علی اکبر عالمیان
او اصل سلطنت را قبول داشت و قائل به باقی ماندن آن بود. آن چیزی را که او قبول نداشت، نوع و روش حکومتداری شاه یا به تعبیر خودش استبداد شاه بود و بس، و آن را به تبع مصدق قبول نداشت.
«استمپل» در تبیین دیدار بازرگان با امام در پاریس به این نکته اشاره میکند که او و همراهانش برنامهای تدوین کرده بودند تا امام را ترغیب کنند که به آنها اجازه همکاری با شاه داده و برای پیشبرد هدفهای انقلاب در چارچوب سلطنت قانونی، دولتی تشکیل دهند.
تناقضات بازرگان در دفاع از انقلاب
اگر هم اشاره بازرگان در بیان نقاط ضعف و قوت را به مثابه تناقضات او در مسیر دفاع از انقلاب ندانیم و اگر هم از میزان انتقادات تند و در بسیاری از مواقع غیر قابل پذیرش او از انقلاب، اغماض نماییم، با این حال نمیتوانیم از تناقضات فراوان در نوع نگاه او نسبت به انقلاب چشم بپوشیم. به عنوان نمونه بازرگان در پاسخ به پرسشی پیرامون این انتقاد که: «چرا انقلاب به ثمر نرسیده و مملکت روی غلتک نیفتاده است؟» پاسخ میدهد که:
«مگر شما انتظار هلو - گلو را داشتهاید، با انقلابی به این عظمت که ابعاد آن از - انقلابهای دنیا و انبیاء وسیعتر است، نابرده رنج گنج میسّر نمیشود. ما طرفدار عمل تدریجی و تأمل و مخالف دستپاچگی و تسریع و تحریک بودیم؛ معذلک نباید ناراضی و ناامید باشیم. دلائل و موفّقيّتهاي زیاد وجود دارد که انقلاب ما، حتّی بعد از پیروزی، محکمتر و مستقرتر و امیدوارکنندهتر از انقلابهای سایر جاها نشان میدهد:
1 . ما در مدّت کمتر از یک سال با حداقل درگیری و خونریزی کلّیه مراحل - انتقال از حالت انقلاب به استقرار قانونی را طی کردیم (رفراندم تغییر نظام، قانون اساسی و تصویب آن، انتخاب رئیس جمهوری، انتخابات و تشکیل مجلس، تعیین دولت قانونی.)
2. پایه گرفتن نظام جمهوری و جدّی شناخته شدن آن از ناحیهی دولتهای دیگر.
3. مهمتر از همه عوض شدن واقعی و عمیق ملّت که نمونههای بارز و بیشائبه آن، آمادگی و استقبال از شهادت و محرومیت و سخاوت است.
4 . مقاومت و شجاعتی که ارتش و سپاهیان و نیروهای تدافعی در جنگ غیرمتعادل نشان داده، در زیر ضربات و صدمات جان فرسا، خودسازی به عمل آمد و مصداق «تخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَيِتِ» را دیدیم.
5 . دست و پائی که میزنیم و تلاشی که خودمان (خوب یا بد)، بدون آقابالاسر و حاکم و بیگانه، برای حل مصائب و مشکلاتمان می نمائیم.» (بازرگان،1391(الف): 208-209)
جالب است که بازرگان در حالی این سخن را میگوید که پیشتر، از ثمرات نامطلوب انقلاب سخن گفته بود. وی این سخنان را در تاریخ هفتم اسفند 1359 و پس از انتخاب به عنوان نماینده مجلس ایراد کرده است. جالبتر اینکه در پاسخ به این پرسش که چرا از نمایندگی مجلس استعفا نمیدهید، اینگونه توجیه میکند که: «ما وظیفهی شرعی و ملّی خود میدانیم که علی رغم تلخیها و سختیها و ناروائیهایی که در حقمان شده و میشود، در صحنه حضور داشته باشیم و تا آن جایی که میتوانیم، به اعتراض و اصلاح، اقدام نماییم. ما قبول داریم که در هر انقلاب از این قبیل تلاطم و تخریب و تخاصمها هست و استعفا دادن ناشی از یأس، و یک نوع انتحار است. ما معتقد و متوکّل به خدا و امیدوار به آینده میباشیم.» (بازرگان،1391(الف): 209)
3- انقلابی عمل کردن در اندیشه و رفتار بازرگان
همانگونه که گفته شد، بازرگان یک مبارز بود؛ ولی در انقلابی عمل کردن شیوهای متفاوت از شیوه مرسوم انقلابیون داشت. او خود را دارای شیوه آرام میدانست که بولدوزروار نمیتواند عمل کند. (بازرگان،1391(ب):110) او البته خود را یک انقلابی میداند؛ اما یک انقلابی آرام: «من هم خودم را انقلابی میدانم. اما آن چیزی را که آنها انقلاب میگویند و میخواهند شاید در نقطه نهایی به یک جا برسیم با آنچه که من میخواهم، با هم «کنترادیکسون» دارد.» (بازرگان، تهران، بی تا (ج): 205)
این شیوه آرام او از مشی انقلابیون کاملاً جدا بود. انقلابیون به رهبری امام، قائل به سقوط حکومت شاهنشاهی بودند؛ اما بازرگان چنین اعتقادی نداشت. این اما به معنای عدم مخالفت او با این رژیم و یا شخص محمدرضا شاه نبود؛ چه اینکه همانگونه که پیشتر گفته شد، بازرگان سابقه مبارزاتی فراوانی داشت و با حکومت شاهنشاهی نیز مخالفت میکرد. بازرگان، حکومت 37 ساله محمدرضا شاه را «سلطنت استبدادی ظالمانه و با انواع خیانت و خسارت و خطا» (بازرگان،1391(الف): 179) میداند و وجود حکومت پهلوی را غیرقابل تحمل دانسته (بازرگان، تهران، بی تا (ج): 78) او حتی معتقد بود که: «تا هنگامی که اعلیحضرت در این مملکت هست، ایران روی آزادی را نخواهد دید» (بازرگان، تهران، بی تا (ج): 78)
بازرگان در مخالفت با شاه تا آنجایی پیش میرود که نهضت آزادی را تنها مخالف جدی شاه میداند. (بازرگان،1391(الف): 18) اینها همه به معنای مخالفت بازرگان با اصل سلطنت نبود. او اصل سلطنت را قبول داشت و قائل به باقی ماندن آن بود. آن چیزی را که او قبول نداشت، نوع و روش حکومتداری شاه یا به تعبیر خودش استبداد شاه بود و بس، و آن را به تبع مصدق قبول نداشت. (بازرگان، تهران، بی تا (ج): 129-130) دقیقاً بر همین اساس معتقد بود که اگر شاه طبق قانون اساسی عمل کند، مخالفتی با او ندارد. (بازرگان، تهران، بی تا (ج): 125)
«استمپل» در تبیین دیدار بازرگان با امام در پاریس به این نکته اشاره میکند که او و همراهانش برنامهای تدوین کرده بودند تا امام را ترغیب کنند که به آنها اجازه همکاری با شاه داده و برای پیشبرد هدفهای انقلاب در چارچوب سلطنت قانونی، دولتی تشکیل دهند. (استمپل، 1377: 184)
خود امام در تبیین این دیدار، ضمن تایید مذاکرات با آقایان بازرگان و سنجابی، خاطرنشان میکند که: «من مسائل ایران را و مصالح ملت را به آنان گفتهام و آنان هم مخالفتی ابراز نداشتند.» (خمینی، 1378: 430/4)
در عین حال بعدها ابعاد تازهای از این دیدار را بیان کرده، رویه انقلابیگری بازرگان را یکی دیگر از موارد نقدبرانگیز وی میداند که معتقد به ادامه حکومت پهلوی بود و قائل به سلطنت شاه بود و نه حکومت او: «همان وقت هم میخواستند که شاه را نگه دارند، به اسم اینکه او سلطنت کند نه حکومت، با این اسم میخواستند حفظش کنند و از همان وقت هم میخواستند که بختیار را بیاورند و با ما آشتی بدهند، ما کأنه نزاعمان با بختیار بود از این جریان. از اول یک جریانی منسجم شده و برنامهریزی شده در کار بود و ما درست توجه به آن نداشتیم. کمکم هی مطالب معلوم شد، کمکم خودشان را لو دادند و رسید به اینجا که من هر چه جدیت کردم که نرسد به اینجا، رسید. نه از باب اینکه به اینها اعتمادی داشتم، از جهات دیگری که به خود آقایان گفتم.» (خمینی، 1378: 24/15)
بازرگان بر همین اساس هم معتقد بود که نهضت آزادی آخرین سنگر دفاع از مشروطه و قانون اساسی خواهد بود. (نجاتی، 1377: 561/1) در مورد عدم اعتقاد بازرگان به سقوط سلطنت، آیتالله مهدوی کنی معتقد است که: «نهضتیها... اساساً اعتقاد نداشتند که ما حکومت سلطنتی را از بین ببریم، اینها با آن رژیم مخالف بودند، منتها میگفتند ما با استبداد رژیم مخالفیم، نه با ساختار و شکل نظام... در تمام مبارزاتشان هم به این نکته، تکیه میکردند که ما طرفدار مشروطه سلطنتی هستیم و قانون اساسی مشروطه را قبول داریم.» (خواجه سروی، 1385: 206) بر همین اساس او تاکید میکند که: «وقتی شعارهای امام علیه شاه شروع شد، نهضتیها خوشحال نبودند، نه اینکه شاه را دوست داشتند... بلکه میگفتند مصلحت کشور در این است که سلطنت باقی بماند، منتها مشروطه باشد و به قول معروف «شاه سلطنت کند، نه حکومت.» (خواجه سروی، 1385: 206) به تعبیر آیتالله مهدوی کنی، مهندس بازرگان قهر انقلابی را نمیپذیرفت. (خواجه سروی، 1385: 208)
نکته دیگر اینکه بازرگان برای محمدرضا شاه نقش یک حاکم مستبد را متصور میشد و نه یک حاکم اجیر و گوش به فرمان غرب: «به هیچ وجه محمدرضا شاه یک نوکر زنجیری مزدور و عروسک خیمه شب بازی نبود. خیلی فعال و حیلهگر و مدیر، در داخل و خارج، و مؤثر روی رؤسای جمهور و سناتورها بود. متقابلاً استبداد و استیلا همدیگر را پشتیبانی و اداره میکردند.» (بازرگان،1391(الف): 75)
ادامه دارد