ایران و اسرائیل، سالهاست بدون آنکه وارد جنگ تمام عیار با یکدیگر شوند، ضرباتی را در سطوح نظامی، امنیتی، سایبری و تبلیغاتی متوجه یکدیگر میکنند؛ اما در چند ماه گذشته رژیم صهیونیستی از خطوط قرمز عبور کرده و دست به ترور فرماندهان محور مقاومت در سطوح بالا در خاک ایران و لبنان و فلسطین زده است و در اقدام اخیرش، ساختمانی که رهبر حزب الله در آن حضور داشته را مورد هدف قرار دادند.
از این رو، اسرائیل، بازی را یک مرحله بالاتر برده و اگر پاسخ درخور نگیرد، برای افزایش سطح تنش، رغبت بیشتری خواهد داشت.
در این بین برخی اینگونه مطرح می کنند که اسرائیل به دنبال درگیر شدن با ایران است و ایران نباید در تلهی تنشزای اسرائیل بیفتد.
اما باید این نکته را هم در نظر داشت؛ در این که نباید ایران خود را درگیر جنگ مستقیم کند، تردیدی نیست؛ اما باید این نکته را توجه داشت که سازش و صبر استراتژیک تا کجا؟
اگر اسرائیل خواهان جنگ رو در رو با ایران باشد، تنها در یک صورت به این کار اقدام خواهد کرد و آن، زمانی است که ایران را فاقد اراده لازم و قدرت دفاعی کافی بیابد. کما این که تجاوز آمریکا به عراق هم همینگونه رخ داد که عراق سلاح قوی ندارد و میتوانیم به او حمله کنیم.
بنابراین، اگر فرضمان این است که اسرائیل خواهان جنگ تمام عیار با ایران است، برای جلوگیری از جنگ هم که شده، باید اقدام تلافی جویانه انجام داد و به طرف مقابل فهماند که جنگ، گزینه پرهزینهای برایش خواهد بود و باید در محاسباتش تجدید نظر کند.
به بیان بهتر، اگر استراتژی اسرائیل، جنگ با ایران باشد، حمله متقابل یا مانع از جنگ میشود یا نمیشود که در حالت اول، مراد حاصل شده و در فرض دوم، چیزی را از دست نداده ایم. پس به نظر میرسد در برههی حاضر، سازش هزینهی بالاتری دارد و نیاز است محور مقاومت و بخصوص جمهوری اسلامی ایران پاسخ قاطعی به رژیم صهیونیستی دهد.