امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

مطالب صفحه جوان 1222

حجاب در ایران باستان
شهاب رویانیان
با تکیه بر ریشه‌شناسیِ واژه چادر و گرفته شدن آن از ریشه هند و ایرانی čat به معنای «پوشاندن خود» و اینکه در فارسی میانه، کاربردی برای ریشه فعلی  čat- ثابت نشده است، می‌توان این احتمال را قوی دانست که ساخت واژه فارسی میانه čatur/čadur مربوط به دوره باستان است؛ نتیجه این سخن آن است که رسم استفاده از یک پوشش برای زنان، در عصر فارسی باستان وجود داشته است.
از دوره پیش از مادها تا آستانه دوره هخامنشی، از خلال پیکره‌های به‌دست‌آمده از پیرامون ایران می‌توان نشان داد که تن‌پوشی نزدیک به چادر به‌خصوص در مناطق غرب ایران مانند بین‌النهرین و آسیای صغیر رواج داشته است. از دوره مادها، نقش ‌برجسته کوهرنگان قابل توجه است که جمعیتی را در حال پرستش نشان می‌دهد که در آن، زن‌ها با پوششی که بر سر دارند، از مردان قابل بازشناسی‌اند، پوششی صرفاً برای سر که در نمونه‌های دیگر هم دیده می‌شود. در داستان اِستِر از کتب عهد عتیق، اشاره‌ای به پوشش زنان وجود دارد. خشایارشا (پادشاهی: ۴۸۶-۴۶۵ ق‌م) در ضیافتی بر اثر مستی فرمان داد تا «وَشتی ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد»؛ اما ملکه به سبب قیودی که داشت، فرمان شاه را پیروی نکرد و در حضور مردان ظاهر نشد. نویسندگان یونان باستان مانند پلوتارک نیز سخن از آن دارند که زنان نخبگان پارسی، حجاب دارند و از مردان دوری می‌گزینند و مردان ایرانی نسبت به دیده نشدن زنانشان، بسیار حساس‌اند. در مجسمه‌های تخت‌جمشید، هم زنانِ با حجاب و هم بی‌حجاب دیده می‌شوند که این تفاوت باید به سبب اختلاف طبقات باشد. نشانه‌هایی از رواج حجابی از نوع چادر کوتاه از دوره هخامنشی، در فرش پازیریک و در برخی مُهرهای برجای مانده دیده می‌شود، چنان‌که دوام این پوشش کمابیش در پیکره‌های دوره اشکانی قابل پی‌جویی است. نقوش برجای مانده از دوره ساسانی، زنان را در دو موقعیت نشان می‌دهد: در محافل خصوصی و بزم‌های زنانه، لباسی با پوشش کمتر دارند و در ملأعام، پوشش آنان همان چادر کوتاه، البته با طرح‌های متنوع است. در متون پهلوی نیز گاه اشاره به این پوشش دیده می‌شود، مانند یادکردی در یوشْتْ فِریان، از پوشش سر یک زن با حجاب، بدون آنکه درباره جزئیات آن سخنی آمده باشد. در داستان پانتئا، همسر ابرداد، اشاره‌ای هست که نشان می‌دهد در عصر هخامنشی دست‌کم نزد اشراف ماد، استفاده از روبند هم مرسوم بوده است. در ماوراء‌النهر نیز وجود واژه wāšāmē به معنای چادر و سرپوش از ریشه ایرانی var-š-  به معنای پوشاندن که در زبان فارسی نیز به صورت باشامه آمده، وام گرفته شده است که نشان از رواج این سنت در میان ایرانیان شرقی دارد. در داستان ویس و رامین، از یادگارهای فرهنگ پیش از اسلام ایران نیز به باشامه ویس اشاره شده که بر سر نهاده می‌شده است. نه در نقوش و نه در گزارش‌های رسیده از دوره ساسانی، نشانه‌ای بر پوشاندن صورت به‌صورت یک رسم معمول دیده نمی‌شود؛ اما گویا در موارد خاصی تمام صورت یا ناحیه دهان نیز پوشانده می‌شده است؛ رسمی که ممکن است مربوط به منطقه‌ای خاص، یا آیین‌های خاصی بوده باشد. بازتاب وجود چنین رسمی را می‌توان در یادکردهایی از کتب پهلوی بازجست که به هنگام سخن از تجهیز میت در کنار جامه (کفن)، به پَنام یا دهان‌بند اشاره شده است. وجود واژه rēt-γōδ، با برگردان تحت‌اللفظی «روی ـ پوش» در سُغدی نیز شایان توجه است.
تأیید آیینی بودن این رسم آن است که در دین زردشتی، مُوبَد لازم است به هنگام سرودن اوستا در برابر آتش مقدس، روبندی بر دهان بندد تا نَفَس و بخار ناپاک دهان به عنصر مقدس آتش نرسد. فردوسی در داستان خسرو و شیرین ــ که پرداختی از یک داستان عصر ساسانی است ــ به اینکه شیرین چادر بر سر داشته و آن چادر حتی روی او را می‌پوشانده، اشاره کرده است؛ در پرداخت‌های بعدیِ داستان، این پوششِ روی، به بُرقَع تبدیل شده است. سرانجام سخن از رسوم باستانی ایران، باید به پوشش آیینی سر اشاره کرد که در اوستا به هنگام نیایش بدان توصیه شده است؛ آنجا که می‌گوید: «همگان سر خود را میپوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهوره‌مزدا نماز میکنیم»؛ این رسم در محافل زردشتیان همواره رعایت می‌شده و می‌شود؛ اما مخاطب این توصیه، همگان از مرد و زن بوده‌اند.
منبع: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۲۰، مقاله حجاب، احمد پاکتچی.
 
فلاکت در غرب؛ سیاه نمایی در ایران!
سید امیرحسین حسینی
من احساس رفاه بسیار زیادی از زندگی در ایران دارم؛ اما نه به خاطر درآمد بالا که حتماً از هر عددی در ذهن و جیب شما کمتر و نه بخاطر خانواده ثروتمند؛ زیرا که از خانواده فرهنگی متوسطی هستم. اما در این چند سال با اجتناب از همزیستی با اخبار منفی و پرهیز ارادی از فریب خوردن با شایعات مجازی و مطالعه منابع دسته اول خارجی از زندگی و رفاه کشورهای مطرح غربی، احساس رضایتمندی بسیار بالایی از زندگی در سایه انقلاب اسلامی دارم. مثلاً وقتی فهمیدم بدیهیات و حقوق اولیه زندگی من در ایران مثل دسترسی همگانی به سرویس بهداشتی و استحمام و نظافت شخصی، آب گرم، کولر برای سرمایش، بخاری و شوفاژ برای گرمایش، تلویزیون رایگان برای سرگرمی، ماشین لباسشویی برای نظافت، یخچال و فریزر برای رفاه خوراکی، برق و گاز و بنزین ارزان جهت آسایش و خلق ثروت، مسجد و خدمات مذهبی و معنوی فوق‌العاده جهت سعادت و رشد انسانی، آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی مترقی و همگانی، نظام بهداشت و درمان سراسری، دموکراسی و مردم‌سالاری، سیستم متعالی ولایت فقیه و هزاران مثال دیگر از زندگی روزمره عادی من با درآمد کمتر از متوسط در ایران؛ از آرزوهای بلند همسن و سالانم در اروپاست و تمام داده‌های رسمی ملی و بین‌المللی غربی تحت سانسور شدید هم آن را تایید می‌کند، از وضع موجودم در مقایسه با تمام دنیا بسیار رضایتمندم و اول از خدا و سپس از رهبران و مسئولین جمهوری اسلامی سپاسگزارم.
وقتی می‌بینم یک هفته کمی گران شدن اقلامی در ایران به خاطر صادرات و هم قیمت شدنش با کشورهای خارجی چه‌قدر آزار دهنده است، اول دلم برای مردم خارج از ایران می‌سوزد که همیشه در «گرانی» به سر می‌برند و حتی امکان خرید مواد اولیه خوراکی هم برایشان میسر نیست، سپس تلاش می‌کنم تا مقصر واقعی این گرانی موقتی در ایران را که «اقتصاددانان لیبرالِ غربزده کشور با لشکر دانشگاهی و رسانه‌ای و سیاسی» هستند به مردم معرفی و راهکار حل آن را بیان کنم. من از مرگ سالانه ۴۰۷ هزار نفر مردم مظلوم اروپا (۱۰برابر شهدای جنگ غزه، ۲برابر قتل عام بمباران اتمی هیروشیما، ۱.۵برابر شهدای هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق) ناراحتم. از صحنه‌های رقت‌انگیز زیر دست و پا ماندن غربی‌ها در بلک‌فرایدی، از بی‌خانمانی میلیونی در اروپا و آمریکا، از بیش از ۱۰۰ میلیون فقیر اروپایی و ۴۰میلیون فقیر آمریکایی، از آمارهای بالای خودکشی و افسردگی، از ارقام عجیب قاچاق جنسی و اعضای بدن کودکان، از اعداد بالای حرامزادگی و بی‌سرپناهی کودکان، از تجاوز و تعرض گسترده به زنان، از ظلم بزرگ و استثمار بانوان، از خانه به دوشی و زندگی کانکسی و خانه‌های تابوتی، از فساد مالی و اختلاس گسترده و هزاران فلاکت و بدبختی مردمان مغرب‌زمین تحت فشار نظام سرمایه‌داری لیبرالیستی و بدون هرگونه جنگ و خونریزی و تحریم، آزار دیده و غصه می‌خورم و هر بار برایشان دعا می‌کنم و به فکر راه‌حل برای برطرف ساختن مشکلاتشان هستم. وقتی از عینک «واقعیت» به زندگی مردم ایران نگاه می‌کنم و می‌بینم که علی‌رغم وجود دشمنان گسترده برای غارت کشور، جنگ‌های ترکیبی بی‌سابقه داخلی و خارجی نظامی و اقتصادی و شناختی و...، ابرتحریم‌های بی‌سابقه در تاریخ بشر و صدها مشکل خواسته و ناخواسته پیش روی کشور در چه سطح بالایی از رفاه و امکانات شخصی و عمومی زندگی می‌کنند، هرچند با گرانی‌های مقطعی در برخی اقلام هم مواجه باشند؛ اما ناخودآگاه در دلم به مردم ایران لقب «مرفهان بی‌درد» در مقایسه با جهان را می‌دهم؛ اما شاید جرئت نکنم آن را به زبان بیاورم. جنگ ترکیبی شناختی - اقتصادی با صدها هزار میلیارد هزینه اصلاً برای همین است که واقعیت‌ها را نبینیم و جرئت بیان آن را پیدا نکنیم. من هم جانباز جنگ شناختی هستم؛ اما تحت درمانم و برای مبارزه و پیروزی نیز تلاش می‌کنم و این درمان و مبارزه هر روز رفاهم را افزایش و حال خوبم را بهتر می‌کند. اگر می‌خواهید رفاه شما هم افزایش یابد و حالتان بهتر شود، ابتدا باید درمان شوید. اولین قرص خروج از فضاهای مجازی مضر، شایعه‌پراکن و با اخبار تماماً منفی است. دومین قرص «نپذیرفتن» هر اخبار تا لحظه اطمینان بیش از ۹۹.۹درصد است. یعنی هر خبری را در فضای حقیقی و مجازی و مترو و مهمانی شنیدید، اصالت را بر اشتباه بودن آن گذاشته و برای دستیابی به حقیقت تلاش کنید. سومین قرص، کپسول «دفع لذت دروغ شنیدن» است؛ زیرا برخی از ما خوشمان می‌آید که فریب بخوریم و دروغ بشنویم و علیه منافع خود برای جیب مقصران و دروغگویان صحبت کنیم و این کپسول، شفابخش این مشکل مزمن است. داروی معجزه بخش آخر هم شربت «لذت بردن از آگاهی و مطالعه» است که به راحتی هر جانباز جنگ شناختی را درمان می‌کند. این نسخه ۱۰۰درصد تضمینی، رفاه شما را چند برابر می‌کند. دلیل؟ تجربه!