موشک دور برد مقاومت یمن، پس از عبور از سامانه پدافندی چند لایه آمریکا و رژیم صهیونیستی، به فرودگاه بن گوریون اصابت کرد.
"بن گوریون"، بزرگترین فرودگاه اسرائیل، در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی تلآویو قرار دارد و جزو حفاظت شدهترین مناطق رژیم محسوب میشود.
نکته مهم این است که علاوه بر سامانه پدافندی چند لایه اسرائیل، سامانه فوق مدرن تاد هم نتوانسته موشک شلیک شده را رهگیری و مهار کند. این کابوسی بزرگ برای صهیونیستها پس از آخرین تزریق روحیه محسوب میشود.
این همان سامانهای است که در اوج درگیریهای ایران و اسرائیل، از آمریکا به سرزمینهای اشغالی منتقل شد تا از رژیم صهیونیستی در برابر حمله بعدی ایران (وعده صادق ۳) حفاظت کند.
حالا به نظر میرسد مقاومت یمن آنقدر قدرت و مهارت پیدا کرده که میتواند نه با شلیک چند فروند؛ بلکه با شلیک یک فروند موشک (احتمالاً هایپرسونیک/ فراصوت)، پدافند صهیونیستها را مقهور خود کند.
کانال ۱۱ عبری: موشک یمنی پیش از پایان آژیرها اصابت کرد و شکست دیگری را برای جبهه داخلی اسرائیل رقم زد.
کانال ۱۲ عبری: سامانههای آرو ۳ و تاد، نتوانستند موشک شلیک شده را رهگیری کنند.
کانال ۱۲ عبری: کلاهک جنگی موشک، بسیار بزرگ بود و باعث موجی از انفجارهای عظیم شد.
کانال ۱۳ عبری: سامانههای پدافندی نتوانستند موشک شلیک شده را رهگیری کنند. برآورد نهادهای امنیتی حاکی از آن است که دو سامانه «حیتس ۳» و «تاد» در رهگیری موشک ناکام ماندهاند.
اسرائیل هیوم: میلیونها اسرائیلی به پناهگاهها گریختهاند.
حنانیا نفتالی، فعال رسانهای صهیونیست: حوثیها با این شلیک، حداقل دو میلیون نفر را به پناهگاه فرستادند.
رادیو ارتش اسرائیل: فرماندهان امنیتی از این نگرانند که فرودگاه با وجود چهار سامانه دفاعی، مورد اصابت قرار گرفته و اسرائیل، حفاظت سفت و سختی ندارد.
معنای این رویداد چیست؟
اولاً قدرت دفاعی و تهاجمی مقاومت یمن با وجود چند ماه حملات وحشیانه آمریکا و انگلیس، دست نخورده باقی مانده است.
ثانیاً مقاومت یمن، توانمندی و اراده قوی برای زدن ضربات راهبردی در عمق رژیم صهیونیستی را دارد.
مقاومت یمن اعلام کرده از ۱۷ مه (۲۷ اردیبهشت)، صادرات نفت خام آمریکا و تردد ناوگان شرکتهای نفتی آن در دریای سرخ، بابالمندب، خلیج عدن، دریای عرب و اقیانوس هند ممنوع خواهد بود.
ثالثاً با همه هیاهویی که دولت بایدن هنگام تحویل سامانه تاد به اسرائیل ترتیب داد، رژیم صهیونیستی در برابر حملات موشکی بشدت ناتوان و آسیبپذیر است.
رابعاً اگر یک فروند موشک دوربرد به این آسانی میتواند از پدافند صهیونیستی - آمریکایی عبور کند؛ بنابراین آمریکا و اسرائیل در برابر شلیک چند موشک یا انبوهی از موشکها و پهپادها، مطلقاً درمانده هستند.
معادله بزرگتر این است: اگر مقاومت یمن میتواند یک فروند موشک را به فرودگاه فوق امنیتی در مجاورت تلآویو بزند، در صورت شلیک صدها موشک و پهپاد از سوی ایران، اسرائیل یا حامی آمریکاییاش چه کاری میتوانند برای محافظت از تلآویو و حیفا و دیمونا و پایگاههای نظامی مثل نواتیم یا تاسیسات مهم اقتصادی و زیر بنایی انجام دهند؟
پس از عملیات وعده صادق ۲، برخی تحلیلگران غربی گفتند ایران با موشکهای هایپرسونیکی که دارد، میتواند حیفا و دیمونا را ۲۵۰۰ بار و در ۷ دقیقه شخم بزند.
کاش پاپ آینده یادش بماند!
فاطمه میریطایفهفرد
«خدا رحمت کند»، این جمله را وقتی میگوییم که خبر فوت یک نفر را میشنویم و از خداوند برایش آمرزش میطلبیم.
خدا رحمتت کند جناب پاپ. دنیاست دیگر بیوفا و غدارهبند، درست در اوج میآید و تمام!
نگاه نمیکند پاپ فرانسیس باشی یا بقال سر کوچه، وقتی باید آخرین غزل را بسرایی، دیگر مهلتی نداری جز خداحافظی.
راستش خیلی وقت بود میخواستم بنویسم از شما، ولی نشد؛ دقیقاً از زمانی که مشرّف شدید به نجف، کنار مزار مولای متقیان، دقیق رد شدید از شارعالرسول تا رسیدید به بیت آیتالله سیستانی.
همان وقت بود که میخواستم بنویسم و نشد. شاید دیر شده باشد نامه سرگشاده برای مردی که دیگر نیست؛ اما شاید به کار آینده بیاید.
جناب فرانسیس من از شما کاتولیکتر نیستم؛ راستش را بخواهید کاتولیک نیستم، نهایت میشد ارتدوکس باشم، به شما بر نخورد، نزدیکترین کلیسا پشت خانه مادرم برای ارتدوکسها بود، کلیسای کانتور، سومین کلیسای کوچک دنیا و کوچکترین کلیسای ایران، اما آن هم نشدم، چون معتقدم دیر و کنیسه و کلیسا و مسجد در خاک غصبی نمیشود؛ اصلاً آدمیزاد عبادتش نمیآید. خاک کلیسای کانتور غصبی بود؛ روسها وقتی شهرم را اشغال کردند، آمدند برای توبه و انابه کلیسای ارتدوکسی بنا کردند، کلیسایی که حتی یک مشتری هم ندارد در شهر من.
پس ارتدوکس هم نشدم؛ اما مسلمان شدم، مسلمانِ مسلمانزاده که تا اسم شارعالرسول میآید، دلش تاپتاپ میکند.
خدا آمرزنده است، حتی به قاعده دیدن گنبد نورانی امیرالمومنین علی علیهالسلام از خیابان شارعالرسول.
فضلی نیست که بخواهم بفروشم؛ اما آن سفر شما به عراق، به مولدالنبی ابراهیم علیهالسلام در اور تاریخی و دیدار با سید نور چشمم سیدعلی سیستانی، عجیب مرا یاد داستانی انداخت؛ داستانی نهچندان دور، داستانی بعد از رحلت آیتالله بروجردی و دادن پیام تسلیت شاه به آیتالله خویی. خودش هم میدانست که از مرگ بروجردی بزرگ، غمی ندارد که بخواهد همدردی کند و تسلیت بگوید؛ اما گفت، آن هم به مرجعی در نجف، میخواست به نوعی بگوید که زعیم شیعیان بعد از آیتالله بروجردی، کسی غیر از روحالله الموسوی الخمینی است، جایی دور از ایران. میخواست تا حواس مردم را از آقا روحالله پرت کند.
اما زمین چرخ زد و نشان داد که آقا روحالله، «امام خمینی» است.
جناب پاپ، سید علی سیستانی، فخر من است، سایه سر است، عزیز جانم است؛ اما خود ایشان به ما یاد داده پشت سید خراسانی باشیم: «من هر شب در کنار مرقد مطهر امیرالمؤمنین علیهالسلام، رهبری معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای را دعا میکنم...»
ایشان بارها گفته است: «آقای خامنهای شخصیت بزرگ و کمنظیری است که در طول تاریخ تشیع تاکنون کمتر شخصیتی به جامعیت ایشان داشتهایم»
سفر شما ناتمام ماند. مقصد نهایی شما ایران بود در شارع جمهوری.
جناب فرانسیس، از خودتان هم شنیدهایم که خدا اهل رحمت است؛ این از آموزههای عیسی روحالله است که در نگاه رحمانی محمد صلیالله علیه و آله آخرین فرستاده خدا به کمال رسید و تجلی کرد.
مواضع ضدصهیونیسمتان ستودنی بود، خطکش خود را جای درستی گذاشتید؛ این غده سرطانی دفاعکردنی نبود و نخواهد بود.
از این دنیا رفتید و همپیاله اسراییل نشدید، نگاه دنیای مسیحیت به شما بود. کاش بیشتر این انزجار را جار میزدید. شرایط غزه را اسفناک ترسیم کردید، الان لحظهای وخیمتر میشود؛ نفس غزه، نفس فلسطین، به شماره افتاده است. کاش بیشتر تبری میجستید که همکیشان شما بیشتر ملتفت شوند.
...و یک کاش دیگر میماند برای گفتن، کاش بر مواضع خود میماندید و انصراف از موضع خود درباره صاحبان پرچمهای رنگینکمانی نمیدادید؛ کجای انجیل خطای آنان توجیه شده بود که توجیهش کردید؟ کجای عهدین آمده است این فضاحت؟!
قرار بر رفتن است چه زود چه دیر، چه جوان چه پیر، چه پاپ و چه وزیر. کاش یادمان نرود... کاش پاپ آینده هم یادش نرود...
به بهانه هفته معلم
پنج نسل دانشگاهها: از آموزش تا مسئولیتپذیری
دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، مجموعههای دانشی هستند که در راستای تحقق آگاهیهای پیشرفته، کشف ناشناختهها و حل معضلات ایجاد شدهاند. نسلهای مختلفی را از گذشته تا کنون پشت سر گذراندهاند:
نسل اول: دانشگاههای آموزشمحور
در این دسته از دانشگاهها، آموزش مورد اهتمام و توجه بوده و هدف اصلی، انتقال دانش و مهارتهای پایه به دانشجویان است. تمرکز بر مبانی و نظریههای کلاسیک و آموزشهای نظری است. ارتباط با جامعه و نیازهای آن کمتر مورد توجه قرار میگرفته و نقش دانشگاه بیشتر در حوزه انتقال دانش است.
نسل دوم: دانشگاههای پژوهشمحور
در این دسته از دانشگاهها، علاوه بر آموزش، پژوهش نیز به کارکرد آموزش عالی، افزون شده است. دانشگاهها به دنبال کشف و توسعه دانش جدید و حل چالشهای علمی میباشند. توجه به پژوهشهای کاربردی و ارتباط با صنایع نیز افزایش مییابد.
نسل سوم: دانشگاههای فناوریمحور
در این دسته از دانشگاهها، علاوه بر آموزش و پژوهش، فناوری نیز به دغدغههای آموزش عالی اضافه گشته است. دانشگاهها به دنبال ایجاد و توسعه فناوریهای نوین و کاربردی هستند. ارتباط با صنعت و ایجاد مراکز نوآوری و شتابدهندهها، از ویژگیهای این نسل است.
نسل چهارم: دانشگاههای نوآور و کارآفرین
در این دانشگاهها، در کنار مؤلفههای آموزش، پژوهش و فناوری، نوآوری و کارآفرینی به عنوان محور اصلی فعالیتها مطرح میشود. دانشگاهها تلاش میکنند تا دانشجویان را با مهارتهای کارآفرینی آشنا کنند و به آنها در ایجاد کسبوکارهای جدید کمک کنند. ارتباط با بازار کار و نیازهای جامعه از اهمیت بالایی برخوردار است.
نسل پنجم: دانشگاههای مسئولیتپذیر و پایدار
این نسل از دانشگاهها، علاوه بر مسئولیتهای آموزشی، پژوهشی، فناوری و نوآورانه، به مسئولیت اجتماعی و پایدار نیز توجه ویژهای دارند. آنها به دنبال ایجاد تغییرات مثبت در جامعه و حفظ محیط زیست هستند. توجه به تنوع، عدالت اجتماعی و پایداری، از ویژگیهای مهم این نسل است. دانشگاهها به عنوان یک عامل تغییر در جامعه، مسئولیت حل چالشهای جهانی و توسعه پایدار را برعهده میگیرند.
جمعبندی:
هر نسل از دانشگاهها، با توجه به نیازهای زمان خود، تغییرات و پیشرفتهایی را تجربه کرده است. دانشگاههای نسل پنجم، در راستای پاسخگویی به چالشهای پیچیده دنیای امروز، نقش مهمی در توسعه پایدار و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه ایفا میکنند.