گاهی برخی از ما دینداران و طرفداران انقلاب، از برخی آحاد مردم شاکی میشویم که چرا در مواردی میان حق و باطل، به سمت طرف ناحق میغلتند؟ یک علت ماجرا به عدم توازن رسانهای در ترویج شبهات و تحریفات، در مقابل ترویج واقعیات و حقایق بر میگردد.
کسی در گوشهای از جبهه حق، حرفی میزند یا مینویسد و به خودی خود - حتی اگر خیلی هم حرف حساب باشد و در استدلال و اتقان، موی لای درز آن نرود - معمولاً کمتر مورد اهتمام جبهه انقلابی برای باز نشر قرار میگیرد و کمتر دیده میشود.
تا کی؟ تا زمانی که جبهه دغلباز مقابل، همان گفته و نوشته را تقطیع و بازنویسی و تحریف میکند و ضریب میدهد؛ آن وقت عوام و خواصی که در معرض بمباران رسانهای هستند، حساس میشوند و غالباً باور هم میکنند که سخن نسبت داده شده، عین کلام گوینده و نویسنده است!
فضای رسانهای جدید، فضای محتواهای پفکی و فست فودی، شعبده بازانه، و بزن و در رویی است. سواد رسانهای، دقت و حوصله بسیاری نیاز است که بخش عمدهای از مخاطبان (از عوام و خواص) فاقد آن هستند.
اغلب اینگونه است که مخاطبان، به گوینده و نویسندهای که بیانش تحریف شده، یا برچسبی به او زده شده، بدگمان میشوند، بدون اینکه تحقیق کنند و از حقیقت گفتار و نوشتار یا رویداد مطلع شوند. این در حالی است که خداوند فرموده اگر فاسقی خبر آورد، تحقیق کنید. (و هر ادعایی را راحت نپذیرید)
وقتی برخی از ما فعالان رسانه و سیاست، به سادگی درباره مطالب تحریف شده و شبهات و تشکیکات، منفعل میشویم، حال مردم عادی (ناوارد به راه و چاه "بازار مکاره رسانه و سیاست") چگونه باید باشد؟ و چگونه باید در فرآیند زمانی، بتوانند همچنان به رسانهها و فعالان منتسب به جبهه انقلاب اعتماد کنند؟
گفته یا نوشتهای، در یک گوشه از فضای رسانهای منتشر میشود که حرف حساب هم هست، معمولاً رسانههای خودی، به دلایل مختلف (کمبود مهارت، جابهجایی شتابان نیروها، و...) کمتر به باز نشر محتواها اهتمام میورزند و بنابراین، بیش از چند هزار، چند ده هزار بازدید (در موارد نادر، چند صد هزار [میلیونی]) صورت نمیگیرد.
در مقابل، چند خط از همان گفته یا نوشته، تقطیع و تغلیظ و تحریف میشود و سپس در هزاران کانال، بر اساس ماموریت تعریف شده، توزیع میشود و در گروهها سر ریز میگردد.
سستترین و ضعیفترین مطالب (یا محتواهای تحریف شده) در دسترس صدها هزار نفر یا بیشتر حتی در مناطق دور دست قرار میگیرد، و حال آنکه کمتر کسی، اصل مطالب را میبیند یا به رویدادها دسترسی پیدا میکند.
این ناموازنه، هر روز و هفته و ماه و سال تکرار میشود و مثلاً میشود یک دوره هفت، هشت ساله. مخاطبان کمتوان از نظر سواد رسانهای، در این فرآیند زمانی، دائماً نه با تصویر خود جبهه انقلاب و فعالان آن؛ بلکه با تصویر واژگونه و کاریکاتوری که دیگران ساختهاند، رو به رو میشوند.
تلختر اینکه برخی از خود ما ها نیز، این تصویرسازیهای وارونه و قالببندی و تکرار شده را به جای خود واقعی اشخاص میپذیریم! "بس که ببستند بر او برگ و ساز/ گر تو ببینی نشناسیش باز".
مجال دو جبهه "تشکیک" و "تبیین" برابر نیست. شاید یک به هزار هم نیست. آن وقت برخی از ما، از عوام یا حتی برخی خواص فاقد دسترسی کافی، شاکی میشویم که چرا باطل را جای حق میگیرند. اصلاً حق، یک هزارم باطل عرضه شده و در دسترس قرار گرفته است؟!
باز مهندسی جبهه رسانهای انقلاب برای انسجام و همافزایی و همپوشانی بیشتر - به عنوان جایی که خاکریز اول دفاع و حمله است - از نان شب هم واجبتر است.
اما در عین حال، این نکته مهم را باید یادآور شد که بیتردید، سرنوشت محتوم در افق تحولات زندگی بشر، فراز آمدن حق و به زیر کشیده شدن باطل است و فقط دیر و زود آن است که معطل اهتمام وفاداران به جبهه احق است، وگرنه خداوند اراده فرموده که حق را آب حیات زندگی بشر، و باطل را چونان سراب و کف روی آب است قرار دهد و آنکه میماند و به انسان سود میرساند، حق است.
«... فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ؛ کفهای روی آب، به بیرون پرتاب میشوند؛ ولی آنچه به مردم سود میرساند، در زمین میماند». (آیه ۱۷ سوره رعد)