رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

مطالب حوزه و دانشگاه 1199

انفعال و سکوت سکولارهای منتسب به حوزه
دکتر دانیال بصیر
اگر در جنگ یکساله غزه، رژیم صهیونیستی به خاطر توحش و جنایات بی‌سابقه‌اش علیه مردم فلسطین، شکست غیرقابل ترمیمی خورد، سکولارهای حوزوی نیز به خاطر انفعال و سکوت در برابر این جنایات، شکست خوردند. همان معممین و حوزویانی که حقیقت انسانی را زیر پا گذاشتند. جریان‌ها و خرده‌گفتمان‌های که هنوز نسبت خود را با انسانی که پا بر روی خاک دارد و با انسانی که حقیقتی به آسمان دارد، فهم نکرده‌اند.
قضایای غزه و جنایات یک‌ساله رژیم، به ما آموخت که سکولارهای حوزوی قبل از تلاش برای شناخت مباحث علمی، از فقه و اصول گرفته تا تاریخ و فلسفه غرب، می‌بایست تاریخ و اندیشه انسان بر اساس اصالت حقیقت را واکاوی کنند.
این دست از جریان‌ها از متحجران انجمنی و برائتی و شیرازی گرفته تا متجددان روشنفکری دینی و اسلام رحمانی، به این نکته سزاوار است دقت کنند که حالِ غرب با تمام خودنمایی‌اش، با تمام فرهنگ و هنرش، حکایت از پریشان‌حالی دارد که شرافت انسانی را در جنگ غزه زیر پا گذاشت و انسانیت را بازنده بود.
 
دین‌ستیزان و مصادره راهبران دینی
احمدحسین شریفی
یکی از خیانت‌های بزرگ دین‌ستیزان از اواخر دوران قاجاریه تا زمان حاضر این بوده و هست که با سوءاستفاده از جهل مردم و بی‌تفاوتی بسیاری از عالمان دینی، بزرگان عرفان و ادب و اخلاق ایرانی را که قرن‌ها به عنوان راهبران دینی و اخلاقی و الگوهای عرفان و حکمت اسلامی شناخته می‌شدند، به عنوان مدافعان «می» و «شراب» و «همجنس‌بازی» و «لاابالی‌گری جنسی» و مخالفان «فقه» و «شریعت» و «مناسک دینی» و «حکومت دینی» و اخیراً نیز به عنوان «مخالفان قدیمی حجاب اجباری!» معرفی کرده و می‌کنند!
بزرگانی چون فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ، در رأس این دستبردهای ناجوانمردانه بوده و هستند.
فی‌المثل مدتی است عده‌ای از دین‌ستیزان با استناد به کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته ادوارد براون، داستان خاک‌سپاری حافظ را چنین دین‌ستیزانه بافیده‌اند:
«ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود، ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ!
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮّ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ ...
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند
ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ می‌شود:
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ لسان‌الغیب ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ...»
این در حالی که است که 
اولاً در زمان وفات حافظ اساساً هنوز کتابی با عنوان «دیوان حافظ» وجود نداشته است! حافظ در زمان خود مجموعه اشعار و غزلیاتش را گردآوری نکرده بود و بعدها یکی از شاگردانش به نام محمد گلندام با سختی‌های فراوانی اقدام به این کار کرد.
ثانیاً مسئله تفأل به دیوان حافظ، از مسائل متأخر است و در آن زمان اساساً چنین فرهنگی در میان عوام مردم وجود نداشته است.
ثالثاً هیچ مخالفتی با محل دفن حافظ وجود نداشته است.
رابعاً به دلیل جایگاه دینی و عرفانی و معنوی و قرآنی حافظ، جنازه او را در بهترین جای مصلای شهر دفن کردند.
خامساً حافظ در زمان خودش از مفسران و حافظان قرآن و حدیث شناخته می‌شده است و نه بی‌دین و شراب‌خوار و مخالف حجاب و ضد ولایت فقیه!
یکی از اساتید بزرگ حافظ، متکلم و اندیشمند بزرگ اسلامی، شریف گرگانی بود که «هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده می‌شد، می‌گفت به عوض این ترّهات به فلسفه و حکمت بپردازید. امّا چون شمس‌الدّین محمّد می‌رسید، علّامه گرگانی می‌پرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید. شاگردان علّامه به وی اعتراض می‌کردند: این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع می‌کنی؛ ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می‌دهی؟ و استاد در پاسخ می‌گفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی است».
و سادساً اساساً چنین دروغی در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» ادوارد براون وجود ندارد! بلکه یک دروغ دیگری است که خود وی هم تصریح کرده است که از منبع نامعتبری آن را نقل می‌کند!
 
تهذیب طلاب و بایسته‌های آن
سیدعبدالله هاشمی
تهذیب نفس در کنار تحصیل علوم دینی، یکی از الزامات اصلی طلبگی محسوب می‌شود. در قرآن کریم نیز تعلیم و تزکیه با هم ذکر شده است. عالمان دینی، تنها با وارسته ساختن ساحت جان از رذائل و آراستگی آن به فضائل، می‌توانند الگوی راستین و اطمینان‌بخشی برای جامعه خود باشند.
نگرانی‌های امام خمینی (ره) در منشور روحانیت، ریشه در همین مسئله تهذیب نفس و اهمیت آن دارد؛ بنابراین ضرورت تهذیب نفس برای طالبان دانشِ دین روشن است، چراکه با فساد عالِمی، عالَمی فاسد می‌شود.
اما بایسته‌های تهذیب طلاب علوم دینی نیاز به بررسی دارد که در ادامه نکاتی در این باره تقدیم می‌شود:
نکته اول: بدون شک دانش سِمَت پیشوا، برای عمل دارد. تقویت دانستنی‌های اخلاقی و اندوخته‌های عقل نظری، شرط لازم تربیت اخلاقی است؛ اما تهذیب نفس از سنخ عقل عملی است و نمی‌توان به صرف رشد آگاهی اخلاقی، به این مهم دست یافت؛ بنابراین یکی از بایسته‌های اصلی در تهذیب نفس طلاب، تقویت عقل عملی و کیفیت بخشی به اراده‌هاست. بر این اساس مسئولین تهذیب حوزه نباید صرفاً به برگزاری جلسات اخلاق و افزایش اطلاعات اخلاقیِ طلاب بسنده کنند.
نکته دوم: تهذیب نفس امری تدریجی و طولانی است. برخی نگاه کوتاه مدت و مقطعی به تهذیب نفس دارند و لذا در یک دوره کوتاه، دچار زیاده‌روی شده و با افراط در رفتارهای اخلاقی، دچار آسیب‌های دراز مدت و جبران‌ناپذیر می‌شوند و در زمان دیگر دچار تفریط شده و از همه شایستگی‌های اخلاقی شانه خالی می‌کند. یکی از بایسته‌های اخلاقی طبق دستورات اهل‌بیت علیهم‌السلام این است که انسان همراه با رفق و مدارا، به تربیت خود بپردازد و با رعایت حالات مختلف «اقبال و ادبار قلب» برنامه سلوکی خود را تنظیم نماید.
نکته سوم: تهذیب نفس امری پیچیده و حساس است. بر این اساس بهره‌مندی از راهنمایی اساتید عام و خاص، امری ضروری است. طی این مرحله بی‌همرهیِ خضر به ظلمات منتهی می‌شود. نفس انسان نمی‌تواند خودش را تربیت کند، مگر زمانی که راهنمایی خردمند داشته باشد و با اشارات او رهسپار شود.
نکته چهارم: ضرورت بهره‌مندی از استاد، یکی از الزامات تربیتی و تهذیبی است؛ اما مطمئن‌ترین مسلک اخلاقی برای سلوک معنوی،  بهره‌مندی از اساتیدی است که از رهگذر فقه به سلوک می‌نگرند و مسلک اخلاقی آنان فقهی است.
آسیب‌شناسی مسلک‌های اخلاقی و مرید و مُراد بازی‌های افراطی نشان می‌دهد سالم‌ترین مسلک عرفانی، از آنِ سالکانی است که تقیّد به شریعت محمدی و التزام به فقه جعفری داشته‌اند.
بر این اساس می‌بایست مسئولین تهذیبیِ طلاب، شخصیت‌ها و بزرگانی مانند امام خمینی (ره)، علامه طباطبائی (ره)، امام خامنه‌ای (مُد ظله) و کسانی که در دامنه این قله‌های معنویت قرار دارند را به عنوان الگوهای اخلاقی و سلوکی به طلاب معرفی نماید.