علیرضا انصاری
جوانان، سرمایههای عظیم یک جامعه، آیندهسازان نظام و افتخارآفرین مردماند. جامعهشناسان معتقدند جامعهای سالم است که جوانانی سالم داشته باشد.
یکی از راههای مهم تربیت سالم، آشنایی جوانان با آموزههای دینی و بایدها و نبایدهاست. بایدها و نبایدهای دین به مثابه نسخه دکتر است که انسان را از بیماریها نجات میدهد و نتیجه آن، ایجاد جامعهای قانونمند، متمدّن و سالم است. اگر در برخی روایات از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به طبیب یاد شده، درست بدین معناست؛ زیرا حضرت با نسخه دین، بیماریهای روحی را درمان میکند و مردم را به دینمداری فرا میخواند.
از این رو بایسته است همه مردم به ویژه جوانان با دین بیشتر آشنا شوند. زندگی بدون ایمان و دین، رنجآور است. البته همه مردم به طور فطری، دینگرا هستند؛ ولی این امر در اثر برخی عوامل، کمرنگ و گاهی در برخی موارد فراموش میگردد. در این میان، آشنایی جوانان با دین اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا فتح قلههای موفقیت و طی مسیر پر فراز و نشیب زندگی، با دینگرایی امکانپذیر است.
جان.بی.کایزل میگوید: «بیایمانی به خصوص از این لحاظ رنجآور است که دنیا و هر چه را که در اوست، در نظر ما لغو و بیهوده و ناپایدار جلوه میدهد، در صورتی که صاحب ایمان در آفرینش و در زندگانی، منظور و مقصودی میبیند. ایمان است که ما را در طوفان روزگار، از افتادن و مغلوب شدن نگاه میدارد. کسی که مذهب ندارد، غریقی است که مدام در دریای شک و تردید و بی تکلیفی دست و پا میزند، خوب را از بد و مفید را از مضر و راست را از دروغ نمیتواند جدا کند و هر روز و هر ساعت، عقیدهای دارد و با خود و با طبیعت و با اهل دنیا پیوسته در جدال و کشمکش است.»
دکتر کارل میگوید: «امروز نیز مانند همه اعصار، در همه کشورها، مردان و زنانی وجود دارند که زیستن برای آنان هدفی ناکافی است و حیات در نظرشان پربهاترین مواهب نیست. آنان تشنه جمال و وارستگی و عشقاند و میخواهند به خدا برسند.»
با ذکر این مقدمه، اینک به برخی از راهکارهای جذب جوانان به دین اشاره میشود:
۱ - شناخت جوان
مشکل رهبری نسل جوان، نفهمیدن زبان، منطق، احساسات ویژه و خواستههای واقعی آنان است. دوره جوانی اقتضائات خاص خود را دارد. جوانان به دلیل ناپختگی، کمتجربگی، احساسات شدید و مشکلات بلوغ، به طور طبیعی، خطاپذیرند. از طرفی، روحیه استقلالطلبی، زمینه چالشها و تضادهایی را میان آنان و بزرگترها به وجود میآورد. از این رو، هم نحوه برخورد با جوانان بسیار ظریف و حساس است و هم برای رهبری آنان، نیازمند شناخت دقیق از روحیاتشان میباشیم.
بعضی افراد بدون توجه کافی به واقعیات دوران نوجوانی و جوانی و مشکلات ویژه آنان، واکنش تندی از خود نشان میدهند و چه بسا یک برخورد نسنجیده، برای همیشه جوان را از ورود به مسائل دینی برحذر دارد و همین باعث شود شبهات خود را در دلش نگه دارد و سالها با آن درگیر باشد.
طرح شبهه از سوی جوانان را نباید بر بیدینی آنان حمل کرد. پرسش، حق جوان است. جوان با دهها سؤال بنیادی رو به رو است. پس باید با آغوش باز از پرسشهای نسل جوان استقبال کرد. به سؤالهای آنها جواب داد و حتی تشویقهایی برای سؤال کردن در نظر گرفت. شهید مطهری نیز برای آموزش دینی جوانان، به ضرورت شناخت آنان تأکید مینماید: «ابتدا باید نسل جوان را بشناسیم. نسل جوان، مزایا و عیبهایی دارد؛ زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساسات دارد که در گذشته نبود، از این جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی نیز دارد و باید آنها را شناخت و چاره کرد...»
۲ - نهادینه کردن دین در خانواده
خانواده به عنوان نخستین کانون تعلیم و تربیت، نقش عمدهای در برقراری ارتباط جوان با دین دارد. ستون فقرات دینمداری، در خانواده شکل میگیرد، رفتار و گفتار اعضای خانواده، مؤثّرترین عامل گرایش جوانان به دین است. بیشتر جوانانی که دین خود را حفظ نمودهاند، خانواده دیندار داشتهاند؛ در حالی که برخی از جوانهای دینگریز، خانوادههای دینگریز داشتهاند.
متأسفانه در برخی خانوادهها بیتوجهی به دین، به صورت یک عادت درآمده و در طول سال، سخنی از مسائل دینی به میان نمیآید و انجام فرایض دینی دیده نمیشود. طبیعی است در چنین فضایی، بیاعتنایی به دین عادت میشود؛ حتی این امر در جامعه نیز ظهور مینماید؛ زیرا بسیاری از کارهای ناپسند تا در خانواده به صورت عادت در نیاید، در اجتماع انجام نمیگیرد.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) یکی از روشهای تربیتی را عادت میدانند و از آن به طبیعت دوم یاد میکنند: «نفس خود را به امور نیک عادت دهید تا شرافت یابید و آخرت خود را آباد کنید و ستایشکنندگان را افزایش دهید». از این رو اسلام سفارش میکند فرزندان را از کودکی به نماز و روزه عادت دهید تا تقید به فرایض در بزرگسالی بر آنان دشوار نگردد. استاد مطهری میگوید: این خود یک غفلت و اشتباه بزرگی است که امروز در اجتماع ما که برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله بیش از اندازه ارزش قائلیم و بیش از اندازه انتظار داریم. در حقیقت از زبان، اعجاز میخواهیم...؛ ولی فرزندان ما بیش از آنکه به گفتار ما نظر افکنند، اعمال ما را زیر نظر میگیرند که گفتهاند: بچههای ما آنگونه میشوند که ما هستیم، نه آنگونه که میخواهیم.
دکتر کارل میگوید: «از هم اکنون باید مسئله احیای تعلیمات عمومی را مورد نظر قرار داد. دبستانها، دبیرستانها و دانشکدهها نتوانستهاند مردان و زنانی تربیت کنند که به خوبی از عهده رهبری صحیح زندگی برآیند. تمدن غرب به سوی انحطاط گراییده؛ زیرا نه مدرسه و نه خانواده، موفق به تربیت مردمی واقعاً متمدّن نشده است.»
گرچه «کارل» از تعلیم و تربیت عمومی سخن میگوید؛ ولی تعلیم دینداری نیز از این کلیت مستثنا نیست.
۳ - زمینهسازی در مراکز آموزشی
مدرسه به عنوان خانه دوم میتواند پل ارتباطی بین جوان و دین باشد؛ زیرا جوانان بیشتر اوقات خود را در محیط مدرسه و در تماس و گفتگو با مربیان میگذرانند. بدیهی است که گفتار و کردار آنان تأثیر بیشتری دارد.
متأسفانه امروزه در مراکز آموزشی، دو مقوله آموزش و پرورش از یکدیگر جدا شده و افراد خاصی خود را موظف به تربیت دینی نوجوانان و جوانان میدانند، از این رو در مدارسی که نماز جماعت اقامه میشود، در نمازخانه فقط مربیان پرورشی و معلمان دینی حضور مییابند و دیگر معلمان حضور ندارند یا حضور آنان کمرنگ است. آیا معلمان ریاضی، انگلیسی، ورزش، فارسی و... در قبال تربیت دینی دانشآموزان وظیفهای ندارند؟ اگر معلم ریاضی در کنار دانشآموزان در نماز جماعت حضور یابد، قطعاً اثر او به مراتب بیش از مربیان پرورشی خواهد بود.
از سوی دیگر، متصدیان امور مدارس باید به تربیت امور دینی بیشتر توجه کنند. متأسفانه در مدارس ما به آموزش دین آنطور که باید، بها داده نمیشود و مسئولان مدارس به تعلیمات دینی توجه ندارند. اگر از همان دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان به مسائل دینی بیشتر توجه شود، فرهنگ دینمداری نهادینه میشود و جوانان به امور دینی اهمیت بیشتری میدهند.
۴ - پاسخ به شبهات و پرسشهای بنیادین جوان
به طور کلی جوانان، ذهن خلاق و جستجوگری دارند و همواره به دنبال کشف حقیقت و حل مسائل و پاسخگویی به شبهات خویشاند. جوان با دهها سؤال از جمله اینکه «من کیستم و از کجا آمدهام و به کجا میروم.» روبه رو است که برای این سؤالها باید جواب قانعکنندهای ارائه داد.
علاوه بر آن، امروز شبههافکنی - در حوزه فرهنگ دینی - یکی از بارزترین جلوههای تهاجم فرهنگی در عرصه تربیت اسلامی است. در عصر حاضر دشمنان با بهرهگیری از همه ابزارها مانند ماهواره و اینترنت، مبانی دینی جوانان را نشانه گرفته و سنگرهای عقیدتی را فتح کردهاند؛ اما ما چه کردهایم؟ ما باید قبل از اینکه دشمن شبهه ایجاد کند، شبههشناسی و سپس شبههزدایی نماییم و هیچگاه حالت دفاعی نداشته باشیم و حال این که اینگونه نیست.
البته این شبهات به قول استاد مطهری، گذرگاه خوبی هستند. اما عدم پاسخگویی به آنها یا در نظر نگرفتن روحیه جوانان در هنگام پاسخگویی، موجب تزلزل در باورهای دینی آنان میگردد و پایههای تربیت دینی را سست میگرداند. جوان اگر احساس کند کسی هست که درد دلش را میشنود و پاسخگوی سؤالات اوست، امیدوار میشود.
استاد مطهری میگوید: «ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؛ چرا در مدرسهها قرآن یاد نمیگیرند، حتی به دانشگاه هم که میروند از خواندن قرآن عاجزند. البته جای تأسف است که اینطور است؛ اما باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامی در این راه کردهایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است، توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟ قرآن از مؤمنان میخواهد که سخنانشان محکم و استوار باشد: «قولوا قولاً سدیداً.»