علی شیرازی
فرهنگ غرب، از ارکان و اجزاء و عناصر متعددی شکل پذیرفته است. ما در این نوشتار به تبیین برخی از آن اجزاء
میپردازیم:
۱۷. دینگریزی
فرهنگ غربی، به دنبال خارج ساختن دین از حیات انسانی است. آنان دین را از جایگاه اصلی خود تنزل دادهاند، تا روح دین
و دینداری را از جامعه بگیرند:
الف: برخی از غربیها، دین را به یک احساس فروکاسته، همه محتوای نظری و عملی آن را اموری زائد تلقی کردهاند.
ب: برخی معنایی از دین ارائه دادهاند که شامل همه ادیان، حتی بتپرستی و تثلیث و انکار خدا هم بشود.
ج: بعضی نیز اعتقاد به ماورای طبیعت و برقرارکردن نوعی رابطه با آن را، به معنای دین گرفتهاند.
در این تعریف، ارتباط با الهههای متعدد و جنیان و ارواح خبیثه و طیبه هم دین نامیده میشود.
دین در همه این سه تعریف، از مسائل فردی فراتر نمیرود و رویکردی سکولاری دارد و شخص بهراحتی میتواند، دین خود
را عوض کند.
هدف از همه این تلاش، جداکردن دین از مسائل زندگی مردم و حرکتنکردن جامعه در مسیر توحید و خداپرستی و بندگی
است!
۱۸. معنویت گریزی
تمدن غربی، بر مبنای ستیز با معنویت و عرفان بنا شده است. مدرنیته بااصالت دادن به اومانیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم،
راسیونالیسم، و سیانتیسم، آنچنان بر طبل دنیاگرایی و معنویت گریزی کوبید، تا کسی جرئت نکند دین و معنویت را وارد حوزه
اجتماعی نماید.
انسان غربی، از معنویت راستین دور شده است و به معنویتهای خودساخته و فرقههای مادیگرایی گرویده است که هدف
اصلی آنها ارزشهای این جهانی و مادی است.
معنویت گریزی، پیامدهای نافرجام و شومی برای بشریت دارد:
الف: استعمار
ب: جنگهای پیچیده و خونین
ج: دولتهای وابسته و دینستیز
د: دنیاپرستی و مادیگرایی.
۱۹. تسامح و تساهل
تسامح و تساهل، مفهوم و اصطلاحی است خاص و برخاسته از فرهنگ غرب که با شکاکیت و نسبیت معرفت در آن فرهنگ
همخوان است و بر اساس آن، یک حالت بیتفاوتی نسبت به عقاید دینی، فلسفی و علمی در فرد ایجاد میشود.
ترویج فرهنگ تسامح و تساهل، زمینه امربهمعروف و نهیازمنکر را در جامعه از بین میبرد.
ترویج این فرهنگ در جامعه، حرکتی در جهت بیغیرت کردن مردم در قبال ارزشهای دینی و اخلاقی است.
طرفداران فرهنگ تسامح و تساهل، دینی را میخواهند که در آن، کسی به کس دیگر، کاری نداشته باشد.
تسامح و تساهل، با مبانی اسلام که پیروان خود را به ایمان و اعتقاد یقینی و حق جویی و دفاع از حق فرا می خواند، هرگز
سازگاری ندارد.
۲۰. غلبه کمیت بر کیفیت
از خصوصیات بارز تفکر غربی از دوره رنسانس به بعد، بخصوص در عصر حاضر، غلبه کمیت بر کیفیت است. این نوع
از تفکر، امروزه در اعماق اندیشه مغربزمین رسوخ پیدا کرده، بهگونهای که کیفیت قربانی و مغلوب نگرشی کمی و مقداری
شده است.
۲۱. اصالت عقل
کاربرد عمده اصالت عقل را در دوره جدید، میتوان در این موارد خلاصه کرد:
الف: اصالت عقل در مقابل اصالت تجربه
ب: اصالت عقل در مقابل اصالت اراده
ج: اصالت عقل در مقابل اصالت وحی؛ به این معنا که عقل، کاشف حقایق است و وحی، در کشف حقیقت نقشی ندارد!
د:اصالت عقل ولتری؛ یعنی عقل بهتنهایی و بدون نیاز به عامل دیگری، میتواند برای انسان ترقّی، آزادی، برابری و سعادت
بیافریند.
در دنیای جدید که وحی و عقل مورد غفلت قرار گرفته است و تقریباً هیچوپوچ تلقی میشود، تمدن غربی توجه خود را به
وضع زندگی مادی انسان معطوف داشته است و همین توجه، بشر را دچار توهم کرده و میپندارد با تصرف در طبیعت،
میتواند تمام مشکلات جامعه انسانی را حل کند.
۲۲. اصالت قدرت
در نگاه فرهنگ غرب، انسان کامل یعنی انسان مقتدر، و کمال یعنی قدرت، اقتدار و زور. هر جا که زور و قدرت هست، حق
هم هست!
توجه به قدرت، بهعنوان کمال استعدادهای آدمی در غرب دیده میشود. به همین دلیل غرب تلاش میکند برای دستیابی به
قدرت و بقای خود، هر نوع تفکر و اندیشه و مکتبی را که در مقابل قدرت او میایستد، نابود کند و بقای خود را در فنای
دیگران ببیند.
۲۳. برتریطلبی
بر اساس تفکر غربی، غربگرایان، دائماً روح برتریطلبی را نسبت به فرهنگهای دیگر، در خود احساس میکنند و
روزبهروز آن را تقویت مینمایند.
میل به قدرت و تحت کنترل گرفتن امور، انگیزه اصلی برتریطلبها برای تمامی قدمهایی است که بر میدارند.
برتریطلبان، ویژگیهایی خاص خود دارند:
الف: برتریطلبی به همه چیز و همهکس و در همهجا
ب: تحت سلطه گرفتن دیگران
ج: خود را واجد تمامی ویژگیهای ممتاز دانستن
د: برای استثمار دیگران، متوسل بهدروغ شدن.
۲۴. فرمالیسم
فرمالیسم، قلب ارزشهای فکری و اخلاقی و اصالت صورت در مقابل محتوا است. فرمالیسم جدید، فرزند خلف اومانیسم است
با این توضیح که در مکتب اصالت انسان آنگاه که انسان در صدد خودمحوری در عالم و خواهان واگذاشتگی به خود میشود،
رابطهاش با حق و حقیقت کم و کمتر میگردد و با کمرنگشدن این رابطه، وجود انسان که عین ربط به حق است، بهتدریج
محتوایش را از دست میدهد و صرفاً فرم و ظاهری از او باقی میماند.
طبیعی است که چنین موجود بیهویتی، صرفاً فرم را بشناسد و اصالت را از آن فرم بداند؛ زیرا خود نیز، چیزی جز فرم و
پوستهای توخالی و بیمحتوا نیست.
یکی از خصوصیتهای جدانشدنی فرهنگ فرمالیستی، غفلت از تفکر معنوی است.
۲۵. سلطهطلبی
فرهنگ غرب، عیبی دارد كه فرهنگهای دیگر، آن عیب را ندارند، و آن «سلطهطلبی» است.
سلطهطلبی، سوءاستفاده از قدرت است. سلطهطلب، به دنبال سیطره بر جهان است!
آن چه نگاشته شد؛ نمایی از فرهنگ غرب بود. ترویج این فرهنگ و پیروی از آن، زیانهای جبرانناپذیری برای فرد و
جامعه به بار میآورد:
الف: زیانهای اخلاقی
ب: زیانهای اقتصادی
ج: زیانهای دینی
د: زیانهای سیاسی
ه: زیانهای فرهنگی
و: زیانهای امنیتی.
تنها راه مقابله بافرهنگ غرب، «ترویج سبک زندگی ایرانی – اسلامی»، «صیانت از ارزشهای ملی و اسلامی»، و «ترویج الگوهای رفتاری مناسب در خانواده و اجتماع» است.