رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

شخصیت‌شناسی اَسْماء بنت عُمَیس

بخش اول
اسماء دختر عمیس ‌بن معد بن ‌تیم خثعمی می‌باشد. او به همراه همسرش جعفر، از نخستین اسلام‌آورندگان است که پیش از ورود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به «دارالارقم»، به ایشان گروید. به فرمان رسول خدا، در هجرت دوم به حبشه رهسپار شد، به همین جهت عُمَر، او را بَحریّه و حبشیه خطاب می‌کرد. (الطبقات، ج۸، ص۲۱۹) جزئیات تاریخی زندگی وی و دیگر مسلمانان در حبشه، چندان روشن نیست؛ امّا بی‌تردید، تحمّل مشکلات دیار غربت جز برای کسی که عاشق پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اسلام باشد، آسان نبود، چنان که وی در پاسخ به عمربن‌خطاب که او را از مهاجران به مدینه نشمرده بود، به سختی‌های آن اشاره کرد. (الطبقات، ج۸، ص۲۱۹) او در حبشه، سه پسر به نام‌های عبداللّه، عون و محمد، برای جعفر آورد.
بازگشت به مدینه: اَسْماء در سال هفتم هجری، در پی فرمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همچون دیگر مسلمانان، از حبشه به مدینه بازگشت. (نساء من عصر النبوه، ج۲، ص۱۸۸) در مدینه بود که با حفصه دختر عمر و همسر رسول خدا ملاقات کرد و سخن تندی از عمر شنید و در جواب وی که گفته بود: ما در هجرت از شما پیشی گرفته‌ایم، پس به پیامبر سزاوارتریم، خشمگینانه گفت: ای‌عمر! دروغ گفتی، هرگز چنین نیست. به‌خداسوگند! شما با رسول خدا بودید، گرسنگان ِ شما را غذا می‌داد و نادانانِ شما را موعظه می‌کرد؛ ولی ما در سرزمین حبشه، بیگانه و غضب شده و در آزار و ترس بودیم و این، برای خدا و پیامبرش بود، آنگاه سوگند یاد کرد که داستان را به عرض پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) برساند. پیامبر فرمودند: هرکس چنین بگوید، دروغ گفته است. (سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۸۴) او به من سزاوارتر از شما نیست. برای وی و یارانش هجرتی است؛ ولی برای شما اهل کشتی دو هجرت است؛ هجرتی به نزد نجاشی و هجرتی به سوی من.
ادامه دارد...