راضیه شعبان
به برکت انقلاب اسلامی، زن مسلمان بیدار شد، با تنفّس در سرای انقلاب، جانی دوباره یافت و با درک اندیشههای ناب دربارهی جنس خود، به رشد فکری رسید.
[۱]. در طول تاریخ، شخصیت و جایگاه اجتماعی زن، از آن دست موضوعاتی بوده که همواره در معرض آراء و تفاسیر گوناگونی قرار گرفته است. گاه کجاندیشیها و عدم تعادل در این باب، دامن زن را گرفته و گاه دود افراطوتفریط، چشم زن را کور کرده است. جامعه ایرانی نیز از این امر کم، آسیب ندیده است. در دوران پیش از انقلاب، اغلب زنان یا در انزوای خانه و خانهداری و یا در جلوت خودنمایی و تبرّج به سر میبردند. خلأهای ذهنی در مردم بهخصوص بانوان، فرصت مناسبی برای بداندیشان فراهم آورد تا الگوهای فرهنگ صنعتی غرب را به صورت ذهنی و واقعی در جامعه مطرح و زن ایرانی را به سمت آنها سوق دهند. در چنین هیاهویی زن، خود را محتاج الگویی مجسّم دید، الگویی از جنس فطرت، روح و اندیشه خویش تا بتواند هویت گم شده خود را در او بیابد. اکنون و امروز نیز بدان محتاج است.
[۲]. خداوند در قرآن، الگوهای خوب و بد را برای همهی بشر از زنان معرفی میکند؛ این یعنی زن حرکتدهنده است. این میزان از توجه قرآن به ارائه الگو در قالب زن، نشاندهنده آن است که زن از چنان قدرت روحی بلندی برخوردار است که میتواند خود و اطرافیان و حتی جامعه را به تعالی یا به سقوط، نهتنها نزدیک، بلکه دقیقا پرتاب کند. اینجاست که به یقین دریافت میشود که زن اگر فاسد شد، احتیاج نیست در جهت فساد مردها تلاش کند، مردها بهخودیخود فاسد میشوند؛ زیرا زن تربیتکننده است، تربیتکننده انسان بافضیلت یا تربیتکننده انسانی در ضلالت. زن به همین معنا میتواند ضمن خودسازی، جهانسازی کند. تاریخساز و آیندهساز باشد، آیندهای درخشان را یا تاریخی رو به ضلالت.
[۳]. استعمارگران در پیش از انقلاب و دشمنان اسلام در پس از انقلاب، قدر و اهمیّت جنس زن را بهیقین دریافتند، نه از آن رو که او را تکریم کنند و مقام ببخشند؛ بلکه از آن رو که او را در جهت دستیابی به منافع خود، خرج کنند. سلطهگران دریافتند که اگر بخواهند ریشهی عزم و اراده و جدیّت را در ملّتی بخشکانند، باید روح غیرت، شجاعت، فداکاری و ایثار را از آن ملّت بگیرند. به این ترتیب، یکی از برّندهترین حربهها، بهترین بهرهها و کاریترین ضربهها را در استفاده ابزاری از "زن" و به دنبال آن، به فساد کشاندن آن جامعه دیدند. پیش از انقلاب، با خیانت خاندان پهلوی، سایهی شوم این خواب ننگین، قدری تعبیر شد؛ اما به برکت انقلاب اسلامی، زن مسلمان بیدار شد، با تنفّس در سرای انقلاب، جانی دوباره یافت و با درک اندیشههای ناب دربارهی جنس خود، به رشد فکری رسید. اینک او خود، به سدّ بلندی در برابر سیل بنیانکن فرهنگ خائن، مبتذل و بیریشهی استعمار غرب تبدیل شد. او برای استوار ماندن این سدّ، به الگو نیاز داشت. پرجاذبهترین، زیباترین، متعالیترین و مقدّسترین ترسیم از زن را در وجود زهرای اطهر (سلاما...علیها) و شجاعت، مقاومت، صلابت، عقل و متانت، صراحت و بلاغت بهعلاوه احساس عاطفی را در زینب کبری (سلاما...علیها) دید و دریافت.
[۴]. تا پیش از این، زن در تعریف غالب شرقی، عنصری "سربهزیر/بینقش/بیحاشیه" در جامعه و تاریخسازی، و در تعریف غالب غربی، موجودی که جنسیّتش بر انسانیّتش کاراتر است، معرفی میشد. اما زنان ایران در انقلاب اسلامی و بعدها در دفاع مقدّس، الگوی دیگری برای زن تعریف کردند؛ زنی که نه شرقی است و نه غربی است، او شیرزن ایرانی است. زن ایرانی با تآسی از حضرت زینب (سلاا...علیها) نشان داد که میتوان با یک عظمت خیرهکننده و درخشنده در عرصه ظاهر شد و دشمن را به زانو درآورد، میتوان ادارهی عظیمترین حوادث تاریخ را با حکیمانهترین روش در سختترین شرایط به عهده گرفت؛ پس زن "ضعیفه" نیست. زن ایرانی با گرفتن شعاعی از خورشید وجود زهرای اطهر (سلاما...علیها) نشان داد که میتوان حجب و حیای زنانه داشت و در عین حال، عزّتِ مجاهدانه به خرج داد و در متن حوادث مهّم تاریخی قرار گرفت؛ پس زن "درحاشیه"ی تاریخ نیست. حال، نوبت زن ایرانی بود که با صلابت در میدان سیاست قدم بگذارد، در دفاع مقدّس جهاد کند، در دانشگاه حضور یابد و بر کرسی تدریس بنشیند و نسلها تربیت کند برای فردای ظهور.
[۵]. دشمنی استعمار و غرب، پیشتر از آن روی بود که تجسّم عینی قدرت زن ایرانی را ندیده بود، پس بهراحتی جولان میداد، اینک که صلابت و شجاعت زن ایرانی را در حصار عفّت و عصمت و حجاب مشاهده کرد، در تلاش است تا با درهم شکستن این حصار، زن ایرانی را از پا دربیاورد، او را فلج کند و به وضع قبل از انقلاب برگرداند. "آنان با نام ایجاد تحوّل اجتماعی و اقتصادی، الگوهای فاسد و پلید خویش را در نقابی از پیشرفت و تمدّن بر زنان جهان تحمیل میکنند. به دروغ شعار "آزادی زن" سر دادند، درحالیکه میخواهند او را به اسارت فرهنگ مصرفی و مصرف فرهنگ منحطّ مخرّب بکشند، تا آسانتر بتوانند فرزندان و تربیتیافتگانِ سستعنصر چنین مادرانی را چون ابزاری بیاراده استثمار کنند" (در پیام به هماندیشی کوثر شیراز؛ ۱۳۶۶/۱۱/۲۰). اما هرگز نمیتوانند.
[۶]. امروز زن ایرانی الگوی مجسّمی از زن، همچون مادر شهید "محمد معماریان" دارد، او که در مرکز مبارزه قرار گرفت و علاوهبر حفظ کانون خانواده و تربیت فرزندی شایسته، مجاهدانه رهبری بخشی از جنگ را، در مقیاس خانهاش برعهده داشت. زن ایرانی، مادر شهید "سلیمانی" را پیشروی خود دارد، مادری روستایی و بیسواد که با دلی روشن و عظمتی درخشنده، فرزندی تربیت کرد که نه تنها دنیای ما که دنیای دشمنان را هم تکان داد. امروز زن ایرانی هوشیار است، استعدادها و ارزشهای خود را دریافته است، میداند که "میتواند" و آن را برای کودکانش "هجی"میکند. او فهمید که میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگه داشت و در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز "سنگرسازی" و "سنگربانی" کرد. اینک زن ایرانی است که برای همه زنان جهان الگو است. زنان در کشورهای جهان بالاخص کشورهای اسلامی، به زن ایرانی نیاز دارند، انقلاب به زن ایرانی محتاج است. او رسالتی عظیم برعهده دارد و باید احساس شخصیّت زن را و پیام متعالی خود را به گوش جهانیان برساند؛ چراکه او گردانندهی تاریخ و تعیینکنندهی بشری است.