درحاشیه توهینهای اخیر برخی مدعیان اصلاحات به علامه مصباح یزدی (ره)
دوازدهم دی ماه 1403 چهارمین سالگرد رحلت علامه مصباح رضوان الله علیه است؛ کسی که امام خمینی (قدس سره) او را «ذوالشهادتین» نامیدند، علامه طباطبایی تا آنجا به فضل و تقوای او اعتماد داشتند که تصحیح المیزان را به او سپردند، شهید بهشتی به او «مصباح دوستان» لقب دادند و مترصد فرصتی برای انس گرفتن با او بودند، و مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) - او را عاشق و فریفته امام، شخصیتی عزیز و عظیم، منبع فکر و اندیشهی بیغلوغش معارف اسلامی، جبرانکننده خلأ علّامهی طباطبایی و شهید مطهّری، از مفاخر زمان و از برکات ماندگار حوزه علمیه قم، موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار، دارای حرف رسا و نافذ، و منطق قوی و مستحکم، و همواره بر مدار حق دانسته، تکریم آیت الله مصباح را تکریم «راه حق» و نشان دادن «مصداق» و الگوی شایسته برشمردند. ایشان علامه مصباح را عالمی میدانند که تشخیص دقیق خود را در روزی که لازم باشد، بیدرنگ به میدان میآورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمیگیرد و بدون لحاظ داشتن موقعیت علمی خود به دل خطر رفته و گاهی یک تنه با «خناسان مسلط» مصاف داده است، و به همین دلیل مورد هجوم تبلیغاتی دشمنان قرار گرفته است.
در آستانه چهارمین سالگرد رحلت علامه مصباح (رضوان الله علیه)، بار دیگر شاهد زنده شدن احقاد بدریه و حنینیه در دلهای بیمار بعضی بداندیشان، و نفرتپراکنی آنها بر اساس دروغهایی رسوا و تکرار روایتهایی سراسر خلاف واقع هستیم. احتمال میرود کسانی که با انواع شگردها و دروغها اکنون بر گُرده مردم سوار شدهاند و با پاکسازی قبیلهای دستگاههای اجرایی کشور یکهتازی میکنند، و با ارتجاع به جاهلیت غربی مجری نسخههای باطلشده لیبرال دمکراسی دشمنان نظام گشتهاند و طبل ناکارآمدیشان پیش از موعد از بام افتاده است، به دنبال ایجاد دوقطبیهای کاذب درباره حجاب و فیلترینگ، اکنون به منظور فریب افکار عمومی و تحمیل روحیه تسامح و تساهل و بیبندوباری در جامعه و تسلیم و سازش در برابر دشمنان قسم خورده و بیرحم به شگرد القای دو قطبی کاذب میان شخصیتهای بزرگ و مدافع اسلام و انقلاب روی آوردهاند تا عدهای را به این دعواها سرگرم کنند و اهداف رذیلانه سیاسی خود را به پیش ببرند. آنها برای موجه جلوهدادن اکاذیب خود، به شاهدهایی از جنس دُم روباه تمسک میکنند، و گاه با نقل قول از کسانی که بعضاً نه شناخت درستی از آیت الله مصباح دارند و نه ارتباطی با ایشان داشتهاند، نسبتهایی خلاف واقع به ایشان میدهند تا به گمان خود، بر چهره خورشید پنجه بکشند.
ما بر اساس خط مشی مرحوم علامه از اینکه خود را مشغول پاسخگویی به این اراجیف کنیم ابا داریم؛ زیرا از اهداف سخیفی که پشت این سناریوهاست آگاهیم و صرف وقت برای گوش دادن و پاسخگفتن به آنها را تضییع عمر میدانیم. آیت الله مصباح به ما آموختهاند که خداوند برای دفاع از مؤمنان کافی است، و به تأسی از ایشان معتقدیم «إن الله یدافع عن الذین آمنوا». لکن در روزهای اخیر دوستانی به اصرار از ما خواستند تا یکبار هم که شده، پاسخی به این تهمتهای ناجوانمردانه داده شود تا مبادا عدم پاسخگویی، شائبه احتمال درست بودن تهمتها را در اذهان بیخبران ایجاد کند و امر بر حقطلبان مشتبه شود. از این رو چند نکته را یادآور میشویم. آیت الله مصباح به شهادت اسناد و مدارک مکتوب و نیز اعتراف همرزمانشان، از پیشگامان نهضت امام خمینی (قدس سره) بودند که در کنار آیت الله العظمی خامنهای و افرادی چون شهیدان بهشتی، باهنر و ربانی شیرازی، منویات رهبر کبیر انقلاب را در ساحتهای مختلف به پیش میبردند. امضای بیانیههای دوران مبارزات، عهدهدار شدن مسئولیت چاپ و نشر بیانیههای حضرت امام، و تهیه و انتشار مخفیانه نشریه انتقام در دوران خفقان ستمشاهی، نمونههایی از تفکر و خط مشی ایشان در رابطه با نهضت امام خمینی است. آیت الله مصباح با اعتقاد راسخ به اسلام ناب محمدی به مثابه برنامه حیاتبخش زندگی در ساحتهای فردی و اجتماعی، برای آموزههای اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) در راهبری جامعه اسلامی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، و بینالمللی جایگاه و نقش مهمی قائل بودند.
رژیم طاغوت، در نقطه مقابل، علاوه بر سرسپردگی و نوکری اجانب، و ترویج فساد و سرکوب مبارزان، با هدایت دشمنان اسلام به تضعیف پایههای فکری انقلاب اسلامی مشغول بود و با دسیسههای مختلفی از تنویر افکار عمومی نسبت به ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام جلوگیری میکرد. یکی از این شگردها برای مبارزه با تفکر و روحیه انقلابی، ترویج شبهات نسبت به مبانی تفکر اسلام سیاسی و ارائه قرائتهای سکولار یا خوانشهای مارکسیستی از اسلام بود تا اثبات کند که اسلام همان افیون ملتهاست و برای انقلابی بودن باید به سراغ مکاتب مادی رفت. به این وسیله، هم انقلابیون را نسبت به دین بدبین و به دامان افکار الحادی سوق میداد، و هم متدینان را نسبت به انقلاب و انقلابیون بدگمان میکرد. تفسیرهای مارکسیستی و التقاطی از اسلام که توسط منافقین، دکتر شریعتی و دیگران ارائه میشد، با پوستهای از آیات قرآن کریم و فرازهایی از نهجالبلاغه بزک میشد و به دلیل شعارهای مبارزاتیشان مورد اقبال اقشاری از جوانان سادهدل قرار میگرفت. این انحرافات آشکارتر از آن بود که از نگاه اسلامشناسان واقعی مانند حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری مخفی بماند و همه آن بزرگواران در وجود انحراف در این آثار اتفاق داشتند، و اگر احیاناً تفاوتی وجود داشت، در روش و زمان مواجهه و نقد آن بود. شاهد این همسویی را میتوان در نقد صریح شهید مطهری بر برخی از این انحرافات و نیز نامه گلایهآمیز و هشداردهنده شهید بهشتی به حضرت امام در تاریخ 22/12/59 درباره طیفی از مسئولان جمهوری اسلامی مشاهد کرد؛ طیفی که ایشان آنها را «اکثریت غربگرا یا شرقگرا» مینامد که «با استظهار به ستونپنجم دشمن در همه این سازمانها جا خوش کردهاند» و «راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار میسازد... جامعه را به راهی میکشاند که خود به خود درها را به روی ارزشهای بیگانه با اسلام و بلکه ضداسلام میگشاید.» ایشان ضمن اعتراف به انحرافی و خطرناک بودن این افکار، مصلحت را در این میدیدند که نسبت به آنها عکسالعملی نشان ندهند و پس از پیروزی انقلاب به مباحث فکری بپردازند. لکن متفکرانی چون شهید مطهری و آیت الله مصباح، با فراست خود از همان آغاز متوجه شگرد این خناسان و عمق تهدید آنها شدند. ایشان به آسیبهای جبرانناپذیری که این تفکرات انحرافی یا التقاطی نه تنها متوجه اعتقادات ناب دینی میکرد؛ بلکه پایههای اصلی انقلاب امام خمینی را سست مینمود، به خوبی واقف بودند و به وضوح مشاهده میکردند که تفسیرهای وارونه از اسلام موجب بدبینی به دین شده، اساس نهضت دینی امام خمینی را به باد میدهد. به همین دلیل بود که بدون واهمه به روشنگری بر علیه آنان پرداختند.
لکن برخی سطحینگران که مبارزه را فقط در شور و شعار خلاصه میکردند و به شعور انقلابی اهمیت نمیدادند، ایشان را به مخالفت با مبارزه متهم میکردند. برخی از آنها که سطحینگری را با ضعف ایمان و بیتقوایی درآمیختهاند، تا جایی پیش رفتهاند که با انواع تهمتها سعی در ترور شخصیت ایشان دارند؛ تهمتهایی بدون هرگونه سند و مدرک مبنی بر صادرکردن حکم حذف فیزیکی برخی دگراندیشان و مخالفان یا همراهی با رژیم طاغوت! این در حالی است که روش آیت الله مصباح نقد افکار و اندیشهها و عدم تقابل با اشخاص و صاحبان آن اندیشهها بود. ایشان بارها مخالفان را به جلسات گفتگوی خصوصی یا مناظره عمومی دعوت میکردند که نمونههایی از آن را پس از پیروزی انقلاب اسلامی همگان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شاهد بودهاند. هنگامی که خبر مرگ یکی از منحرفان به ایشان داده شد، فرمودند: انسان باید خیلی پست باشد که از مرگ کسی خوشحال شود!
آیت الله مصباح در سختترین شرایط برای مبارزه فکری و فرهنگی با این افکار دینستیز به پا خاست و از تحمل هیچ ملامت یا شکنجهای ابا نداشت تا جایی که بارها به مرگ تهدید شد، مدتها به زندگی مخفیانه روآورد، و تهمتهای برخی سطحینگران را به جان خرید؛ ولی دست از مبارزه با طاغوت برنداشت.
آیت الله مصباح تنها راه مبارزه با افکار انحرافی را روشنگری میدانستند، و صریحاً میفرمودند: «در میدان مبارزه فرهنگی، سلاح ما علم است. با منطق صحیح میشود فکر غلط را از بین برد و شکست داد، نه با زور... این میدان میدان منطق است، میدان علم است. عقل باید تجلی کند، فکر باید به کار بیفتد، حقایق باید روشن شود.» ایشان به کار تشکیلاتی معتقد بودند و دغدغه تربیت نیروهای انقلابی، متفکر و برنامهریز برای انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را داشتند. از این رو با همراهی شهید بهشتی، شهید قدوسی و آیت الله جنتی مدیریت مدرسه منتظریه (حقانی) را برعهده گرفتند و تحولی در برنامههای آموزشی حوزه در جهت پشتیبانی فکری از انقلاب و نظام پدید آوردند. ایشان همین هدف را با تأسیس بخش آموزش مؤسسه در راه حق، بنیاد فرهنگی باقرالعلوم علیهالسلام، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه دنبال کردند و در این راه مورد تأیید کامل حضرت امام قرار گرفتند. حجت الاسلام رحیمیان از مسئولان وقت دفتر حضرت امام تأکید میکند که حضرت امام تمامی هزینههای این فعالیت را شخصاً برعهده گرفتند و در سختترین شرایط کشور هم از آن نکاستند.
این مراکز نقش برجستهای در جبهههای نبرد علمی، فرهنگی و رزمی برعهده گرفتند و فرماندهانی چون شهیدان میثمی و شهید ردانیپور به همراه دهها شهید و جانباز دفاع مقدس و دفاع از حرم را تقدیم انقلاب کردند، همانطور که اندیشمندانی متعهد و انقلابی، و مدیرانی شایسته و کاردان را برای نظام مقدس جمهوری اسلامی تربیت کردند. ایشان علاوه بر حضور مکرر خود و فرزندانشان در جبهههای نبرد حق علیه باطل، تأکید داشتند که اعزام طلاب به جبهه حتیالامکان بر اساس تخصص آنها که تبلیغ است باشد.
آیت الله مصباح رضوان الله علیه نگاهی جهانی به انقلاب اسلامی داشتند و همه بشریت را مخاطب پیام آن میدانستند. به همین دلیل از یک سو، باب مراوده با اندیشمندان، دانشگاهها، و پیروان ادیان دیگر را گشودند و با سفر به بیش از 36 کشور جهان با متفکرانی از همه نوع اندیشه و مذهب به بحث و مناظره پرداختند، و از سوی دیگر، برای آشنایی شاگردان خود با افکار و اندیشههای گوناگون، دانشمندانی از هر طیف فکری را به مؤسسه خود دعوت و برای آنها کلاس و جلسات بحث و گفتگو ترتیب میدادند. ایشان همچنین شاگردان خود را به آشنایی عمیق با علوم انسانی غربی و شرقی ترغیب مینمودند و تعدادی از طلاب را برای اطلاع بیواسطه از جدیدترین دستاوردهای این علوم، به دانشگاههای غربی گسیل داشتند.
آیت الله مصباح بر این باور بودند که نظام اسلامی با مشروعیت الهی خود تنها در صورتی میتواند برپا شود که مردم مسلمان با آگاهی و اراده خودخواهان تشکیل آن باشند و از آن پشتیبانی کنند. ایشان در کتاب نظریه سیاسی اسلام تصریح میکنند که: «نقش مردم در این نظام ـ از زاویهای که اسلام معین کرده است ـ صددرصد است و در آن عرصه نباید چیز دیگری جایگزین نقش و تأثیر مردم شود». با توجه به همین نقش خطیر مردم در جمهوری اسلامی، آیت الله مصباح اهمیتی ویژه برای عمقبخشی و گسترش اندیشه ناب اجتماعی و سیاسی اسلام در همه سطوح و اقشار مردم قائل بودند و برنامههای وسیعی چون طرح ولایت را بدین منظور طراحی و اجرا کردند؛ برنامهای که مورد تأیید و تشویق مقام معظم رهبری واقع شد.
در پایان بار دیگر تأکید میکنیم که مشکل امروز کشور این نیست که آیت الله مصباح با شهید بهشتی اختلاف نظری داشتهاند یا خیر؛ بلکه مسئله اصلی امروز کشور و جهان اسلام، ضرورت وحدت بر محور ولایتفقیه برای مقاومت در برابر زیادهخواهی اجانب و وادادگی بزدلان غربپرست است، و هر کسی که در این شرایط حساس به نیابت از دشمنان قسم خورده انقلاب به دنبال ایجاد تفرقه و آشوب باشد، «زیر پای نیروهای مؤمن له خواهد شد».
از ترامپ، تحقیر؛ از غربگرایان، التماس!
«در دولت روحانی طرح مشخصی برای مواجهه با ترامپ وجود داشت. ظریف گفت طرح گفتگو با ترامپ را نوشتهام و به راحتی میتوان انجام داد».
به گزارش کیهان این خبر را محمد قوچانی از گردانندگان نشریات زنجیرهای عنوان کرده است. او که به تازگی توسط الیاس حضرتی عضو شورای اطلاعرسانی دولت شده، به انصاف نیوز گفته است:
«در دولت روحانی طرح مشخصی برای مواجهه با ترامپ وجود داشت.
در اوایل به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا از ظریف پرسیدم که آیا به نظر شما ترامپ قابل گفتگو است؟ او در جواب گفت که من طرح این موضوع را نوشتهام و بهراحتی هم میتوانم آن را انجام دهم.
از نظر دولت حسن روحانی امکان به توافق رسیدن با ترامپ میتوانست سادهتر از اوباما باشد.
ترامپ یک سال پس از انتخاب هم از برجام خارج نشد؛ در حالی که وعده داده بود پس از انتخاب شدن از این توافق خارج خواهد شد.
مکرون تلاش بسیار زیادی کرد برای اینکه روحانی و ترامپ گفتگو کنند.
آن فرصت را به دلیل مشکلات درون دولت یا نبود طرحی برای مواجهه با ترامپ از دست ندادیم؛ بلکه دلیل از دست رفتن آن فرصت، تضعیف دولت از طرف جناح مقابل و حتی متحدان دولت بود. نباید از یاد ببریم که مجلس دهم با حضور بیش از صد نماینده اصلاحطلب، طرح سؤال از رئیسجمهور را مطرح کرد».
چنان که روشن است اظهارات قوچانی سادهسازی توأم با تحریف اتفاقات رخ داده میان ایران و آمریکا در دوره اخیر است.
اولاً دولت روحانی هیچ طرحی برای مواجهه با شیطنتهای دولت ترامپ نداشت و کاملاً منفعل بود. به همین علت هم به تعبیر خانم موگرینی به وی تعهد داد که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام در توافق بماند و آن را (یکطرفه) اجرا کند. نفس این تضمین، اطمینان بخشیدن و تشویق ترامپ به پایمال کردن حقوق ایران بود. در ادامه هم دولت روحانی خود را در وضعیتی یافت که به مدت بیش از دو سال مورد بازیچه طرف اروپایی قرار گرفته و با سقوط شدید صادرات نفت مواجه شده بود.
ثانیاً آقای قوچانی چنان درباره دلالی ماکرون برای دیدار روحانی با ترامپ هیجان به خرج میدهد که یادش میرود همین طرف اروپایی حاضر به انجام وعده هیچ و پوچ اینستکس هم نشد و از آن سو، ترامپ در واکنش به مصاحبه ظریف با اشپیگل و شائبه درخواست مذاکره توئیت میزد «نه مرسی!» و ضمناً 13 شرط برای مذاکره با ایران گذاشته بود. در حالی که روحانی، مذاکره با چنین موجود بیسر و پایی را دیوانگی خوانده بود، عجیب است که قوچانی حسرت عدم مذاکره با ترامپ را میخورد!
ثالثاً سؤال از روحانی در مجلس دهم، ناشی از سوء مدیریت شدید دولت بود و عجیب اینکه اکثریت نمایندگان از هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا، از پاسخ روحانی به چهار سؤال (از مجموع پنج سؤال) قانع نشدند.
رابعاً در حالی که طرف آمریکایی هیچ اعتنایی به شیدایان مذاکره (برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات و امثال ظریف) نمیکند، عجیب است که قوچانی از قول ظریف میگوید او طرحش را برای مذاکره نوشته است! این در حالی است که ظریف (علاوهبر منع قانونی حضورش در معاونت راهبردی) هیچ مسئولیت رسمی در حوزه دیپلماسی ندارد؛ اما به نظر میرسد بر آن است که به مداخلات غیر قانونی و زیانبار و تضعیفکننده در مسئولیتهای رسمی وزارت خارجه و آقای عراقچی ادامه دهد.
پیش از این هم روزنامه هممیهن از ظریف به عنوان دیپلمات در سایه یاد کرده و مدعی شده بود در موضوع مذاکره با آمریکا، مواضع پزشکیان و عراقچی تشریفاتی و کماهمیت است و مهم، مواضع ظریف است!
دروغ بزرگ مدعیان اصلاحات با تیتر «روز خوب FATF»!
روزنامه زنجیرهای شرق ذیل تیتر «روز خوبFATF » بر ضرورت پذیرش بندهای باقیمانده دستورالعمل دیکتهگونه «کارگروه ویژه اقدام مالی» تأکید کرد.
شرق نوشت: «اف. ای. تی. اف بار دیگر در مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی خواهد شد؛ خبری که با پست عبدالناصر همتی در شبکه ایکس شکل جدی به خود گرفت و ظهر هم رئیسجمهور در جمع اعضای اتاق بازرگانی آن را تأیید کرد و در نهایت دهنوی، رئیس مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاستهای کلی نظام هم در بیان جزئیات نامه رئیسجمهور به رهبر انقلاب درباره اف. ای. تی. اف گفت: رهبر انقلاب صرفاً با بررسی مجدد افایتیاف موافقت کردند». ۷۶درصد پولشوییهای بزرگ دنیا در آمریکا و اروپا انجام میشود و غرب بزرگترین تأمینکننده مالی تروریسم و جرائم سازمانیافته در دنیاست؛ اما هرگز به عنوان متهم در فهرست سیاه قرار نمیگیرد و اغلب بندهای برنامه اقدام را هم اجرا نمیکند، چرا که متهمان اول پولشویی و حمایت از تروریسم، خودشان کلانترهای FATF هستند؟!
در ایران، حامیان FATF مدعیاند که این نهاد میتواند به رفع مشکلات مالی کمک کند؛ اما با وجود اینکه در دولت روحانی 39 مورد از 41 دیکته FATF را اجرا کردند، حاصل آن لو رفتن مجاری دور زدن تحریمها، خودتحریمی، فشار دقیقتر آمریکا بر برخی بانکها و صرافیها و مشکلات بیشتر در حوزه مبادلات بانکی و دو برابر شدن تحریمها شد و مدعیان اصلاحات باید پاسخگوی این فجایع باشند، نه مطالبهگر.
مارشال بیلینگزلی، رئیس وقت FATF در جلسه استماع کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا صراحتاً اعتراف کرد که برای مقابله با ایران، همکاری نزدیکی با اسرائیل و عربستان داریم.