اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانیهای علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
این گرایش پلورالیسم که امروز در عالم طرفداران جدیای حتی در بین متدینین و ادیان الهی، پیدا کرده میگوید حقیقت نهایی یک چیز است؛ اما راهها مختلف است، شما از راه اسلام بروید اگر عمل کنید به آن حقیقت میرسید، ما مسیحیت هم به همان حقیقت میرسیم، زرتشتی هم باشید به همان حقیقت میرسید. میگویند همه این راهها به یک معنا راه صحیحی است و مجموع اینها و هر یک از اینها قابل استفاده و پیروی است. ما باید بدانیم واقعاً اینگونه است؟! آیا مسائل دینی چیزهای سلیقهای است که هرکس از هر چیزی خوشش بیاید آن را انتخاب کند؟! یکی مثلاً رنگ صورتی را دوست دارد و یکی رنگ سبز را دوست دارد، به این نمیشود بگویند که چرا سبز را دوست داری؟ میگوید خوشم میآید. به آنیکی بگوییم چرا رنگ صورت را دوست داری، چرا؟ چرا ندارد، چون خوشم میآید.
بین پرانتز عرض میکنم، امروز یک فرهنگ جهانی الحادی در تمام کشورهای دنیا ترویج میشود و آن این است که اصل این است که آدم از چه چیزی خوشش میآید. بچه هم که تربیت میکنید وقتی گفت خوشم میآید دیگر حرف نزنید و دخالت نکنید، هرچه او خوشش میآید بگذارید انجام بدهد. یکی از اصول تربیتی که امروز حتی در کشورهای اسلامی برای تربیت کودکان خیلی رواج دارد این است که بچه را باید آزاد گذاشت تا هرچه دلش میخواهد انجام بدهد. اگر گفتی چرا چنین میکنی؟ اگر گفت دوست دارم، تمام شد و دیگر نمیشود حرف زد؛ دوست داری، بکن! یک مقدار از بچهها بالاتر میآیند، به نوجوان میگویند که چرا فلانجا رفتی و فلان کار را کردی؟ دوست داشتم. چرا این فیلم را در آن سینما رفتی؟ دوست داشتم. خب دوست داشتی هیچی دیگر؛ یعنی انسان فقط دنبال چیزهایی است که خوشش بیاید و اینها مختلف است و گاهی ضد هم است؛ ولی بالاخره همین است. میگویند ما آفریده شدیم که از یک چیزی خوشمان بیاید و دنبال کنیم تا به آن برسیم. میگویند دین هم چنین چیزی است، سلیقهای است، یکی دوست دارد مسلمان باشد و یکی دوست دارد زرتشتی باشد، او راه خودش را برود و این هم راه خودش را برود. یکوقت میگویند در مقام تعامل اجتماعی نسبت به دیگران مدارا داشته باشید و سعی کنید جهات وحدت را لحاظ کنید، آن مسئله دیگری است؛ اما اصل اینکه حقیقت چیست و کدام درست است و کدام غلط؟ میگوید همه خوب است، همه درست است.
ما باید این مسائل را اولاً برای خودمان و بیشتر برای نسل آیندهمان به صورت قانعکننده و منطقی حل کنیم. بسیاری از صاحبان ادیان، حالا من نمیگویم کدام دین و کدام کشور، وقتی از آنها بپرسید که چرا شما این دین را پذیرفتید؟ میگویند پدر و مادر ما اینگونه بودند، ما هم عادت کردیم. آن یکی رفت کلیسا، او رفت مسجد، او رفت فلانجا، ما هم اینجوری هستیم، دیگر کسی چیزی ندارد، عامل تربیتی و خانوادگی است این هم نتیجه آن است، اما همه ادیان اینگونه هستند؟ اسلام هم همین را میگوید؟! یعنی شما هرچه همان محیط خانه یا محیط مدرسه یا محیط شهرتان ایجاب کرد همان را بپذیرید، یا اسلام با این مخالف است؟ میگوید وقتی به آنها میگویند که این بتها را برای چه میپرستید میگویند: إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ؛ پدران ما اینگونه میکردند ما هم همینجور میکنیم. راه همین است؟! با دین باید اینگونه معامله کرد؟! چون محیط ما این را اقتضاء کرده، خانواده ما، شرایط محیط، مدرسه و کشور ما این را ایجاب کرده به همین قانع باشیم یا نه، مطلب بالاتر از این است، باید یک حجت قاطعی داشته باشیم که مطمئن باشیم هیچوقت تغییر نمیکند و ما به آن حقیقت واقعی و نفس الامری رسیدیم. اگر اینگونه است باید ببینیم در چه مسائلی باید اینگونه تحقیق کنیم.
بهترین روش دینشناسی
همه ما کمابیش با تقسیم دین به سه بخش اعتقادات، اخلاق و ارزشها و احکام عملی، آشنا هستیم. وقتی میگوییم باید در دین تحقیق کرد یعنی در این سه بخش. بخش مادر کدام است؟ بخش مادر، عقائد و باورهاست که ریشه دین است؛ كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ. اول باید اصل را حفظ کرد تا ثبات داشته باشد. اگر اصل، متزلزل باشد میشود كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ. امروز این طرف است و فردا آن طرف، و امروز ملاحظه میفرمایید که نسل امروز ما یک امتیازی بر نسلهای گذشته دارد که بچههای کوچولو از همان دوره طفولیتشان میخواهد هر چیزی را با دلیل آن بشناسند. این لطف الهی است، یک رشد عمومی است که در انسانها پیدا شده و ما باید به این فطرت الهی پاسخ بدهیم. اول باید در عقائد کار بکنیم و عقائد صحیح را با ادله متقنی که قابل تشکیک نباشد هم خودمان باور کنیم و هم زمینه باور را برای دیگران فراهم کنیم. بعد ارزشهایی که از این عقائد میروید، آنها شاخههای این درخت هستند؛ اگر این شاخهها هم خشک شوند و مورد تعرض قرار بگیرند و رشد کافی نکنند بازهم این درخت، میوهای نخواهد داد. بعد نوبت میرسد به برگ و بار این درخت و میوههای شیرین و نتایجی که از آن میوهها گرفته میشود که معتقدیم نتایج آن به همراه آن ریشهها تا ابدیت ادامه خواهد داشت.
خطر تهدیدکننده نسل آینده!
امروز مسئولیت ما در مقابل نسل آینده ماست، خود ما هم کمابیش همینگونه هستیم؛ اما بیشتر خطر برای نسل آینده است که با این تشکیکاتی که دائماً از راه این رسانههای مجازی تزریق میشود، کتابهایی که نوشته میشود، علاوه بر آن مطالبی که گاهی متأسفانه در کلاسهای دانشگاه هم مطرح میشود، عقائد آنها در معرض خطر است. اول این ریشه است، أَصْلُهَا ثَابِتٌ، اصول اینهاست. بعد ارزشهایی که از اینها برمیخیزد. نسبت اینها با رفتارها و ارزشها یکسان نیست. نسبت اعتقاد به خدای واحد با ظلم و عدالت مساوی نیست، نسبت آن با مهربانی و صمیمیت نسبت به بندگان خدا مساوی نیست. خداپرستی بااینکه به خاطر منافع مادی چندروزه، هزاران نفر از مردم را با بمب اتم منفجر کنند و نابود کنند نمیسازد. آن ارزشهای متناسب با همین ریشهها دارد. بعد باید این ارزشها را بشناسیم. بعد برنامه اجرایی و عملی آن را هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی پیادهسازی کنیم.
تکلیف هدایت و کمک کردن به دیگران
خواستم تذکری بدهم برای جوانهایی که امیدهای آینده ما هستند و روح و انگیزه تحقیق در دلهایشان موج میزند و دلشان میخواهد حقایق را بهتر درک کنند و باورهایی از آنها را بشناسند و رفتارشان را بر اساس آنها تنظیم کنند و بالاتر، احساس مسئولیت نسبت به انسانهای دیگر میکنند؛ یعنی فقط فکر شخص خودشان نیستند، همانطور که دلش میسوزد برای اینکه خودش به عذاب ابدی مبتلا شود، دلش میسوزد که انسان دیگری هم به این عذاب مبتلا شود؛ چون او هم انسان است، او هم مثل من خواستههایی دارد، خوشی و ناخوشی دارد، عذاب و ثوابی دارد، مخصوصاً که تکالیف الهی هم پشتوانه آنهاست که کُلُّكُم راعٍ و کُلُّكُم مَسؤولٌ عَن رَعِيَّتِه. این یکی از ارزشهای اسلامی است که ما همانطور که فکر منفعت خودمان هستیم باید فکر منفعت دیگران هم باشیم؛ یعنی نسبت به هدایت و کمک کردن به دیگران تکلیف داریم تا آنها هم به سعادتشان برسند.
(بیانات در همایش اخلاق و سلوک انقلابی در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد - 4 آذر 1398)