امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

مطالب صفحه یک 1200

مراقب باشیم جورچین عملیات روانی اسرائیل را تکمیل نکنیم 
نه تعلل می‌کنیم و نه شتاب‌زدگی
جواد موگویی 
قبل «وعده‌صادق۲» زمزمه بود ایران پشت حزب الله را خالی کرده! رسانه‌های سعودی و بی‌بی‌سی هم مدام بر همین می‌دمیدند که ایران، سید را معامله کرده!
 آمدم پیش یک امام‌جماعتی در حمرا. گفتم چرا فکر کردید ایران پشت شما را خالی کرده؟ گفت بچه‌های انقلابی خودتان گفتند: «سپاه موشک نمی‌زند و دولت ایران، حزب الله را به رابطه با آمریکا و رفع تحریم‌ها فروخته»!
در تهران نیز همین عملیات روانی پس از ترور هنیه کلید خورد. خطی از یک‌سو شایعه مشارکت جریان ایرانی در ترور هنیه را می‌رفت و از سویی دیگر فشار به سپاه برای تعجیل در حمله موشکی به اسراییل. آن هم از جماعت انقلابی و منبری!
 هم‌زمان توهین‌هایی علیه رئیس جمهور و فرماندهان سپاه انجام شد.
فرمانده کل قوا را فرمانده «بی‌قوا» خواندند. فریاد زدن که جمهوری اسلامی بابت موشک‌های شلیکنشده‌اش باید به تاریخ و خدا پاسخ دهد! حتی گفتند خبر ندارید که اسراییل در تهران عملیات‌ها می‌کند! و ایران لاپوشانی!
 بعد در رسانه‌ها نسخه پیچیدند که جنگ را باید به بیرون لبنان کشاند! به اردن، بحرین، قطر، عربستان و حتی آذربایجان! در یک‌کلام به آتش‌کشیدن منطقه! ولشان کنی، آفریقا و اروپا راهم به فهرست میافزایند!
 دیگر این آخری‌ها، خط جماعت انقلابی از تهران تا لندن و حتی برخی کارشناسان صداوسیما، با اینترنشنال یکی شده بود: «ایران، دل زدن ندارد، از جنگ می‌ترسد، پشت حزب الله خالی شده»
 اسم این فشارها به فرماندهان و رهبری را هم گذاشته بودند مطالبه! گویی مسئله، دیرکرد معوقات حقوق کارگران است یا برداشتن کنکور!
 فهمشان از امنیت ملی و جنگ، آن‌قدر کودکانه بود که در این جنگ چندکشوری، تغییر راهبردی جنگی را مطالبه عمومی کردند! خیلی بی‌خردی می‌خواهد که در چنین جنگ بزرگی، فرمانده کل قوا و فرماندهانش را ببری زیر تیغ هشتگ!
 در بیروت دریافتم، ضلع دیگر این جنگ روانی روی بدنه اجتماعی حزب هم عمل می‌کرده. آنها هم پس از ضربات متعدد به پیکره فرماندهی، احساس بی‌پناهی و گاه خیانت کرده‌اند. در این عملیات روانی، اسراییل فرماندهان حزب را ترور فیزیکی کرد، فرماندهان ایرانی را ترور شخصیت.
 گرچه پس از حمله ۲۰۰ موشکی به تل‌آویو، دل حزب الله به ایران قرص شد. اما عبارت «در زدن اسراییل نه تعلل می‌کنیم و نه شتاب‌زدگی» از سوی آیت‌الله امام خامنه‌ای، درست در خنثی‌کردن این خط رسانه‌ای داخل و خارج بود.  اما تجربه این یک‌ماهه نشان داد چگونه راهبرد جماعت انقلابی چقدر آسان ناخواسته یا باواسطه! در اختیار بی‌بی‌سی و اینترنشنال قرار می‌گیرد.
باشد که درس عبرت بگیریم.
 
  چرا برخی ملت‌ها پذیرای شکست و زیست برده‌وار می‌شوند؟
داود مهدوی زادگان
می‌دانیم که جنگ و صلح از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مسائل ملت‌ها است و ذیل آن هزاران مسئله خُرد و کلان وجود دارد که اگر پاسخ درستی برای آنها نداشته باشند، به یکباره واقعیت‌های تلخ، سیل‌آسا بر آن ملت آوار می‌شوند و ملتی را با خود به جهان برهوت و آوارگی و بردگی می‌برد.
نقش نظریه‌پردازان و اندیشه‌ورزان نیک‌سرشت و خیرخواه در مواجهه درست و منطقی ملت‌ها با پدیده جنگ و صلح بسیار مهم است. آنان با ارائه پاسخ‌های علمی و راهبردی می‌توانند ملت خود را از وقوع در جنگ یا صلح تحمیلی تلخ و ناگوار نجات دهند.
ملت‌ها در تاریخ سیاسی خود، دوره‌های فراز و فرود زیادی را تجربه کرده‌اند. فهم و درک عمیق این دوره‌ها جدای از لزوم عبرت‌آموزی از تاریخ، برای ترسیم آینده‌ای روشن و سربلند و نیز فرصت‌سازی برای تکرار بهتر و قوی‌تر دوره‌های باشکوه تاریخ ملت‌ها به جای تکرار دوره‌های تلخ تاریخ، مهم و ضروری است. 
برای اثبات اهمیت این مسئله، نیازی به استدلال نیست؛ بلکه باید به دلایل فراز و فرودها پرداخت.
خوانندگان حتماً با این نظر موافقند که لازمه و مقدمه فهم دلایل پیروزمندی ملت‌ها، تأمل در دلایل شکستشان است. به همین خاطر، قبل از هر سخنی، در صدد طرح این پرسش برآمده‌ایم که “چرا ملت‌ها پذیرای شکست و زیست برده‌وار می‌شوند؟ “
قطعاً دلایل مختلفی وجود دارد؛ ولی در این گفتار به مهم‌ترین دلیل اشاره می‌شود. چون متأسفانه دلیلی که ذکر آن خواهد رفت، از ناحیه برخی‌ها، ناآگاهانه وارونه‌گویی می‌شود. به‌طوری که دلیل شکست را به عنوان دلیل پیروزی معرفی می‌کنند.
یکی از عوامل اساسی شکست ملت برابر تهاجم دشمن متجاوز و پذیرش تحت‌الحمایگی و زیست برده‌واری و وابستگی، نداشتن نظریه و دیدگاه درباره جنگ و صلح است. ملتی که درباره جنگ و صلح نیندیشد و جامعه نخبگانی‌اش به او در این زمینه خدمت فکری نکند؛ بلکه در جهت وارونه‌گویی و نااندیشگی ملت عمل کند، محکوم به شکست است .
می‌دانیم که جنگ و صلح از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مسائل ملت‌ها است و ذیل آن هزاران مسئله خُرد و کلان وجود دارد که اگر پاسخ درستی برای آنها نداشته باشند، به یکباره واقعیت‌های تلخ، سیل‌آسا بر آن ملت آوار می‌شوند و ملتی را با خود به جهان برهوت و آوارگی و بردگی می‌برد.
جنگ چیست؟ چگونه و چه زمانی و از ناحیه چه کسان و اقوام و حاکمانی پدید می‌آید؟ آیا جنگ حق است یا مشروعیت ندارد؟ باید از چه راهبردی برابر جنگ پیروی کرد؟ آیا باید از جنگ استقبال کرد یا از آن گریزان بود؟ 
صلح چیست و شرایط آن کدام است؟ آیا هر صلحی حق است و باید به آن تن داد؟ آیا هر صلحی مانع وقوع جنگ می‌شود یا زمینه‌ساز جنگ‌های بعدی است؟ صلح تحمیلی چگونه صلحی است و تحت چه شرایطی بر ملت تحمیل می‌شود؟
پرسش‌های بی‌شمار دیگری به این فهرست از سوال‌های مربوط به جنگ و صلح می‌توان افزود. ملت‌ها در مواجهه فعالانه و پیش‌دستانه با هرگونه جنگ یا صلح احتمالی، به دانستن پاسخ این‌گونه پرسش‌های راهبردی نیاز دارند. 
پرداختن به این پرسش‌ها، مشت ملت‌ها را در مواجهه درست و دقیق با جنگ‌های احتمالی پر می‌کند و در خیلی موارد مانع وقوع آن می‌شود. 
اما اگر ملتی پیش‌تر به کمک نخبگان اندیشگی پاسخ روشنی برای این پرسش‌ها آماده نکرده باشد، در برابر دشمنان متجاوز خلع سلاح و بی‌دفاع خواهد بود. چنین ملتی وقتی متوجه اهمیت یافتن پاسخ این پرسش‌ها می‌شود که دشمن را صاحبخانه خود احساس می‌کند.
از این رو، نقش نظریه‌پردازان و اندیشه‌ورزان نیک‌سرشت و خیرخواه در مواجهه درست و منطقی ملت‌ها با پدیده جنگ و صلح بسیار مهم است. آنان با ارائه پاسخ‌های علمی و راهبردی می‌توانند ملت خود را از وقوع در جنگ یا صلح تحمیلی تلخ و ناگوار نجات دهند .
ملت‌های پیروز همواره در مسئله جنگ و صلح از تئوریسین‌های خیرخواه بهره‌برداری می‌کنند.
البته طبیعی است که نخبگانی که ملت خود را در فهم و درک حقیقت جنگ و صلح یاری می‌رسانند، از ناحیه افراد و گروه‌های نا آگاه و جاهل، آماج تهمت و افتراء قرار می‌گیرند و به تئوریسین جنگ متهم می‌شوند. 
این دسته از افراد، خواسته و ناخواسته مانع درک درست ملت‌های خود از پدیده جنگ می‌شوند و بیش از آنکه ملتشان را از جنگ دور کنند، آنها را به وجهی سست و ناتوان به جنگ یا صلح تحمیلی برده‌وار نزدیک می‌کنند. 
به همین خاطر، بر ملت‌ها است که بخواهند برای ترسیم آینده درخشان و سرفراز، گوش و چشم خود را به کدام گروه بسپارند؛ گروه خیرخواه نیک‌اندیش یا گروه جاهلان بد اندیش؟