امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

مطالب صفحه حوزه و دانشگاه 1206

پندار ناقص جریان سکولار از علامه طباطبایی
ابراهیم شریفی
به نوشته رحا مدیا، علامه طباطبایی به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین متفکران اسلامی معاصر ما است. بررسی ابعاد عمیق تفکر و شخصیت والای این عالم ذوابعاد، نیاز به مطالعات دقیقِ تاریخ زندگی و آثارشان دارد. نقش ایشان در نهضت اسلامی ایران و گسترش تفکر اسلامی غیرقابل‌انکار است و آثار متعددی عمدتاً در قالب کتاب، مقاله و پایان‌نامه درباره نگاه‌های فلسفی و سیاسی ایشان نگاشته شده است؛ ولی برخی از روشنفکران، بالاخص در سال‌های اخیر به دنبال مصادره علامه به نفع جریان خود بودند و قرائتی ناروا و غیرواقعی از علامه ارائه و ایشان را میانه‌رو و معتدل در باب دین و سیاست معرفی کرده‌اند. برخی جریان‌ها به گونه‌ای تلاش می‌کنند که از ادله قطعی همچون آثار، شاگردان و سلوک عملی ایشان عبور و صرفاً به چند خاطره غیر موثق مبتنی بر اشخاص تکیه کنند که از سست‌ترین روش‌ها برای اثبات اندیشه یک دانشمند است.
برای قرائت انقلابی از علامه طباطبائی (ره)، دلایل متعددی وجود دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
1. پایه‌گذاری فلسفه اسلامی معاصر. بی‌تردید علامه را می‌توان در ادامه مکتب حکمت متعالیه و پیرو ملاصدرا دانست؛ ولی تفسیر دقیقی که ایشان از این مکتب فلسفی ارائه می‌دهند، امکانِ امتداد اجتماعی فلسفه را فراهم می‌کنند؛ از این رو پایه‌گذار سنتی از تفکر فلسفی شدند که در نهضت اسلامی به‌عنوان مبنایی برای نقد و پاسخگویی به چالش‌ها و اندیشه‌های معارض می‌شود. از اصول فلسفه و روش رئالیسم گرفته تا شرح اسفار، «بدایه و نهایه الحکمه» و حتی رسائل مختلفی که ایشان نگاشته‌اند، مبتنی بر همین موضوع بوده است.
2. تفسیر المیزان. این تفسیر علاوه بر ارائه فهم عمیقی از قرآن، به‌عنوان ابزاری برای تبیین اصول و ارزش‌های اسلامی در برابر جریان‌های مدرن و سکولار عمل کرد.
3. تربیت نسلی کارآمد در امور اجتماعی. علامه طباطبایی (ره) به‌عنوان معلم و راهنما، نسل‌های جدیدی از متفکران و روحانیون را تربیت کرد که در شکل‌گیری و پیشبرد نهضت اسلامی، اساسی‌ترین نقش‌ها را ایفا کردند و نکته درخور توجه و تأمل آنکه، عمده شاگردان امام، شاگردان علامه نیز بودند. علامه به روش‌های مختلف در شکل‌گیری و عملیاتی‌شدن گفتمان انقلاب اسلامی نقش داشتند و نظرات و آموزه‌هایش در شکل‌گیری ایدئولوژی انقلاب و تبیین اصول اسلامی در حرکت‌های انقلابی مؤثر بود؛ به شکلی که سبب ایجاد انگیزه‌های معنوی در میان جوانان و مؤمنان شدند که در نهایت منجر به بروز و پیروزی انقلاب اسلامی شد.
4. ایشان برای رفع ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌های اجتماع و استیفای حقوق ستمدیدگان از ستمگران، و حفظ کیان و کرامت انسانی، جامعه بشری را ناگزیر از تشکیل یک نظام اجتماعی و حاکمیتی می‏بیند که در سایه آن، امور فوق تحقق یابد و شرط آن، منحصراً در گرو اجرای احکام اسلامی، به دست مجریان عادل و باتقوا است.
علامه در حقیقت، عدالت اجتماعی را از مقتضیات اولیه طبیعت انسان می‏داند و رعایت عدل و داد و تساوی حقوق افراد را امری لازم و ضروری می‏شمارد، و از تبعیض‌ها و ظلم ثروتمندان برحذر می‌دارد. (تفسیر المیزان، سوره آل‌عمران، ذیل آیه 26)
نمونه دیگر از سلوک عملی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی علامه در باب سیاست، اعلامیه‌ای است که در بخشی از آن آمده است: «روحانیت با هر فشار و مضیقه و اهانتی که دولت به آن وارد کرده و درصدد واردکردن است، تکلیف دینی و وجدانی خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولت‌ها و به جامعه مسلمین گوشزد کند و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیای امور خودداری نکند و آنچه را برای این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند و آثار و نشانه‌های آن یکی بعد از دیگری نمایان می‌شود، به جامعه بشر برساند…» این اعلامیه در اسفند سال 41 آماده شده است و امام راحل و علامه (ره) و برخی بزرگان دیگر آن را امضا کرده‌اند. مخالفت با حزب توده، عدم قبول مدرک دکتری دانشگاه تهران با وجود ناراحتی شاه پهلوی، مخالفت جدی با اسرائیل و… نمونه‌هایی از این دست هستند؛ البته موارد تاریخی بیشتر از این موارد هم وجود دارد که در آثار مختلف تاریخی ازجمله در جلد اول فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی (ره) (مرکز اسناد انقلاب اسلامی) آن‌هم در روزگاری که برخی از علما، خاموشی و سکوت را پیشه کرده بودند.
البته علامه طباطبایی، رسالت اصلی خود را تدوین مبانی فکری و اندیشه‌ای اسلام سیاسی می‌دانستند؛ زین رو با استفاده از نظریه اعتباریات، روی استخدام‌گری انسان تأکید دارند و همین مسئله را دلیلی می‌دانند که انسان برای رفع خواسته‌های طبیعی‌اش، چاره‌ای جز این نداشته باشد که دیگران را به استخدام خود درآورد و برای اجرای عدالت در این ساختار، ضرورتاً از افراد باتقوا در قالب حکومت اسلامی باید بهره برد.
در نهایت باید گفت هر چند شخصیت علامه طباطبایی به واسطه آثار مکتوبش، شخصیتی عرفانی و فلسفی معرفی شده و جلوه کرده است؛ ولی در عرصه سیاست، پایه‌گذاری‌های مبنایی عمیقی دارد و بسیاری از مسائل مبنایی و فکری اندیشه سیاسی را گره‌گشایی کرده و به تدوین ایجابی آن کمک شایانی رسانده است.
 
فارابی؛ فیلسوف جهان‌های پیوسته
یوسف پورجم
«ابونصر محمد بن محمد فارابی»، یکی از درخشان‌ترین ستارگان آسمان فلسفه و دانش اسلامی، نه‌تنها به‌عنوان پدر فلسفه اسلامی شناخته می‌شود؛ بلکه در علوم مختلفی همچون موسیقی، سیاست و منطق نیز آثار جاودانه‌ای از خود به‌جای گذاشته است. او که در سده چهارم هجری می‌زیست، پلی میان فلسفه یونان باستان و اندیشه اسلامی ساخت و تأثیرات ماندگاری بر تاریخ تفکر بشر گذاشت.
فارابی، با تلفیق آموزه‌های فلسفه یونانی، به‌ویژه آثار افلاطون و ارسطو، و معارف اسلامی، نخستین نظام فلسفی اسلامی را بنیان نهاد. او معتقد بود که فلسفه، چراغی برای هدایت انسان به‌سوی حقیقت و سعادت است. در آثار او، «عقل» جایگاهی محوری دارد. وی عقل را وسیله‌ای برای درک هستی و شناخت خداوند می‌دانست و با معرفی نظریه عقل فعال، مسیر اندیشه‌های فلسفی بعدی، به‌ویژه در آثار ابن‌سینا، را هموار ساخت.
فارابی در کتاب مشهور خود «آراء اهل المدینه الفاضله»، جامعه‌ای آرمانی را ترسیم می‌کند که در آن، حاکمی حکیم به هدایت جامعه بر اساس اصول عقلانی و اخلاقی می‌پردازد. این اثر که بسیاری آن را همتای «جمهوری» افلاطون می‌دانند، نشان‌دهنده دیدگاه عمیق فارابی درباره حکمرانی، عدالت، و فضایل انسانی است.
او نه‌تنها فیلسوفی بزرگ بود؛ بلکه در موسیقی نیز سرآمد دوران خود به شمار می‌رفت. کتاب «موسیقی کبیر» او یکی از جامع‌ترین و دقیق‌ترین مطالعات درباره نظریه موسیقی است. فارابی موسیقی را نه‌تنها به‌عنوان هنری زیبا؛ بلکه به‌عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر روان و اخلاق انسان‌ها می‌دانست. او ارتباط میان موسیقی و فلسفه را به‌گونه‌ای توضیح داد که این دو را مکمل یکدیگر در تربیت و تعالی انسان‌ها معرفی کرد.
در حوزه منطق، فارابی گامی بلند برداشت و آثار ارسطو را با دقت، شرح و تکمیل کرد. وی منطق را ابزار تفکر درست و وسیله‌ای برای رسیدن به دانش حقیقی می‌دانست. آثار او در این حوزه، به‌ویژه کتاب «احصاء العلوم»، تأثیری ژرف بر متفکران اسلامی و حتی اروپایی گذاشت.
وی همچنین به علوم طبیعی علاقه‌مند بود و نظریات او درباره هستی، کیهان‌شناسی، و رابطه انسان با جهان طبیعی، زمینه‌ساز پیشرفت در این علوم شد.
تأثیر فارابی بر فیلسوفان و دانشمندان بعدی، همچون «ابن‌سینا» و «ابن‌رشد»، انکارناپذیر است. ابن‌سینا که یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان جهان اسلام است، خود را وامدار اندیشه‌های فارابی می‌دانست. البته تأثیرات فعالیت‌های علمی او به جهان اسلام محدود نماند. آثار او به زبان‌های لاتین ترجمه شدند و در دوره رنسانس، متفکران اروپایی نیز از آنها بهره بردند.
اندیشه‌های فارابی با وجود گذشت چند قرن و در دوران معاصر، همچنان الهام‌بخش‌اند. ایده‌های او درباره مدینه فاضله و حکمرانی عقلانی می‌تواند در طراحی نظام‌های اجتماعی و سیاسی کارآمد و عادلانه به کار گرفته شود. همچنین، نگاه فارابی به موسیقی به‌عنوان ابزاری برای تربیت انسان‌ها، می‌تواند راه‌گشای برنامه‌های فرهنگی و تربیتی در جوامع مدرن باشد.
او با نگاهی جامع به علوم و فلسفه، به ما یادآوری می‌کند که پیشرفت فردی و اجتماعی تنها زمانی ممکن است که عقل، اخلاق، و هنر در کنار هم قرار گیرند. وی الگویی بی‌نظیر برای تفکر بینارشته‌ای است و آثارش همچنان زمینه‌ای برای پژوهش و تأمل درباره رابطه علم، دین، و هنر فراهم می‌آورند.
ابونصر فارابی، با اندیشه‌های عمیق و آثار جاودانه‌اش، نشان داد که چگونه می‌توان پلی میان میراث گذشته و نیازهای زمانه ساخت. او نه‌تنها فیلسوفی برای عصر خود؛ بلکه متفکری برای همه دوران‌هاست. مطالعه آثار و اندیشه‌های او، نه‌تنها ما را با تاریخ تفکر آشنا می‌کند؛ بلکه راه‌گشای درک بهتر از نقش علم و فلسفه در ساختن دنیایی بهتر است.
فارابی، این فیلسوف شیعه، همچنان چراغی است که راه جویندگان حقیقت و معرفت را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که خرد، هنر و اخلاق، سه ستون اصلی تمدن انسانی‌اند.