امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

صفحه یک 1188

هشداری خیرخواهانه و از سر دلسوزی به ریاست محترم جمهوری       

حسین شریعتمداری

۱-  شاید رئیس‌جمهور محترم کشورمان با خواندن این وجیزه، ابرو در هم بکشند و نگارنده را ملامت کنند که این نوشته را چرا نوشته‌ای؟! ولی آنچه در این مختصر آمده است به وضوح نشان می‌دهد که از سر دلسوزی و خیرخواهی برای جناب ایشان و با انگیزه موفقیت دولتی است که در پی تشکیل آن هستند. ماجرا پیچیده نیست و در دو کلمه خلاصه شده است و آن اینکه، دیدگاه و بینش و منش بسیاری از اطرافیان و مخصوصاً تصمیم‌گیرندگانی که در کنار ایشان به صف شده‌اند، با دیدگاه و بینش جناب پزشکیان که بارها به صراحت اعلام کرده‌اند، نه فقط متفاوت؛ بلکه در برخی از مبانی و اصول، متناقض است. این تناقض اگر به میدان عمل برسد - که متاسفانه در مواردی این‌گونه بوده است - می‌تواند دولت رئیس‌جمهور محترم را با دشواری و ناکامی روبه‌رو کند.
۲ - در صداقت رئیس‌جمهور محترم، تردیدی نیست و از این روی انتظار آن است مشاوران و کسانی را که ماموریت بررسی و گزینش اعضای کابینه را به آنها واگذار کرده‌اند، با دیدگاه و نظراتی که جناب پزشکیان درباره ویژگی‌ها و خصوصیات اعضای کابینه خویش اعلام فرموده‌اند، همخوان و همسو باشند؛ ولی متاسفانه در پاره‌ای از موارد این‌گونه نبوده و نیست و در پاره‌ای از موارد کسانی انتخاب شده و یا در آستانه انتخاب قرار دارند که دیدگاه و سوابق و کارنامه برخی از آنها با دیدگاه اعلام شده رئیس‌جمهور محترم، فاصله‌ای یک‌صد و هشتاد درجه‌ای دارد! و اما، از آنجا که به صداقت رئیس‌جمهور محترم باور داریم، علت انتخاب گزینه‌های یاد شده را فقط می‌توان ناشی از بی‌اطلاعی جناب پزشکیان از سوابق و کارنامه آنها دانست.
این مشکل با مروری - هرچند گذرا - بر سوابق گزینه‌های معرفی شده و یا استعلام از مراکز و دستگاه‌های ذی‌ربط، قابل حل است و تصور می‌شود که رئیس‌جمهور محترم، دامنه اعتماد خود به برخی از اطرافیان را به اندازه‌ای گسترش داده‌اند که احتمالاً نیازی به بررسی مستقل و استعلام از مراکز مورد اشاره ندیده‌اند!... و این می‌تواند خدای‌نخواسته برای دولت ایشان خطرآفرین باشد. بخوانید!
۳ - روز شنبه (۶ مرداد ماه) در یادداشتی با عنوان «مقصد خراسان است، نه میدان خراسان» با نگاهی دلسوزانه به رئیس‌جمهور محترم خبر داده بودیم که بسیاری از اعضای شورای راهبری و کمیته‌های زیرمجموعه آن، از صلاحیت لازم برای مشاوره و معرفی اعضای کابینه برخوردار نیستند و به مواردی از عدم صلاحیت‌ها - بدون ذکر نام - اشاره کرده بودیم. از جمله آورده بودیم که «اکثر اعضای شورای راهبری و کمیته‌های زیرمجموعه آن، کسانی هستند که در کارنامه و سوابق خود، همراهی با سرویس‌های اطلاعاتی دشمن، محکومیت‌های امنیتی، آلودگی به فساد، بی‌اعتقادی به نظام و انقلاب، همسویی و همراهی برملا شده با مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل در فتنه‌ها و آشوب‌ها، ملاقات‌های پنهان با دشمنان تابلودار ایران در آمریکا و دریافت دستورالعمل برای ایجاد فتنه در کشور، درخواست از آمریکا برای اِعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران اسلامی، توصیه به شورای روابط خارجی آمریکا برای مداخله در امور داخلی ایران، مخالفت و سنگ‌اندازی در مسیر تقویت تسلیحاتی ایران، بر باد دادن ۸ ساله انبوهی از امکانات و ظرفیت‌ها و بیت‌المال برای مقابله با تحریم‌ها و دو برابر کردن آنها، بازگرداندن کشتی حامل ملزومات غذائی و داروئی برای مردم یمن با تشر جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، حمایت از سند استعماری ۲۰۳۰ با وجود اطلاع از مضمون و محتوای ضد اسلامی آن و... را در کارنامه خود دارند».
۴-  برخی از آنان در جریان فتنه ۸۸ با فرستادگان سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس (MI6)، آلمان، فرانسه و هلند به ایران، نظیر «جان کین»، «یورگن هابرماس»، «ریچارد رورتی»، «مایکل ایگناتیف»، «تموتی گارتن‌اش»، «اگشن هلر»، «مانوئل کاشتلز» و... ملاقات داشته و برای ایجاد فتنه، آموزش دیده بودند. یکی از آنها دو بار با جرج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست و یکی از دست‌اندرکاران مشهور کودتاهای مخملی (نظیر فتنه ۸۸) ملاقات داشته و دستورات دیکته شده او را در فتنه آمریکائی - اسرائیلی ۸۸ به اجرا گذاشته است! تا آنجا که ایشان، مسئول دفتر خود را برای دریافت کمک مالی نزد پادشاه عربستان فرستاده بود (اعتراف تلویزیونی بعد از دستگیری). مایکل لدین، مقام بلندپایه امنیتی آمریکا، شبی که فردای آن انتخابات ۸۸ در ایران برگزار می‌شد، در مصاحبه با نیویورک تایمز می‌گوید: فردا در ایران انتخابات نیست؛ بلکه یک انقلاب رنگی کلید می‌خورد! و فردای آن روز همان که او پیش‌بینی (بخوانید به سران فتنه دیکته) کرده بود، اتفاق می‌افتد.
۵-  مخالفت با صنایع موشکی جمهوری اسلامی ایران که اگر به بار نشسته بود، امروزه آمریکا و اسرائیل، تمام خاک کشورمان را شخم زده بودند! اعتراض به حضور رزمندگان اسلام در سوریه و عراق برای مقابله با تروریست‌های تکفیری داعش که اگر خواسته آنها تحقق یافته بود، داعشی‌های ساخته و پرداخته آمریکا و اسرائیل (اعتراف ترامپ و فیلم و عکس مداوای مجروحان داعشی در بیمارستان‌های تل‌آویو و حیفا و ملاقات نتانیاهو با آنها) از کشته‌های مردم این مرز و بوم، صدها پشته ساخته و با قتل‌عام مردم کشورمان، حمام خون به راه انداخته بودند! جنابعالی بر ضرورت انتقام خون میهمان عزیزمان شهید اسماعیل هنیه اصرار ورزیده بودید و حتی از شدت تأثر، گریه امانتان نداده بود که به پرسش خبرنگار پاسخ بدهید، حالا به بیانیه جبهه اصلاحات و مقالات و اظهارنظر مدعیان اصلاحات نیم‌نگاهی بیندازید. دقیقاً همسو با دشمنان بیرونی اصرار دارند که از واکنش و انتقام در مقابل جنایت هولناک اسرائیل صرف‌نظر کنیم! و با لطایف‌الحیل، این خواسته نامشروع و دشمن‌پسند خود را در پوشش «اسرائیل سزاوار تنبیه جهانی است»! پنهان می‌کنند. یعنی تنبیه اسرائیل را به شورای امنیت سازمان ملل بسپارید! و...
۶ - جناب آقای پزشکیان! این قصه سر دراز دارد و پرداختن به آن، مثنوی هفتاد من کاغذ است. بسیاری از این جماعت هم‌اکنون در اطراف جنابعالی حضور دارند و شواهد موجود حکایت از آن دارد که متاسفانه در موارد حساسی سر رشته امور ریاست جمهوری را در دست گرفته‌اند! انتظار آن است که درباره سوابق و کارنامه آنها تحقیق کنید و در این خصوص از مراکز ذی‌ربط نیز استعلام بفرمایید. شماری از جماعت یاد شده به جای نفی مستندات ارائه شده، به ناسزاگویی علیه کیهان روی می‌آورند و «آب را گِل می‌کنند»! که تحقیق و بررسی جداگانه شما می‌تواند باطل‌السحر این ترفند باشد.
 
 
به مناسبت سالروز نهضت مشروطه مطرح می شود
شیخ فضل الله؛ قهرمان مبارزه با انحراف مشروطیت
آمنه عسکری منفرد
با کمی عمیق شدن در تاریخ ایران، خصوصاً از زمان ورود اسلام به کشور، درمی‌یابیم که اولین حادثه‌ی استثنایی بعد از ورود اسلام، مشروطیت است؛ اما چه شد مشروطه‌ای که با پشتوانه‌ی حرکت مردمی، هدایت رهبران و علمای دینی و با هدف اجرای عدالت و تاسیس عدالتخانه در کشور تشکیل شده بود، استحاله شد و ملت در آن قضیه به جایی رسیده بودند که در مقابل اعدام این عالم در میدان شهر، سکوت کردند؟
«دأب سیاست‌های مسلّطِ عالم این بوده و هست که جنبش‌های عدالتخواهانه‌ی مردم نقاط مختلف دنیا را در هاضمه‌ سیاسی و فرهنگی خود بریزند و در واقع هویّت آن جنبش‌ها و حرکت‌های مردمی و عدالتخواهانه را از بین ببرند؛ این کار در ایران هم اتّفاق افتاده بود.
عدالتخواهی‌ای که صد سال پیش در مشروطه‌ ایران پیش آمد، یک حرکت مردمی و دینی بود. آن روز جریان سیاسی مسلط عالم - یعنی انگلیسی‌ها - این حرکت عدالتخواهانه‌ی مبتنی بر اصول اسلامی را در هاضمه‌ سیاسی و فرهنگی خود ریختند، آن را استحاله کردند و از بین بردند و به یک حرکت مشروطه از نوع انگلیسی آن تبدیل نمودند. نتیجه‌ آن هم این شد که جنبش مشروطه - که یک جنبش ضد استبدادی بود - آخر کار به دیکتاتوری رضاخانی منتهی شد که از استبدادهای قاجار، بدتر و شقاوت‌آمیزتر و قساوت‌آمیزتر بود... در قضیه‌ مشروطه اگر علما نبودند، مشروطیت به وجود نمی‌آمد و به پیروزی نمی‌رسید. وقتی هم که غربزده‌ها و نوچه‌های انگلیسی در ایران، علمای دین و شعارهای دینی را کنار زدند، باز استبداد و تسلط و نفوذ خارجی مسلط شد.» (بیانات رهبر انقلاب،۱۴خرداد ۱۳۸۳). اما شهید شیخ فضل‌الله نوری، قهرمان مبارزه با انحراف مشروطه، مظهر جریانی بود که در مقابل انحراف مشروطیت ایستاد و به همین دلیل باید از ایشان دفاع کرد. «ما نمی‌خواهیم بگوییم شیخ نوری (رضوان‌الله علیه) در همه موضع‌گیری‌ها و حرکات و گفته‌هایش صددرصد بر طبق مصلحت رفتار کرده، نه ممکن است یکجا هم چیزی را درست تشخیص نداده باشد؛ اما این حقیقت فراموش‌نشدنی است که مرحوم شیخ فضل‌الله نوری، شهید ابقاء اسلام در محتوای مشروطیت شد. مشروطیت از آغاز با انگیزه اسلامی به وجود آمده بود و نقطه مقابل آن هم، جریان غربزده‌ی متمایل به فرهنگ غرب بود که نه تنها از اسلام خوششان نمی‌آمد؛ بلکه حتی حاضر بودند برای مبارزه با اسلام به هر حرکت پست و دنائت‌آمیزی هم تن بدهند و عملاً هم دیدیم که در قضایای مشروطیت این کار را کردند، با دولت‌ها ساختند، با قدرت‌ها ساختند، با سفارتخانه‌ها ساختند، کارهای جنایتکارانه انجام دادند، دست‌ها به خون‌آلوده کردند برای اینکه دین و علمای دینی بر سر کار نیایند.» (گزیده‌ای از بیانات مقام معظم رهبری، در خطبهی نماز جمعه در سال ۶۳)
«باید دشمنی‌ها را شناخت؛ مشکل ما این است. اینکه بنده، مسئله‌ بصیرت را برای خواص تکرار می‌کنم، به خاطر این است. گاهی اوقات غفلت می‌شود از دشمنی‌هایی که با اساس دارد می‌شود؛ اینها را حمل می‌کنند به مسائل جزئی. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئه‌ای را که آن روز، غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی می‌کردند؛ توجه نکردند که حرفهایی که اینها دارند در مجلس شورای ملی آن زمان می‌زنند، یا در مطبوعاتشان می‌نویسند، مبارزه‌ با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که می‌دانست و می‌فهمید - مثل مرحوم شیخ فضل‌اللَّه نوری - جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهایی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضل‌اللَّه مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.» (بیانات رهبر انقلاب، ۶ اسفند ۱۳۸۸). ملت اسلامی می‌توانند با درس از تجربه‌ی مشروطیت، مانند پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری امام جامعه، همراهی علمای روحانی با حفظ حصار ایمانی، پایبندی به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلابی با حفظ بصیرت و بیداری، دشمن را شناخته و در مقابل توطئه‌های آن بایستند، تا تجربه‌ی شکست مشروطیت تکرار نشود و ملت دوباره به گناه ملی دچار نشود، گناهی که در دوران مشروطیت و در هنگام شهادت شیخ فضل‌الله آن را مرتکب شدند. «یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می‌کند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد؛ این هم یک گناه است، شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان “انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم” است، این همان گناهی است که نعمت‌های بزرگ را زایل می‌کند، این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‌ها و ملت‌های گنهکار مسلط می‌کند. ملتی که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضل الله نوری را بالای دار بکشند و دم نزدند! دیدند که او را با اینکه جزو بانیان و بنیانگذاران و رهبران مشروطه بود، به جرم اینکه با جریان انگلیسی و غرب‌گرای مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند - که هنوز هم یک عده قلمزن‌ها و گوینده‌ها و نویسنده‌های ما همین حرف دروغ بی‌مبنای بی‌منطق را نشخوار و تکرار می‌کنند - پنجاه سال بعد چوبش را خوردند: در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضا شاه را تصویب کردند. آن‌ها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملی و عمومی بود. “و اتّقوا فتنة لا تصیبنّ الّذین ظلموا منکم خاصّة”؛ گاهی مجازات فقط شامل افرادی که مرتکب گناهی شدند، نمی‌شود. مجازات عمومی است؛ چون حرکت عمومی بوده و لو همه‌ی افراد در آن شرکت مستقیم نداشتند. همین ملت آن روزی که به خیابان‌ها آمدند و سینه‌شان را مقابل تانک‌های محمدرضا پهلوی سپر کردند و از مرگ نترسیدند؛ یعنی تحمل و صبر و سکوت گناه‌آلود پنجاه ساله را تغییر دادند، خدای متعال پاداش آنها را داد. حکومت ظلم ساقط شد، حکومت مردمی سر کار آمد، وابستگی ننگ‌آلود سیاسی از بین رفت، حرکت استقلال آغاز شد و ان‌شاءاللَّه ادامه هم دارد و ادامه پیدا خواهد کرد و این ملت به توفیق الهی و به همت خود، به آرمان‌های خودش خواهد رسید. این به خاطر این بود که حرکت کرد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۸ ابان ۱۳۸۴)