رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

سواد رسانه‌ای (بخش سوم)

محمد محمدی
 
خطوط کلی آموزش‌های لیویس
لویس در آموزش‌هایش محورهای خاصی را دنبال می‌کرد که به بخشی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.
۱ ـ افزایش مقاومت 
افزایش مقاومت در مقابل تبلیغات رسانه‌ای است؛ یعنی برنامه آموزشی به گونه‌ای ریخته شود که خروجی آن مقاومت در برابر فرهنگ عامه پسند آمریکایی و پیام‌های آن‌ها باشد. لویس می‌گوید: باید به افراد آموزش مقاومت داده شود. او روی واژه «مقاومت» تأکید دارد و کسانی که نظریات او را طرح می‌کنند، معمولاً از این واژه استفاده می‌کنند؛ بنابراین می‌توانیم بگوییم که سواد رسانه‌ای، آموزش مقاومت است، مقاومت در حوزه رسانه. به عبارت دیگر ما در سواد رسانه‌ای می‌خواهیم فرهنگ مقاومت را زنده کنیم. همان‌طور که ما به فرهنگ مقاومت هنگام تعرض به مرزهای جغرافیایی نیاز داریم، به ایجاد و حفظ آن هنگام حملات فرهنگی نیاز بیشتری داریم. نقطه مقابل این جریان، تسلیم و انفعال در مقابل این رسانه‌هاست؛ بنابراین اگر بخواهیم برای سواد رسانه‌ای متن درسی تهیه کنیم، یکی از عناصر مهم در این متون باید ایجاد فرهنگ مقاومت باشد.  
۲ ـ تقویت رویکرد انتقادی به فرهنگ آمریکایی
رویکرد انتقادی لیویس مبتنی بر این است که او نه تنها نگاه خوش بینانه‌ای به فرهنگ عامه پسند آمریکایی نداشت؛ بلکه آن را عاملی در جهت تخریب سنت‌ها و ارزش‌ها می‌دید. به هـمین خاطـر همواره به دید انتـقادی به آن می‌نگریست و مـی‌خواست دانـش آموزان با چنین رویکردی به سراغ محصولات آمریکایی بروند. نکته دیگر این است که این نگاه انتقادی باید تبدیل به یک مهارت شود - مانند مهارت رانندگی - و این مهارت  در اثر تمرین و ممارست به دست می‌آید. لیویس در این زمینه می‌گوید: نگاه انتقادی باید به ‌عنوان یک عادت که به طور خودکار عمل می‌کند، در فرد ایجاد شود. 
۳ ـ کشف پیام‌های نامحسوس 
در تبلیغات، فیلم‌ها و اخبار، بسیاری از پیام‌ها به ‌صورت غیر مستقیم و ضمنی القاء می‌شوند؛ مثلاً ممکن است در یک فیلم، مخاطب بدون آنکه متوجه باشد از همنشینی چند تصویر پیامی را دریافت کند و تکرار این دریافت‌ها موجب پذیرش آن شود. تا یک پیام کشف نشود، نمی‌تواند مورد نقد و برسی قرار گیرد؛ اما همین پیام‌های کشف نشده می‌توانند تأثیر خود را بر مخاطب بگذارند. هدف سواد رسانه‌ای این است که افراد توانایی فهم پیام‌های نامحسوس و ضمنی را پیدا کنند و بتوانند لایه‌های زیرین یک پیام را کشف و آن را برسی کنند. این کار شبیه پیدا کردن یک نقاشی معنادار از میان یک سری خطوط نامنظم است. هدف سواد رسانه این است که پیام‌ها را از حالت نامرئی و نامحسوس بودن خارج و آن‌ها را آشکار و محسوس کند. 
لیویس در همین زمینه می‌گوید: ما نمی‌توانیم به این قضیه بی‌اعتنا باشیم که محیط ناخودآگاه به افراد شکل بدهد. منظور او از محیط، پیام‌هایی است که فرد را احاطه کرده است. برای لیویس این مسئله خیلی مهم بود که رسانه به ‌صورت نامحسوس، خواسته خود را به مردم تحمیل می‌کند و او در خلال آموزش‌های خود سعی در آشکار کردن این پیام‌ها داشت. پیام‌های نامحسوس مانند دارویی است که در غذا ریخته شده و خود فرد از آن خبر ندارد. 
پل مساریس، یکی از صاحب‌نظران سواد رسانه‌ای، در این زمینه می‌گوید: رسانه‌های بصری چون از قوانین قراردادی استفاده نمی‌کنند، نامرئی و نادیدنی می‌شوند و ما آن‌ها را به طور ناخودآگاه می‌پذیریم.
مساریس برای تبیین این مطلب مثالی می‌زند: «تبلیغی را در نظر آورید که تصویری از طبیعت در مرکز آن قرار دارد. چشم¬اندازی کوهستانی، با دریاچه‌ای زلال و جنگلی انبوه که در پشت درخت‌ها کوهی با ردای سفیدِ برف خودنمایی می‌کند. اما در این تبلیغ، محصولی که در گوشه پایین سمت راست معرفی شده است، یک بسته سیگار است. در واقع اگر تصاویری را که در انواع تبلیغات سیگار معرفی شده‌اند برسی کنیم، درخواهیم یافت که در آن‌ها تصاویر طبیعت کاربرد فراوانی دارند. این همنشینی چه مفهومی دارد؟ متن موجود هیچ‌گاه به‌وضوح معنای این همنشینی را بیان نمی‌کند؛ اما یکی از دلایل استفاده از این تصویر می‌تواند مقابله با تصور عمومی مبنی بر مضر بودن سیگار باشد. نمی‌توان این همنشینی را از طریق رسانه‌های گفتاری و کلامی ایجاد کرد؛ برای مثال نمی‌توان گفت: «پاکی فضای کوهستان و دریاچه در سیگارهای ما نهفته است.» اما می‌توان با کمک پیام‌های تصویری به‌خاطر ضمنی بودن روابط، همین پیام را بدون پیگرد قانونی یا انتقاد مردمی انتقال داد. شواهد خوبی برای این مدعا وجود دارد که بینندگان، آگاهانه همین روابط ضمنی را در تفکر خود به کار می‌گیرند و آن را می‌پذیرند. از سوی دیگر شواهدی است که نشان می‌دهد آن‌ها بدون تفکر و به‌صورت خودکار این رابطه را برقرار می‌کنند و آگاهی چندانی به ابزارها و تمهیدهای به کار گرفته شده در این تبلیغات ندارند؛ به عبارت دیگر، ساختار نحوی ارتباطات دیداریِ تبلیغات، توان «طبیعی جلوه دادن» رابطه محصولات و تصاویر را دارد؛ به این معنا که بیننده آن روابط را ـ هرچند که غیرمنطقی هم باشد ـ می‌پذیرد. هدف از آموزش رسانه، نشان دادن و شفاف کردن این پیام‌های ضمنی و نامحسوس است.»