امام زمان (عج) فرمودند:   ما بر تمامی احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزی از شما نزد ما پنهان نیست. بحارالانوار: ج 53، ص 175. 

صفحه یک 1247

تناقض‌های سیاستی، تضادهای اجتماعی

مهدی جمشیدی

۱. چندین سال پیش، توجّه و تنبّهی در بخش‌هایی از حاکمیّت نسبت به «آسیب‌های اجتماعی» شکل گرفت و نشست‌هایی نیز با حضور مقامات عالی‌رتبه برگزار گردید. با مشاهده واقعیّت‌های اجتماعی، حاکمیّت دریافت که آسیب‌های اجتماعی، رو به فزونی داشته‌اند و با شتاب در حرکتند. کسانی در دولت اعتدال‌گرا، به کار گمارده شدند تا شاید گرهی از این معضلِ ریشه‌دار بگشایند و دست‌کم، روند فزاینده را مهار کنند. براین‌اساس، بودجه‌های فراوانی اختصاص داده شد و لیبرال‌ها و میانه‌روها در اندرونی وزارت کشور، پرچم‌دار شدند و به رصد و مقاله‌نویسی رو آوردند. اما نسخه‌هایی که اینان تجویز می‌کردند، همان بود که آسیب‌های اجتماعی را پدید آورده بود. این‌گونه بود که «آسیب‌سازان»، به‌عنوان «درمان‌گران» به کار گرفته شدند. البته چندی بعد، طرح آسیب‌های اجتماعی به فراموشی سپرده شد؛ گویا دغدغه‌ای موسمی بود که آمد و رفت. اینک وضع تاریخی ما، آن‌چنان پیچیده شده که نامی از آسیب‌های اجتماعی به گوش نمی‌رسد؛ نه اراده‌ای در میان است و نه نظریه‌ای؛ نه توجّهی و نه تدبیری. در طول دهه‌های گذشته، بسیار بودند این‌چنین اهتمام‌ها و اعتناهایی که راه به جایی نبردند و سرانجامی در مقام عین و عمل نداشتند. دغدغه‌هایی که سایه‌نشینِ کاسب‌کاران می‌گردند یا در اثر نفوذ لیبرال‌های درون قدرت، مُرده متولّد می‌شوند.
۲. مگر می‌توان توقع داشت که دولت تکنوکراتِ اعتدال‌گرا، بتواند از عهده حل مسئله آسیب‌های اجتماعی برآید؟! این دولت، امتداد دولت سازندگی بود و دولت سازندگی نیز یکی از اصلی‌‎ترین لحظه‌های ترمیدور در جمهوری اسلامی. حال، کار به دست دولتی سپرده شده که پدرخوانده‌اش، هر‌چه در توان داشت را در راستای اشرافی‌گری و فضیلت‌سوزی و تکنوکراتیسم و گذار از عالَم ارزشیِ دهه شصت به کار گرفت. مسئله نیز همین است که حاکمیّت در وجود خودش، دچار «تناقض» است؛ یکی از نتایج این تناقض‌ها در سطح رسمی، تکوین آسیب‌های اجتماعی است. دولت‌هایی که سودای «توسعه تجدّدی» داشته‌اند و با نسخه توسعه تکنوکراتیک یا توسعه دموکراتیک، در عمق جمهوری اسلامی حضور داشته‌اند و تمامیّتِ نظام را به تصرّف خود درآورده‌اند، حاصلی جز این ندارند. حاکمیّت باید از خودش آغاز کند، نه آسیب‌های اجتماعی. جامعه، فرع بر حاکمیّت است و بازتاب سیاست‌های آن. آنچه که در واقعیّت‌ اجتماعی می‌گذرد، نتیجه سیاست‌های برآمده از توسعه تجدّدی است و تا زمانی که این سیاست‌ها تداوم داشته باشند، آسیب‌های اجتماعی نیز برقرار و حتی رشد یابنده خواهند بود. نمی‌توان «علّتِ سیاستی» را در درون خویش، حفظ کرد و آن را به رسمیّت شناخت و به اندرونی قدرت راه داد و در عین حال، «معلول اجتماعی» را برنتابید و در اندیشه علاج آن بود. آن‌چنان ساختاری، این‌چنین ثمراتی دارد و میان این دو، گسست وجود نخواهد داشت. نمی‌توان تسلیم توسعه متجدّدانه شد و آن‌گاه بر میوه‌های آن، نام «آسیب» نهاد؛ این واقعیّت‌ها، در عالَم دینی، آسیب خوانده می‌شوند و در عالَم تجدّد، یک لایه طبیعی و قهری هستند.
۳. حاکمیّت، یک تکه عظیم و ساختاری از تجدّد را برگرفته و آن را بر صدر نشانده و به آن رسمیّت بخشیده؛ اما از تبعات و لوازم ذاتی آن، ناخشنود است. «سنّت دینی» در حاشیه است و «تجدّد سکولار»، در متن. این بازی سیاسی و سیاستی، «التقاط» نام دارد و به آرمان‌شهر انقلابی، راه نخواهد برد. حاکمیّت باید نسبتِ خودش را با انقلاب و غایات قدسی‌اش روشن کند و به تصمیم نهایی رو آورد تا از «حیات برزخی» و «هویّت چندپاره» رهایی یابد؛ وگرنه دهه به دهه، بر حجم دشواری‌ها و گره‌ها و آفات، افزوده خواهد شد و جامعه از این تعلیق تاریخی و پریشانی هویّتی، بیش از پیش، سرخورده و رنجور خواهد گشت. این حیات ساختاریِ دوگانه، فرساینده و بازدارنده است و آرمان‌های انقلابی را به رؤیاهای ناکجاآبادی تبدیل می‌کند که از آغاز، خطا و نشدنی بوده‌اند. یک دست به مصحف بودن و یک دست به جام، وضع را به‌گونه‌ای که اکنون می‌بینیم، رقم زده است. حاصل دوپارگی ساختاری، واگرایی‌های اجتماعی است. ساختارهای رسمی، نه فقط با کلمه طیبه بیگانه‌اند؛ بلکه آن را برنمی‌تابند. حاکمیّت، محتاج «تحوّل ساختاری» است؛ اما نه تحوّلی که به معنی تجدّدی‌شدن است؛ بلکه به معنی بازسازیِ انقلابیِ ساختارها. گام نخست نیز، نسپردن قدرت سیاسی به لیبرال‌هاست؛ لیبرال‌ها، نیروهای وفادار به ساختارهای تجدّدی هستند و آن‌ها را بازتولید می‌کنند؛ چنان‌که تاکنون، در این مسیر بوده‌اند و حاکمیّت را هرچه بیشتر، مشروط به اقتضائات عالَم تجدّد کرده‌اند. البته جریان کنونیِ واقعیّت سیاسی، برخلاف این تدبیر است؛ مجمع تشخیص مصلحت نظام با تعریف حاکمیّت در حصار قواعدِ تجدّدی، در حال مشروط‌سازیِ جمهوری اسلامی به اراده اغیار است.
 
دلایلی برای رد CFT که نادیده گرفته شد!
دکتر ابراهیم کارخانه‌ای
1) تکرار سناریوی برجام این بار به بهانه نظارت بر فعالیت‌های مالی بانکی با محوریت CFT و پالرمو، در ابعادی نامحدود و فراتر از آنچه که برای اولین بار در تاریخ هسته‌ای جهان در برجام اتفاق افتاد. با توجه به تسلط آمریکا و غرب بر این معاهدات و گشودن جبهه جدید علیه جمهوری اسلامی ایران!
2) ایجاد بستر لازم جهت طراحی دقیق توطئه علیه پایگاه‌ها و شریان‌های حیاتی اقتصادی کشور با بهره‌گیری از اطلاعات بانکی ارائه ‌شده که نقش جاسوسی دشمن را ایفا می‌کند!
3) فراهم شدن امکان نظارت دشمن، در دو جبهه نظارت آژانس بر فعالیت‌های هسته‌ای و نظارت CFT بر مبادلات مالی و بانکی کشور!
4) امکان دسترسی سرویس‌های جاسوسی بیگانه به‌ویژه سرویس‌های جاسوسی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی بر اطلاعات مالی بانکی و ارزی کشور، در جهت تنگ کردن حلقه محاصره و اعمال توطئه‌های هدفمند و همه‌جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران مانند آنچه در برجام اتفاق افتاد!
5) الزام جمهوری اسلامی ایران به تبعیت از سیاست‌های حال و آینده دیکته شده از سوی کنوانسیون‌های دوقلو مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) و مبارزه با جرایم سازمان‌یافته فراملی(پالرمو)!
6) فراهم شدن امکان اقامه دعوی علیه جمهوری اسلامی ایران به‌بهانه حمایت از تروریسم، به‌ استناد عضویت در کنوانسیون‌های CFT و پالرمو توسط کشورهایی که خود پدر تروریسم در جهان و بزرگ‌ترین تأمین‌کننده مالی تروریسم در اقصی نقاط عالم هستند!
7) همراهی کامل آمریکا و غرب در اعمال توطئه با محوریت FATF و کنوانسیون‌های مذکور علیه جمهوری اسلامی ایران با موضوع تروریسم و مسائل منطقه‌ای!
8) تکرار سناریوی تلخ توطئه‌های برجامی، این بار در حوزه اقتصادی کشور!
9) پیوند زدن سرنوشت اقتصادی کشور به ریسمان لرزان و بی‌پایه حق ‌شرط که جز در یک مورد که به تفسیر قضائی برمی‌گردد؛ هیچ شرط دیگری، در مفاد معاهده پذیرفته نیست!
10) نادیده گرفتن مواضع خصمانه FATF و پذیرش عضویت رژیم صهیونیستی به عنوان کانون پدر تروریسم دولتی در منطقه و جهان!
11) ایجاد شکاف و دوقطبی در فضای فکری جامعه، به‌ویژه پس از نادیده گرفتن هشدارهای مکرر نیروهای انقلاب در موضوع برجام!
12) فراهم شدن بستر لازم جهت اجرای توطئه‌های از قبل طراحی‌شده آمریکا و غرب با محوریت CFT و پالرمو، خصوصاً اینکه پذیرفتن شرایط FATF منوط به خروج نام ایران از فهرست سیاه نیز نگردیده و صرفاً به بررسی گام بعدی اکتفا شده است!
13) فراهم شدن بستر جدید طراحی جنگ هدفمند و هماهنگ روانی و اقتصادی در فضای روحی و روانی جامعه علیه جمهوری اسلامی ایران، بر اساس دسترسی دشمن به اطلاعات اقتصادی ارائه‌شده به FATF!
14) غیر قابل محاسبه بودن خسارت‌های ناشی از ارائه اطلاعات مالی و بانکی و ارزی کشور به نهادی جاسوس و غیرقابل اطمینان و مرتبط با اتاق جنگ وزارت خزانه‌داری آمریکا!
15) فراهم شدن امکان شناسایی دقیق طرف‌های خارجی مورد معامله و الزام آن‌ها به قطع معامله با جمهوری اسلامی ایران و تشدید تحریم‌ها!
16) اقدام به انسداد مجاری واردات ارز به داخل کشور و کاهش سطح معامله دیگر کشورها با جمهوری اسلامی ایران از طریق شناسایی ردّپای صرافی‌ها و دیگر راه‌های ورود ارز به داخل کشور!
17) شناسایی مبادلات مالی و بانکی اشخاص حقیقی و حقوقی مندرج در لیست تحریم‌های SDN آمریکا و الزام دیگر کشورها و نهاد‌های داخلی (خود تحریمی) به رعایت آن با توجه تأکید اخیر رئیس‌جمهور آمریکا به وزارت خزانه‌داری مبنی بر فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی با محوریت! FATF
18) فراهم شدن بستر توطئه علیه مراکز حساس دفاعی، امنیتی و نظامی توسط دشمن، بر پایه ردیابی مبادلات مالی و بانکی صورت‌گرفته با این نهادها!
19) بوسه بر پنجه گرگ زدن به امید رفع سراب تحریم‌هایی که ابزار توطئه و اسلحه دشمن علیه جمهوری اسلامي ايران است!
20) فراهم شدن امکان طرح دعوای سیاسی و قضائی علیه جمهوری اسلامی به‌بهانه مبارزه با تروریسم و الزام جمهوری اسلامی ایران به جرم‌ا‌نگاری جدید در قوانین قضائی کشور در چارچوب مفاد کنوانسیون پالرمو که نقض حاکمیت قضائی کشور است!
21) کامل ‌شدن حلقه محاصره اقتصادی و امکان اعمال هماهنگ توطئه‌های هدفمند و برنامه‌ریزی‌شده سیاسی، امنیتی و منطقه‌ای علیه جمهوری اسلامی ایران!
22) تنگ‌تر شدن حلقه محاصره و نقطه‌زن نمودن تحریم‌های آمریکا، باتوجه‌ به سلطه آمریکا بر FATF و کنوانسیون‌های دوقلو و اطلاعات دقیقی که از طریق این نهاد در اختیار اهداف توطئه‌گرایانه آمریکا قرار می‌گیرد!
23) برنامه‌ریزی هدفمند و هماهنگ آمریکا و غرب در جهت مهار و توقف فعالیت‌های موشکی و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران با محوریت FATF و کنوانسیون‌های مذکور به‌بهانه مبارزه با تروریسم و ناامنی در منطقه!
24) مشخص بودن عدم خروج نام ایران از لیست سیاه با توجه به مخالفت‌های آمریکا و غرب و کشور‌های دست نشانده و همسو با سیاست‌های استعماری آن‌ها!
25) کاهش امنیت اقتصادی در بانک‌ها به‌علت دامن زدن آمریکا به جوّ روانی عدم امنیت در مبادلات مالی و بانکی ناشی از تسلط این کشور بر FATF و کنوانسیون‌های مذکور!
26) عواقب ناشی از اعلام حزب‌الله و انصار‌الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و... در ردیف گروه‌های تروریستی با توجه به تعریف متفاوت آمریکا و غرب و کشور‌های همسو از مفهوم تروریسم که در تقابل صددرصدی با تعریف جمهوری اسلامی ایران از تروریسم است!
27) خوش‌بینی در انتظار گره‌گشایی اقتصادی از نهادی که زیر نظر آمریکا و غرب (دشمنان کینه‌توز جمهوری اسلامی ایران) مدیریت و برنامه‌ریزی می‌شود!
28) طراحی و برنامه‌ریزی هدفمند در جهت ایجاد شکاف بین جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت و گروه‌های جهادی در منطقه!
29) تکمیل شدن حلقه نظارت هسته‌ای و مالی و بانکی در جهت اعمال توطئه مشترک و برنامه‌ریزی‌شده غربی عبری و عربی علیه جمهوری اسلامی ایران و فراهم نمودن بستر لازم جهت تراکنش‌های هدایت‌شده توسط عوامل نفودی دشمن، با هدف اعمال توطئه برنامه‌ریزی شده و هدفمند علیه جمهوری اسلامی، مشابه توطئه‌هایی که در عرصه هسته‌ای توسط عوامل نفوذی دشمن صورت گرفت!
30) دسترسی دشمن به اطلاعات حساس اقتصادی کشور در وسط میدان جنگ نظامی و اقتصادی که کشور درگیر آن است!