در گذشته این عنوان در زبان عامیانه معنای مشخصی نداشت و در ارتباط با کمونیستهای چینی و هر نوع تغییر عقیدهای که به وسیلهی اعمال قدرت و زور روی کسی که با آن موافق نبود، به کار برده میشد. از لحاظ لغوی به معنای القای عقیدهی شدید سیاسی است و میتواند شامل سخنرانیهای پیچیده یا بحثهای سیاسی طولانی، مطالعهی اجباری کتب و مقالات و... باشد. در این روش از فن تلقین که بر مفاهیم روانشناسی استوار است، استفاده میشود. این روش میکوشد با تبلیغات مستقیم، وجدان مردم را طبق نمونهای واحد بسازد و در آنها افکار متحدالشکلی را ایجاد کند. در این روش سعی میشود روحیهی انتقاد و اندیشیدن را در صحت و سقم پدیدهها و رخدادها حذف کنند و عوام را به این عادت دهند تا هرچه را از سوی تبلیغاتچیهای جامعه منتشر میشود، بدون تعقل باور کنند.
اینگونه تبلیغات ممکن است به اسلحه و ابزاری خطرناک برای یکپارچه کردن تودههای عوام تبدیل شود و به صورت بزرگترین عامل بازدارنده در جهت ایجاد مردمسالاری واقعی درآید؛ زیرا لازمهی مردمسالاری، ارائهی اطلاعات عینی و آزادی فکر و قضاوت است. در مجموع این روش برای دستیابی به یکی از دو هدف زیر انجام میگیرد. نخست وادار کردن فردی بیگناه به پذیرش حقیقتی، مثل اینکه علیه مردم یا دولت، مرتکب جرمی جدی شده است و دوم تغییر اجباری دیدگاه سیاسی فرد تا آن حد که عقاید قبلی خود را رها کند و طرفدار ایدئولوژی خاصی شود.
امروزه در برخی زندانها بهویژه زندان گوانتانامو از روش شستشوی مغزی استفاده میشود. آمریکاییها با روشهایی نظیر محرومیت حسی و ایجاد اختلال جسمی، ایجاد ابهام، بازجوییهای پی در پی و طولانی، تهدید، تغییر زندانبانها و روشهای رفتاری آنان و... ابتدا فرد را تا مرحلهی فراحاشیهای پیش میبرند؛ آنگاه مقاومت زندانی را درهم میشکنند و سپس از باورها، الگوی رفتاری جدید و تقویتکنندههای مثبتی نظیر پذیرش، تقویت اجتماعی، تسهیلات و... بهره میگیرند. یعنی پس از آنکه براساس نظریهی یادگیری شرطی کلاسیک، الگوهای رفتاری و یادگیری پیشین فرد را درهم شکستند، از نظریهی یادگیری شرطی فعال و بهویژه برنامههای تقویت آن برای ایجاد و تداوم رفتاری جدید در فرد، سود میبرند