یکپارچه ملت سلحشور ایران را به نمایش گذاشت، در ادبیات و به ویژه شعر این دوران تأثیر خاصی بر جای نهاده‎است.

مجتبی جوادی‌نیا

3 - بازگشت به عشق آسمانی و عارفانه: در عصر پیش از انقلاب، سرودن شعر گناه آلود (کفر گونه) و غزل‌ها‌یی با محتوای عشق مجازی به صورتی فراگیر و گسترده سروده می‌شود و حتی گاهی به حوزه مقدس‌ترین ارزش‌های دینی حمله می‌شد و عشق‌های جسمانی و مجازی ترویج می‌گردید. چنانکه در قلمرو سینما، رمان و داستان کوتاه و پاورقی‌های عاشقانه رنگین نامه‌های آن روزگار نیز این ویژگی جلب نظر می‌کرد. «در عصر انقلاب، شعر عارفانه، با بهره‌گیری کم رنگتر از اصطلاحات رایج عرفان سنتی دوباره شاعران را در می‌یابد. در دوران اوج‌گیری مبارزه، عشق همواره با شهادت، خون، ایثار، وصال محبوب و... همراه است. این نوع سروده‌ها با عاشقانه‌ترین و برجسته‌ترین ماجرای تاریخ اسلام، یعنی عاشورای حسینی، پیوند می‌یابند و با آمیزه‌ای از عشق و حماسه، فضایی تازه و بابی نو در شعر انقلاب می‌گشایند»؛ نمونه‌های زیر، و ده‌ها مورد دیگر که در شعر عصر انقلاب از درخشش خاصی برخوردارند، نشانگر احیاء عشق آسمانی در شعر این دوره است:
دستی ز کرم به شانه ما نزدی        
  بالی به هوای دانه ما نزدی
دیری است دلم چشم به راهت دارد         
  ای عشق! سری به خانه ما نزدی
می‌خواستم به شور تو شیدا شوم،       
   نشد  در تار و  پود عشق تو معنا شوم، نشد
ابر هزار جنگل جان را ز چشم خویش      
   باریده‌ام که در تو هویدا شوم، نشد
... شهر شهید می‌طلبد بر شهادتم           
 دردا نشد که لایه صحرا شوم، نشد
 - درختان را دوست می‌دارم / که به احترام تو قیام کرده‌اند، و آب را / که مهر مادر توست، / خون تو شرف را سرخگون کرده است: شفق آینه‌دار نجابتت / و فلق محرابی / که تو در آن / نماز صبح شهادت گزارده‌ای... 
4 - انتظار موعود: از جمله مسائل مهم و قابل توجه در جامعه انقلابی ما، انتظار سازنده و مثبت است. چنین انتظاری می‌تواند در تمام سطوح جامعه تأثیر ویژه بر جای بگذارد و امت مسلمان را همواره در حال آمادگی آرمانی نگاه دارد؛ آمادگی برای آمدن کسی که عدالت و برابری را جایگزین ظلم و جور می‌کند و حاکمیت مستضعفین عالم را تضمین می‌نماید.
این تفکر در شعر انقلاب تجلی پیدا کرده و اشعاری با این مضمون به وفور در لابه‌لای صفحات مجموعه شعرها و نیز صفحات ادبی مطبوعات به چشم می‌خورد و خود سبب ایجاد زمینه مساعدی در شعر انقلاب شده که می‌توان آن را «موعودیه سرایی» نام نهاد؛ درد دل‌هایی صمیمانه و عاشقانه با آن غایب از نظر:
دست تو باز می‌کند پنجره‌های بسته را
هم تو سلام می‌کنی رهگذران خسته را
دوباره پاک کردم و به روی رف گذاشتم
 آینه قدیمی غبار غم نشسته را
... شب به سحر رسانده‌ام، دیده به ره نشانده‌ام
گوش به زنگ مانده‌ام، جمعه عهد بسته را
ای دل صاف کم کمک، شده ست سطحی از ترک
آه شکسته‌تر مخواه، آینه شکسته را
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظه‌هایم جای پای تو
دلیل خلقت آدم، نخواهی رفت از یادم
خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جای تو
... تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم
کدامین جاده امشب می‌گذارد سر به پای تو
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار
در رهت به انتظار صف به صف نشسته‌اند
کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... 
5 - پیوند حماسه و عرفان: یکی از ویژگی‌های برجسته شعر انقلاب، تلاقی آن با دوران دفاع مقدس ملت ایران در برابر هجوم اهریمنانه دشمنان دین و میهن به مرزهای ایران اسلامی است. این هجوم گسترده که قریب 8 سال دفاع مظلومانه و یکپارچه ملت سلحشور ایران را به نمایش گذاشت، در ادبیات و به ویژه شعر این دوران تأثیر خاصی بر جای نهاده‎است. به حقیقت می‌توان ادعا کرد که عصر دفاع مقدس، یکی از برجسته‌ترین ادوار شعر انقلاب اسلامی است، گرچه بعضی ناسزاگویان ناشسته روی این حقیقت را تحمل نتوانند کرد و وجود این برهه درخشان در شعر معاصر را از سر غرض‌ورزی نادیده می‌گیرند. شاعران این دوره - که بسیاری از آنان خود رزمندگان خستگی‌ناپذیر عرصه‌های نبرد نیز بوده‌اند - کوشیده‌اند در قالب‌های مختلف آنچه را در جبهه‌های نبرد می‌گذرد با بیانی شاعرانه در معرض دید همگان قرار دهند. البته شعر و دفاع مقدس از لحاظ مضمون، جلوه‌های گوناگونی دارد و علاوه بر ترسیم صحنه‌های نبرد؛ مسائل پشت جبهه، یاد شهیدان و شرمساری از آنان، دعوت مردم به پایداری و استقامت و ... در آن جلب نظر می‌کند. حتی گاهی شاعران در شعر خود مصراع یا بیتی از دوستان یا وابستگان شهید خویش را می‌آورند و به این ترتیب یاد شهیدان را تجسم عینی می‌بخشند، مثل این بیت از مرحوم سلمان هراتی که مصراع دوم آن را، شاعر از «شهیدی به یاد داشته است» و یا با دلی آکنده از حسرت، پر کشیدن سینه سر خان مهاجر (شهیدان) و پا در گل ماندن خود را شکوه می‌کنند:
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا         
   شعله از توست اگر گرم زبانی است مرا
به تماشای تن سوخته‌ات آمده‌ام            
  مرگ من باد که این‌گونه توانی است مرا... 
و یا این نمونه:
بشکوه، بشکوه، بشکوه یاد شهیدان که رفتند
اندوه، اندوه، اندوه سهم من و تو که ماندیم
حتی در مواردی شاعران نسل قدیم که شاید چندان میانه‌ای هم با شاعران عصر انقلاب نداشته باشند، هم‌نوا با خیل حماسه‌سرایان دفاع مقدس - گرچه از منظری دیگر - به یاد وطن، نوای عشق سر می‌دهند و این‌گونه با سرزمین خون رنگ خویش راز و نیاز می‌کنند:
دوباره می‌سازمت وطن، اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم، اگر چه با استخوان خویش
پیوندی که میان حماسه و عرفان در شعر دفاع مقدس شکل گرفته و از آغاز شکل‌گیری شعر انقلاب به ویژه در قالب غزل نمود عینی یافته است، خود، جریانی را در شعر انقلاب پدید آورده که می‌توان آن را «غزل - حماسه» نامید. یعنی سرودن اشعاری در قالب غزل با صبغه حماسی و البته گاه عرفانی.
از پیشروان این جریان می‌توان به عباس صادقی (پدرام) اشاره کرد. او مجموعه شعری در سال 58 منتشر نموده است به نام «غزل خون» که نمونه‌های متعددی از غزل – حماسه در آن به چشم می‌خورد. به دو مورد از این شعرها توجه کنید:
شب شکن چشم بچرخان که بچرخانیمان   در شب معجزه مستانه برقصانیمان
هله تا هلهله از اهل زمین برخیزد     دهل آن گونه بزن تا یله گردانیمان ... 
وقتی چراغ حادثه خاموش می‌شود  شب جیره‌خوار خون سیاووش می‌شود
برگرد ای قلندر مشرق زمین که باز   درهای بسته بهر تو آغوش می‌شود... 
غزل‌سرای دیگری که در پیوند حماسه و عرفان در شعر انقلاب نقش عمده‌ای داشته «نصرالله مردانی» است. در مجموعه شعر او با عنوان «خون نامه خاک» نمونه‌های فراوانی از غزل - حماسه دیده می‌شود که گاه صبغه عرفانی به خود می‌گیرد، مثل این نمونه‌ها:
من واژگون، من واژگون من واژگون رقصیده‌ام
من بی‌سر و بی‌دست و پا در بحر خون رقصیده‌ام... 
در خم خورشیدی دل جوش جوشی دیگر است
می‌فروش عشق اینجا می‌فروشی دیگر است