امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

سیری در میراث حکمی و معرفتی آیت‌الله مصباح یزدی(۹)

محمد فنایی اشکوری

 

عرفان در اسلام
خاستگاه عرفان اسلامی چیست؟ برخی منکر وجود عرفان در اسلام شده، آن را امری وارداتی و ناسازگار با اسلام پنداشته‌اند. بعضی عرفان را خارج از اسلام، اما سازگار با آن دانسته‌اند. کسانی گفته‌اند عرفان نوعی بدعت مرضیه است؛ یعنی عرفان از اسلام نشئت نگرفته است، اما اسلام آن را تأیید میکند. چنان‌که رهبانیت در مسیحیت نبود، اما هنگامی که کسانی چنین روشی را وارد مسیحیت کردند، این امر مقبول و مورد رضای خداوند بود. رهبانیت، مبالغه در بندگی و پرستش است و رهبانان از این طریق خواستند رضای الهی را جلب کنند و کمال بندگی خود را نشان دهند. هرچند خود آنها به این رهبانیت ملتزم نماندند، چنان‌که در قرآن کریم آمده است: «وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا.» (الحدید/ ۲۷) از نظر برخی، تصوف و عرفان در اسلام هم چنین حکمی دارد. 
نظر دیگر این است که عرفان برخاسته از اسلام، بلکه به منزله روح و مغز آن است. این نظر پسندیدهتر است. براین‌اساس پیامبر خدا (صل الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم (علیه السلام) از عالیترین مرتبه عرفان برخوردارند. چنان‌که پیش‌ازاین گفتیم «ریشه عرفان و گرایشهای عرفانی؛ یعنی خداجویی، خداپرستی و خدادوستی، امری فطری است.»  ازاین‌رو این گرایش در همه انسان‌ها در همه زمان‌ها هست. ادیان نیز بُعد عرفانی دارند. عرفان، نه‌تنها بیگانه از دین نیست، بلکه روح دین است. روح آن، توجه به خدا و واصل‌شدن به حق‌تعالی است. هدف اصلی انبیا نیز تعلیم راه تکامل معنوی و عرفانی است. ازاین‌رو سرچشمه عرفان اسلامی، چیزی جز اسلام نیست. 
البته این سخن هرگز بدان معنا نیست که هرچه در باب عرفان و تصوف در عالم اسلام طرح شده است، حق و سازگار با اسلام است. دیدگاهها و برداشت‌های غلط و انحرافی هم در تاریخ عرفان فراوان بوده است؛ اما اصل عرفان در متن دین قرار دارد. آیات قرآن کریم درباره معارفی همچون توحید، حضور ذات حق در سراسر عالم، احاطه خدا بر عالم، و تسبیح موجودات، نشانگر عالی‌ترین مضامین عرفانی هستند. همچنین از آیات بسیاری میتوان آیین سیروسلوک عرفانی را به دست آورد؛ مانند آیات مربوط به تفکر، تدبر، توجه، ذکر، سحرخیزی، روزه‌داری، سجده و تسبیح طولانی، خضوع، خشوع، اخبات، اخلاص، اعمال صالح از روی محبت به خدا و برای رسیدن به قرب الهی، توکل، تسلیم و رضا. در روایات و ادعیه اسلامی نیز این‌گونه مضامین به‌وفور دیده میشود. 
شایان‌ذکر است که در تفسیر این‌گونه آیات و روایات، افراط‌وتفریط شده است. برخی ظاهرگرایان که منکر عرفان هستند، تفسیرهایی ساده‌لوحانه و پیش‌پاافتاده از این آیات ارائه کرده‌اند؛ مثلا برای خدای متعال حالات متغیر و گاه احکام جسمانی قائل شده‌اند! بعضی از اهل عرفان نیز برداشت‌ها و تأویلهای دورازذهن از آیات و روایات کرده‌اند. باید کوشید از افراط‌وتفریط دوری کرد و در جستجوی حق بود و از عدل و انصاف خارج نشد. 
عرفان و شریعت 
از آنچه گفتیم، نسبت بین عرفان و شریعت نیز روشن میشود. برخی راه عرفان را مستقل از شریعت پنداشته‌اند که گاهی به آن طریقت میگویند. از نظر اسلام، عرفان راه مستقلی از شرع نیست؛ بلکه بخش دقیقتر و لطیفتر همان شرع است. طریقت و حقیقت، در طول شریعت قرار دارند. طریقت در معنای درستش بُعدی از شریعت است. در طریقت، تنها توجه به‌ظاهر عمل نیست؛ بلکه به عناصر باطنی مانند توجه، اخلاص و مراقبه تأکید میشود. در سطح ظاهر شریعت از شرک آشکار (جلی) اجتناب میشود، اما عارف میکوشد از شرک پنهان (خفی) نیز دوری کند. اینها بیرون از شریعت نیست؛ بلکه در درون خود شریعت است که گاه به آن طریقت گفته می‌شود. عارف میکوشد با عمل به شریعت و طریقت، به حقیقت برسد. آداب و اعمالی که در شریعت نیامده است در سلوک عرفانی راستین، اعتباری ندارد. اینگونه آداب حتی اگر موجب حصول حالات به‌اصطلاح عرفانی موقتی شود، سرانجام خوبی ندارد و ممکن است دام شیطانی برای سقوط انسان باشد. راه حق همان است که دین حق تعیین کرده است و جز آن هر چه هست گمراهی است. فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ.  
  انحراف و تحریف در عرفان
تحریف و انحراف در میان پیروان ادیان، همواره در تاریخ رخ داده است. یکی از علل تجدید نبوت‌ها وقوع تحریف و انحراف در میان پیروان ادیان پیشین است. همان‌طور که در عقاید و احکام ادیان، تحریف و انحراف رخ داده، در عرفان هم این امر واقع شده است. برخی از مسلمانان صدر اسلام به گمان اینکه دین‌داری و خوف از خدا مستلزم کناره‌گیری از دنیا و ترک هرگونه لذت‌های دنیوی است، راه زهد افراطی و انزوا و ترک خانواده و جامعه را درپیش گرفتند. این رویکرد و برداشت از سوی رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمه مذمت گردیده و رهبانیت در اسلام نفی شده است. اما در میان برخی فرقه‌های صوفی، اینگونه زیاده‌روی‌ها دیده میشود. در زمان ما نیز این‌گونه انحرافات در فرقه‌هایی که خود را به عرفان و تصوف منتسب میکنند، بسیار است.    
منشا هر انحرافی، یا نادانی است یا هواپرستی. انحراف در بسیاری از پیروان فرقه‌ها، ریشه در نادانی و ضعف معرفت دینی آنها دارد.  اما بخش مهمی از انحرافات، ریشه در شهرت‌طلبی و دنیادوستی بنیان‌گذاران و اقطاب این فرقه‎ها دارد. آنها با فرقه‌سازی و فریب افراد ساده‌لوح، به‌راحتی به شهرت و ثروت‌های کلان دست مییابند.
استعمارگران هم برای تضعیف وحدت امت اسلامی، مقابله با بیداری اسلامی و دورکردن مردم از روحانیت، از فرقه‌های انحرافی حمایت میکنند. آنها با ترویج صوفی‌گری_ فرقه‌ای که فقط به تکامل معنوی میاندیشد و از امور دنیوی و سیاسی دوری میکند_ راه را برای رسیدن به اهداف استعماری خود، هموار میسازند؛ چنان‌که برای مقابله با نفوذ کمونیسم و شوروی نیز دست به فرقه‌سازی میزدند.