

نظام اسلامی ارجح است یا امام معصوم؟!
یکی از سؤالاتی که همواره در طول چند دهه گذشته مطرح شده، این است که چرا امام خمینی (ره) گفتند حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر، ولو امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) باشد، اهمیتش بیشتر است؟ آیا ارزش حکومت، از جان ولیّ خدا و امام معصوم بالاتر است؟
امام خمینی (ره) در طول حیات خود در زمانهای متعدد، بارهاوبارها بر لزوم حفظ این انقلاب و نظام تأکید کردهاند. گاه از حفظ نظام، تعبیر به اوجب واجبات کرده و گاه نیز با این بیان که حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد، اهمیتش بیشتر است. شاید این تعبیر امام، برای بسیاری سنگین و سؤالبرانگیز باشد که چگونه حفظ نظام، از حفظ جان جانان امام زمان (ارواحنافداه) مهم تراست؟ اما اگر به کلام امام، کامل گوش دهیم، خود، پاسخ این سؤال را دادهاند. گویا امام نیز میدانست این کلام برای برخی، قابل هضم نیست.
امام زمان هم، جانش را برای "حکومت اسلامی" فدا میکنند
امام در اول فروردینماه سال ۱۳۶۲ در بخشی از سخنان خود در جمع مسئولان نظام، به این مهم اشاره کرده و میفرمایند: امروز، ما مواجه با همهی قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل، دارند طرحریزی میکنند برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست دهند و نابود کنند و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر، ولو امام عصر باشد، اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم، خودش را فدا میکند برای اسلام و همهی انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، برای «کلمه حق» و برای «دین خدا» مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند. (صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۳۶۵)
مسئله "حفظ نظام جمهوری اسلامی" از اهمّ واجبات عقلی و شرعی است
امام خمینی (ره) فرمودند: «حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسولالله (صل الله علیه وآله وسلم) است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدّم بر تمام احکام فرعی، حتی نماز و روزه و حجّ است» لذا امام راحل در راستای این موضوع، تأکید میکنند: «مسئله حفظ نظام جمهوری اسلامی، از اهمّ واجبات عقلی و شرعی است که هیچچیز به آن مزاحمت نمیکند» حفظ جان افراد و حتّی حفظ جان حاکم اسلامی ـ که رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) و ائمه (علیهمالسلام) نیز از مصادیق حاکم اسلامیاند، جزء احکام فرعی اسلام هستند. اینکه در روایت آمده، نماز عمود اسلام است؛ یعنی کار عمود (ستون)، حفاظت از کلّ بناست، و حاکم اسلامی هم مجری اسلام است؛ لذا نه ستون اسلام با خود اسلام برابری میکند، نه حیات دنیوی مجری آن. بلکه اصل اسلام که یک نظام منسجم باشد، ارجحیّت بر برخی اجزاء و حیات دنیوی مجریانش دارد و حکومت اسلامی، نمود بیرونی این نظام منسجم فکری است؛ لذا حفظ نظام اسلام، بر هر امر دیگری اولویّت دارد.
مولا علی(علیه السلام)، خود را فدای احکام اسلام کرد
بر همین اساس است که حضرت علی (علیهالسلام) در لیلة المبیت، جای پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم) خوابید. چون در آن موقعیّت، حفظ جان رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) عین حفظ اسلام بود؛ بهخصوص که حضرتش برای تشکیل حکومت اسلامی، راهی مدینه بود و حفظ اسلام بر حفظ جان علی (علیهالسلام) ارجحیّت دارد. باز بر همین اساس است که امام حسین (علیه السلام)، با علم به این که خودش و خاندان و یارانش، شهید خواهند شد و اهلش به اسارت خواهند رفت، دست به قیام بر ضدّ یزید زد. چون اصل اسلام را در حیطه عمل، در خطر میدید. شاهد این ادّعا آن است که وقتی مروان به حضرتش پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند، فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ وَ عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ» ما از آنِ خداییم و بهسوی او باز میگردیم، پس به اسلام باید والسّلام گفت (با اسلام باید وداع کرد)؛ چون امّت به حاکمی چون یزید، مبتلا گشته است.
تحلیل شهادت امام حسین (علیهالسلام) از این منظر
شک نیست که با وجود امام معصوم، امثال یزید نمیتوانند نظام فکری اسلام را نابود سازند؛ چون این نظام، در وجود معصوم تبلور دارد؛ امّا امثال یزید میتوانند، مانع از کارکرد بیرونی این نظام شوند؛ لذا امام حسین (علیه السلام)، جان خود را فدا میکند، تا اجازه چنین کاری را ندهد. چون وقتی فرزند رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) توسّط یزید کشته شد، دیگر یزید نمیتواند به نام اسلام، حکومت کند؛ و مردم نمیپذیرند که او حقیقتاً خلیفه رسول خداست؛ امّا اگر این اتّفاق نمیافتاد، او با نام اسلام، حکومت میکرد و افکار رژیم اموی، بهعنوان اسلام ترویج میشد و اسلام حقیقی عملاً از بین میرفت! البته توجّه شود که امام حسین (علیه السلام)، جان خودش را فدای اسلام میکند، نه امامت خودش را. امامت، اصل اسلام هست و امام معصوم، عین خود اسلام است؛ لذا همانگونه که همه چیز باید فدای اسلام شود، همه چیز باید فدای امامت نیز شود. امّا ، قائم به فرد نیست تا با فدا شدن آن فرد، امامت نیز فدا شود. امام حسین (علیهالسلام) شخص خود را فدای اسلام کرد، امّا امامتش به امام سجّاد (علیهالسلام) منتقل شد.
امروز نیز اگر امر، دائر باشد بین حفظ نظام اسلامی و حفظ شخص ولیفقیه یا حفظ شخص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، «حفظ نظام اسلامی» واجبتر است؛ چرا که با حفظ نظام اسلامی، ولایت نیز حفظ میشود، امّا نه در وجود شخص خاصّی؛ لذا رسول خدا (صل الله علیه واله وسلم) از دنیا رفت و جای او را امیرمؤمنان (علیهالسلام) گرفت و با رفتن او، اسلام نرفت و به همین ترتیب ائمه (علیهالسلام)، یکبهیک به دیار باقی شتافتند و هیچگاه جایشان خالی نماند. با رفتن شخص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز خداوند متعال، زمین را خالی از حجّت نمیگذارد.
"جمهوری اسلامی" تنها تجلی از اسلام در عصر غیبت
حقیقت امر این است که امروز و در زمان غیبت معصوم، اسلام در قالب جمهوری اسلامی ایران و نظریّه ولایتفقیه، نمودار شده و در حال به اجرا در آمدن است. اگرچه هنوز بسیار فاصله داریم با آن روز که موانع برطرف شوند و اسلام، تماموکمال به اجرا درآید. ولی بههرحال امروز، اسلام با این نظام شناخته میشود؛ لذا شکست این نظام و آسیبدیدن ولایتفقیه، نه شخص ولیّفقیه، مساوی است با شکست اسلام! اگر خدای ناکرده، این نظام برافتد، صدها سال طول میکشد تا اسلام راستین بتواند، دوباره سربلند کند. بر همین مبنا بود که امام (ره) فرمودند: «حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام، از امور مهمّهای است که گاهی غفلت از آن، موجب شکست اسلام عزیز میگردد»