عروسک باربی، پیاده نظام و سرباز فرهنگی دشمن است که در سایهی غفلتِ ملتها و دولتها وارد مرزهای جغرافیایی فرهنگی رقبای خود میشود و از درون، به تبلیغ و تحمیل ارزشها، آداب و عادات فرهنگ آمریکایی میپردازد.
بعد از تولید دارا و سارا نشانههایی مبنی بر تکاپوی جدی برای ساختن عروسکهای اخلاقگرا و مسلمان نمودار شد؛ بنابراین بخش دیگری از علل وحشت باربی از دارا و سارا، دامن زدن به ایدهی نوظهور طراحی و تولید عروسکهایی با صبغهی اسلامی و ملی بود که با توجه به زمینهی مناسبی که در این رابطه وجود داشت، دارا و سارا به خوبی توانستند از عهدهی این مهم برآیند
اکبر مظفری
در فاصلهی کوتاهی بعد از تولید عروسک شیمی، بلافاصله دوستدخترش ریوکاله نیز روانه بازار شد. ریوکاله، عروسک آوازخوانی است که دو سرود مذهبی یهود را برای کودکان زمزمه میکند و همیشه در کنارِ اسطورهی محبوبش شیمی قرار دارد. البته شتابزدگی در برخورد و مقابله با نوآوریهای فرهنگی و اسلامی، تنها منحصر به عروسکهای دارا و سارا نمیشود. غربیها برای اثبات و القای ارشدیت و برتری فرهنگی خود، همواره با حساسیت خاصی رویکرد فرهنگی جوامع مستقل و بخصوص کشورهای اسلامی و بالاخص نظام اسلامی را رصد میکنند و در مقابل کوچکترین حرکت و اقدام آنها، از خود واکنش تند و سریع نشان میدهند.
«جمهوری اسلامی ایران در سال 1373 در ساختار نیروی دریایی، سه ـ چهار کلاس شناور تعریف کرد و عناوین ارزشی نظیر ذوالفقار، ذوالجناح و تندر برای آنها انتخاب نمود. در مقابل شناور کلاس ذوالجناح که در آیین مذهبی ما اسب مقدسی است، به سرعت و در کمتر از سه ماه، آمریکاییها شناورِ معادلی ساختند و نام آن را «پیگاسوس» گذاشتند. ـ پیگاسوس اسب بالداری است که روی پیشانی خود یک شاخ دارد و برای غربیها مقدس است ـ نیروی دریایی آمریکا 4/3 کرهی زمین را که آب فراگرفته با هفت ناوگانِ خود، کاملاً تحت تسلط دارد. چهارده ناو هواپیمابر دارد و در هر اقیانوسی دو فروند از این ناوها وجود دارد که در واقع، پایگاههای هوایی متحرک آمریکا هستند. آنوقت ما چهار شناور سبک میسازیم، آنها تحمل وجود آن را ندارند و با آن مقابله به مثل میکنند.»
اما به راستی چرا باربی با بیش از پنجاه سال قدمت و جاافتادگی و اطمینان از پیروزی بلامنازع خود، از تولد دو بچه معصوم و تازه وارد شرقی، آشفته و سراسیمه شد. این پرسش دو پاسخ دارد.
اول: تولد دارا و سارا پرچمی بود که به نشانهی آگاهی و اطلاع از تبعات و استیلای عروسک باربی و اسباببازیهای غریبه بر بام سرای ایران اسلامی به اهتزاز در آمد و موجب برونرفت از غفلت و آگاهی از تبعات دشمنی که آن را دوست میپنداشتیم شد. این اولین و بلکه مهمترین ثمرهی تولید عروسکهای ملی بود. «تا زمانی که ما نفهمیدهایم عروسک باربی تربیت دختران ما را به عهده گرفته است، غربیها سکوت میکنند؛ ولی اگر ما موضع گرفتیم، آنها واکنش شدید نشان میدهند.»
عروسک باربی، پیاده نظام و سرباز فرهنگی دشمن است که در سایهی غفلتِ ملتها و دولتها وارد مرزهای جغرافیایی فرهنگی رقبای خود میشود و از درون، به تبلیغ و تحمیل ارزشها، آداب و عادات فرهنگ آمریکایی میپردازد. رأس پیتر در تبیین این راهبرد مینویسد: «چرا بنیادگرایان اسلامی از ما متنفرند؟ زیرا ما فرهنگ آنان را متزلزل کردهایم. ما فیلهای مهاجم نیستیم و در خیابانهای شهرهای آنان رم نکردهایم. ما موریانههایی هستیم که تک تک ساختمانهای آنان را با ولعِ خویش فرو خواهیم داد. آنان با میلیونها نکتهی کوچک در جنگ هستند. مسائل کوچکی مانند موسیقی راک، لباس جین، غذاهای سریع و فوری، فیلمها و عروسک باربی، برگهای برندهی ما هستند.»
بنابراین، باربی در شبستان بیخبری ملتها رخ مینماید و از اینرو ادامهی حیاتش منوط به استمرار بیتوجهی نسبت به تأثیرات مخرب آن است. بیجهت نیست که در کنار تولید باربی، تبلیغات گستردهای تلاش مینماید تا به افکار عمومی مردم جهان بباوراند که باربی بیش از یک عروسک سرگرم کننده که موجب نشاط کودکان میگردد، چیز دیگری نمیباشد و این یعنی حرکت با چراغهای خاموش که خاص شبیخونهای فرهنگی است، چرا که: «روشهایی فرهنگی بر اساسِ ذات و ماهیتِ خود اصطلاحاً آرام و خزنده هستند و در برخوردهایی سطحی، حساسیتی را برنمیانگیزند. ضمن آنکه درکک سازماندهی پنهانِ مجریانِ آنها، به راحتی امکان پذیر نیست و گاه بسیار دشوار مینمایاند. این ویژگی در عمل، ضریبِ موفقیتِ استفاده از اینگونه روشها را افزایش میدهد و بُرد نفوذِ آنها را بیشتر میسازد.»
از همین رو اطلاع و حساسیت در قبالِ کارکردِ خزندهی باربی، اولین سنگر مقابله با آن محسوب میشد که این سنگر در این مرز جغرافیایی و بلکه در ابعادِ وسیعتری به دست توانای عروسکهای ملی ایران فتح شد. البته اساسیترین دلیل عصبانیت جنونآمیز غربیها از دارا و سارا نیز، دقیقاً به همین نکته ظریف و باریکتر از مو باز میگردد. دارا و سارا با حضور خود در سطح و دامنهی وسیع جغرافیایی، کارکرد مخرب فرهنگی و تربیتی باربی را گوشزد کردند و بدین وسیله نوک پیکان حملات خود را به سوی مردمی معطوف نمودند که به علت غفلت و ناآگاهی، دشمن خویش را دوست میپنداشتند و همینجاست که سخن حکیمانه امیرالمومنین علی علیه السلام معنا مییابد؛ آنجا که میفرمایند: «غفلت، زیانبارترین دشمنان است.»
مقام معظم رهبری نیز در این باره هشدارهای بسیاری دادهاند، از جمله فرمودند: «اگر هوشیاری نباشد، دچار غفلت میشوید؛ ناامنی واردِ خانهی شما میشود و شما وجود او را احساس نمیکنید؛ ناهوشیاری اولین مصیبت است.»
دارا و سارا با غفلتزدایی از کارکرد فرهنگی و تربیتی عروسکهای غریبه، در عرصه پدافند فرهنگی گامهای جدی و بلندی را برداشتند. یادآوری تبعات دشمن فراموش شده، افکار عمومی را نسبت به آن حساس و دارای سوءظن کرد که این یکی از بزرگترین موفقیتهای عروسکهای ملی میباشد.
دوم: دارا و سارا به زودی پس از تولد به نماد و سمبل عروسکهای اخلاقگرا تبدیل شدند و به این اندیشه دامن زدند که ملتهای مختلف و بخصوص مسلمانان که دارای ماهیت فرهنگی مستقل، غنی و متفاوت از غرب میباشند، میتوانند و بلکه باید عروسکیهایی متناسب با باورها و هویت فرهنگی خود ابداع نمایند. امیرالمومنین علی (علیه السلام) در تبیین این راهبرد میفرمایند: «سنگ را از همان جایی که دشمن پرت کرده، باز گردانید که شر را جز شر پاسخی نیست.»
علامه سید شرف الدین عاملی، از منظری دیگر بر این نکته تاکید میکند، وی میگوید: «هدایت انتشار نمییابد، مگر از آن جایی که گمراهی انتشار یافته است.»
بنابراین، عرضهی عروسکهای ملی، جدیترین موجی بود که میتوانست همزمان با آگاهی نسبت به تبعات مخرب عروسکهای بیگانه اتفاق بیفتد. رأس پیتر مینویسد: «پدیدهی جدیدی در منطقهی خاورمیانه در حال شکلگیری است. «دارا» و «سارا» در حقیقت اولین توپها را شلیک کرهاند.» البته این گمانهزنی چندان هم دور از واقعیت نبود؛ چنانکه در فاصلهی کوتاهی بعد از تولد دارا و سارا، مصریها با الهام گرفتن از آنها دست به کارِ طراحی، تولید و عرضهی عروسکی به نام «لیلا» زدند. سازندگان لیلا اعلام کردند: «لیلا عروسک مصری است که نمایندهی یک دختر عرب است. لیلا یک نام غیر مذهبی است و شبیه آن در اسلام و مسیحیت نیز وجود دارد. لباس این عروسک مشابه لباسهای غربی ولی بلند خواهد بود. به علاوه لباسهای سنتی مصری، سوری، فلسطینی، آفریقای شمالی و کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس نیز برای آن آماده شده است. همنشین لیلا، برادرش است که بهترین دوست او به شمار میآید. لیلا تمام خصوصیاتی را که بیانگر یک دختر عرب است، دارد.»
همچنین یک زن مسلمان مقیم آمریکا به تقلید از عروسکهای دارا و سارا، عروسکی را با لقب باربی مسلمان ساخته و به بازار عرضه کرد. این عروسک که در آمریکا و کانادا از طریق اسبابفروشیها و در اروپا به وسیلهی مساجد به فروش میرسید، توسط یک شرکت آمریکایی ساخته شد. این عروسک که «رزانه» نام داشت، اهداف ذیل را دنبال میکرد: «عروسک رزانه سعی دارد دخترها را به فعالیتهای بیرون از خانه، البته با حفظ حجاب تشویق کند. به همین خاطر تمام مدلهایش روسری بلند و سفید دارند و در کیف خود رایانههای لپتاپ و عینک آفتابی نگه میدارد.»
اما این پایان ماجرا نبود؛ چرا که بعد از تولید دارا و سارا نشانههایی مبنی بر تکاپوی جدی برای ساختن عروسکهای اخلاقگرا و مسلمان نمودار شد؛ بنابراین بخش دیگری از علل وحشت باربی از دارا و سارا، دامن زدن به ایدهی نوظهور طراحی و تولید عروسکهایی با صبغهی اسلامی و ملی بود که با توجه به زمینهی مناسبی که در این رابطه وجود داشت، دارا و سارا به خوبی توانستند از عهدهی این مهم برآیند و در واقع اولین گامها را که به نوعی خطشکنی محسوب میشد، بردارند. علاوه بر این دارا و سارا با موجی که به واسطهی حضور خود برانگیختند، به طور غیرمستقیم بر این باور قطعی پای فشردند که اگر از ذخایر عظیم فرهنگ ملی و اسلامی، هوشمندانه و منطبق با نیازهای زندگی مدرن دنیای امروز استفاده شود، میتواند عرصه را برای فرهنگ اخلاقستیز و شیطانی غرب تنگ و غیر قابل تحمل نماید.