امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

پای درس علامه مصباح یزدی(ره)؛

رابطه اخلاق با سیاست (4)

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلا خلاصه‌ای از یکی دیگر از سخنرانی‌های مرحوم علامه مصباح(ره) تقدیم شده است.
حاکم باید هم شیر باشد و هم روباه!
بر اساس این نظر (ماکیاولی)، فراهم‌کردن اسباب قدرت و اعمال قدرت، با اخلاق نمی‌سازد. یا باید از حکومت و سیاست صرف‌نظر کنید و مردم در جنگل‌ها زندگی کنند که روشن است در این صورت، دیگر سیاست لازم نیست و قدرت هم نمی‌خواهد. آنجا فقط زور فردی، لازم است. جالب است که در کلمات همین آقای ماکیاولی آمده است که حاکمی که می‌خواهد قدرت را کسب کند و اهداف جامعه را تامین کند، نمی‌تواند تنها مثل شیر باشد؛ بلکه باید مثل روباه هم باشد! برای حکومت باید غیر از کسب قدرت بدنی و صنعتی، حیله‌های دیگران را نیز یاد بگیرد و بتواند ازاین‌جهت، برتر از آن‌ها شود تا بتواند در مواقع حاد از آن حیله‌ها استفاده کند؛ یعنی حاکم در جامعه، هم باید صفت شیر را داشته باشد و هم صفت روباه. باید روباه هم باشد و به‌موقع خودش به‌گونه‌ای سخن بگوید که مردم را فریب بدهد. این ساده‌ترین راهی است که می‌تواند برای رسیدن به اهدافش از آن استفاده کند. این یک گرایش است که طرف‌دارانی دارد و فیلسوفانی درباره آن کتاب نوشته‌اند و کتاب‌هایشان به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
 نقد اجمالی گرایش اول
در پاسخ به این نظر باید گفت: ما هم قبول داریم که گاهی در جامعه باید در مقابل ظالمانی که به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند، به هیچ‌چیز قانع نیستند و تحت تعلیم‌وتربیت نیز واقع نمی‌شوند، از زور استفاده کرد؛ اما استفاده از زور نیز باید قانون داشته باشد. رسیدن به هدف، توجیه‌کننده هر وسیله‌ای نیست؛ بلکه وسیله باید متناسب با هدف باشد. البته این بحث عمیقی است که در گذشته آن را بحث کرده‌ایم و کتاب آن هم با عنوان «فلسفه اخلاق» چاپ شده است.
 گرایش دوم؛ وجود نظام اخلاق سیاسی مستقل
گرایش دوم، منطقی‌تر از گرایش اول است. این گرایش، خطاب به طرف‌داران گرایش بالا، می‌گوید: شما اخلاق را در روابط فردی یا روابط بین‌فردی منحصر کرده و خواسته‌اید حوزه حکومت و سیاست را از اخلاق خارج کنید. این کار لزومی ندارد؛ اخلاق عبارت است از نشان‌دادن مجموعه رفتارهایی که انسان را به هدف مطلوب می‌رساند. به‌عبارت‌دیگر، اخلاق یعنی معرفی رفتارهای منظمی که با هم ارتباط دارد و انسان را به یک هدف مطلوب می‌رساند. این مسئله در سیاست و مدیریت جامعه نیز مطرح است و در این‌ها نیز نیاز است که یک سلسله رفتارهایی برای مسئولان تعریف شود تا با انجام آن‌ها، اهداف جامعه که همان نظم، آرامش و امنیت و... است، تامین گردد؛ بنابراین طرف‌داران این گرایش نمی‌گویند که در امور سیاسی و مدیریت جامعه، جای اخلاق نیست، بلکه می‌گویند: نظام‌های اخلاقی دو گونه‌اند؛ یک نظام اخلاقی برای مسائل فردی و گروهی است که مربوط به داخل جامعه و افراد عادی است، و یک نظام اخلاقی نیز به نام سیاست وجود دارد که آن هم اصول و مبانی خاص خود را دارد. ما باید یک نظام سیاسی بر طبق اصول عقلانی و برای رسیدن به هدف مطلوب داشته باشیم. این نظام اخلاقی، با اخلاق فردی تفاوت دارد و البته با آن تضادی هم ندارد؛ زیرا حوزه مسائل فردی با مسائل اجتماعی متفاوت است.
 نقد اجمالی گرایش دوم
در ظاهر، چنین به نظر می‌رسد که این گرایش همان گرایش اول است و فقط یک نوع اختلاف لفظی با آن دارد. چه بگوییم دو حوزه است؛ یکی اخلاق فردی و یکی اخلاق اجتماعی، یا بگوییم اصلاً حوزه اخلاق، غیر از حوزه سیاست است، تفاوت ندارد. ولی این درست نیست. همان‌گونه که گفتیم، اشکال اصلی به گرایش اول، این بود که بالاخره باید در امور سیاسی نیز قواعد معقول و حساب‌شده‌ای داشته باشیم و از هر وسیله‌ای  نمی‌شود برای رسیدن به هدف استفاده کرد. باید وسیله، محدود و متناسب با آن هدف باشد. این سخن بدان معناست که می‌شود سیستمی اخلاقی مربوط به این حوزه تعریف کرد که دارای قواعد و مقرراتی باشد که باید آن‌ها را رعایت کرد. به‌هرحال این هم یک نظر است که البته معتدل‌تر و قابل‌قبول‌تر از گرایش اول است.
همان‌گونه که می‌بینید، هر دو گرایش، در تعریف مفهوم اخلاق و مفهوم سیاست ابهام دارند. گروه اول، اخلاق را به معنای دیگرخواهی گرفته بود. این معنا شامل ارزش‌هایی نمی‌شود که در حیطه ارتباط انسان با خدا مطرح است. این یکی از نواقص آن تعریف است. بالاخره این سؤال مطرح است که  اخلاق را چگونه معنا می‌کنید که حوزه‌اش با حوزه سیاست انفکاک پیدا کند و شامل مسائل مربوط به حاکمیت و مدیریت امور جامعه نشود. روشن است کسانی که می‌گویند حوزه اخلاق از حوزه سیاست جداست، اخلاق را طوری تعریف کنند که شامل این مسائل نشود و اگر اخلاق را _آن‌گونه که ما تعریف می‌کنیم _شامل هر نوع رفتار ارزشی بدانیم، طبعا حوزه سیاست را نیز در برمی‌گیرد.
نکته دیگر، این‌که ما هر مکتب اخلاقی را بپذیریم، مواردی پیش می‌آید که در آن چند ارزش اخلاقی با هم تزاحم پیدا می‌کنند، و به‌اصطلاح، از مواردی است که عام و خاص من وجه با هم در مورد آن اشتراک پیدا می‌کند.
گرایش سوم؛ تقدم مصالح سیاسی بر مصالح اخلاقی
گرایش دیگر می‌گوید: اخلاق معنای خودش را دارد، سیاست هم‌معنای خودش را. بعضی چیزها تحت مفهوم اخلاق قرار می‌گیرد که تحت سیاست نیست؛ مثلا مسائل اخلاق فردی یا مسائل مربوط به ارتباط انسان با خدا، از نقطه‌های افتراق اخلاق از سیاست است. همچنین در بعضی از مسائل، سیاست معنا دارد؛ ولی اخلاق در آنجا معنا ندارد. مورد افتراق سیاست، مسائل مدیریتی است که تحت عناوین اخلاقی قرار نمی‌گیرد و شامل قراردادها، توافق‌ها و امثال آن‌ها می‌شود. اما برخی از مسائل وجود دارد که اخلاق و سیاست، هر دو در آن‌ها صدق می‌کنند، مثل کاری که نظر سیاسی مدیر جامعه را تامین می‌کند، ولی با ارزش‌های اخلاقی نمی‌سازد. فرض کنید کسی می‌گوید به‌خاطر مصلحت جامعه اسلامی، من باید رئیس‌جمهور بشوم و اگر نشوم، مصالح اسلام تأمین نمی‌شود. خب برای اینکه من رئیس‌جمهور بشوم، باید در انتخابات شرکت کنم و رأی اکثریت را بیاورم و می‌دانم که رأی اکثریت را ندارم؛ بنابراین به رفتارهای غیراخلاقی متوسل می‌شود تا به‌هرحال رأی اکثریت را به دست بیاورد. از تهدید و تطمیع مسئولان گرفته تا خرید رأی یا عوض‌کردن آن‌ها! خب در اینجا رفتاری صورت‌گرفته است که هم مصداق کار سیاسی است و هم مورد قضاوت اخلاقی. اخلاق می‌گوید: این کارها را نکن! سیاست می‌گوید: این کار را بکن! این جا باید چه‌کار کرد؟ بنابراین ممکن است بین اخلاق و سیاست، مواردی پیدا شود که با هم تصادق پیدا کنند و جای اعمال روش‌های اخلاقی و روش‌های سیاسی هم وجود داشته باشد. در اینجا سوال می‌شود که کدام مقدم است؛ آیا مصالح اخلاقی مقدم است یا مصالح سیاسی؟ گرایش سوم می‌گوید: همه‌جا مصالح سیاسی مقدم است. اصل با سیاست است. اهمیت مصالح سیاسی، بسیار بیشتر از مصالح اخلاقی است. نفع مصالح اخلاقی، نفع محدودی است و عاید عده‌ای محدود می‌شود؛ ولی در مسائل سیاسی، سروکار با دستگاه حاکمه و یک ملت چندمیلیونی است و اگر مصالح سیاسی رعایت نشود، کل ملت ضرر می‌بینند.
همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، در هر یک از این گرایش‌ها، عنصر مثبتی پیدا می‌شود. حال باتوجه‌به این سه نوع گرایش، باید ببینیم اسلام در زمینه رابطه اخلاق با سیاست چه می‌گوید. ان‌شاءالله در جلسه آینده درباره نظریه اسلام در این زمینه بحث خواهیم کرد.
(گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۱۱/۳/۹۶، مطابق با ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ ایراد فرمودند.)