داود مهدوی زادگان
ولیفقیه در دومین پیام به ملت شریف در پی تجاوز رژیم جعلی صهیونی به ایران اشارهای به تحمیل جنگ و صلح از سوی دشمن آمریکایی صهیونی و تسلیم نشدن ملت برابر چنین تحمیل ظالمانهای کردند: «ملت ایران در مقابل جنگ تحمیلی محکم میایستد همانگونه که در مقابل صلح تحمیلی نیز محکم خواهد ایستاد و این ملت در مقابل تحمیل، تسلیم هیچکس نخواهد شد» (بیانات ولیفقیه: ٢٨/ ٣/ ١۴٠۴)
در واقع ولیفقیه در این بیانات اشاره به راهبرد دشمن آمریکایی صهیونی برای سلطه بر مردم منطقه و غارت داراییهای مادی و معنوی آنان را کرده است. این سیاست عبارت از «چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی» است. دشمن ملت همزمانی که از صلح و گفتگو سخن میگوید، در حال تدارک تحمیل جنگی نابرابر و غیر انسانی میشود. چنانکه صهیونیستها به گونهای ابلهانه و خباثتآمیز در زمان برگزاری مذاکره غیر مستقیم ایران و آمریکا، به آسمان ایران حمله کرده و جنگ را تحمیل میکنند. در حالی که آمریکا در جریان این تهاجم بوده است و هیچ مخالفت و ممانعتی با آن نداشته است: «این حادثه زمانی رخ داد که مسئولان ما سرگرم مذاکره غیرمستقیم با آمریکا بودند و هیچ نشانهای از حرکت تند و نظامی و سخت از جانب ایران وجود نداشت» (بیانات ولیفقیه: ٢٨/ ٣/ ١۴٠۴).
چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی با هدف سلطه بر مردم منطقه به این معنا است که اولاً مردم و دولتهای منطقه هیچ نقشی در تصمیمگیری برای اراده جنگ و صلح ندارند. این آمریکا و دولت غاصب صهیونی است که میتوانند تصمیم بگیرند منطقه چه وقت در آرامش صلحآمیز یا آتش جنگ قرار گیرند و ثانیاً در این چرخه، جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی یکدیگر را پوشش میدهند. یعنی هر جنگ تحمیلی از پی صلح تحمیلی است و هر صلح تحمیلی از پی جنگ تحمیلی است.
به عبارت دیگر، آمریکا و اسرائیل در منطقه جنگ به راه میاندازند تا صلحِ خود نوشتهای را بر مسلمانان تحمیل کنند و نیز صلحی را تحمیل میکنند تا جنگ تدارک دیدهای را به راه اندازند. گنجاندن مکانیسم ماشه در قرارداد برجام برای تضمین همین جنگ تحمیلی است؛ لذا در این چرخه صهیونیستی هیچ صلح تحمیلی پایدار و تضمین شده نیست. بدین ترتیب، تحمیل جنگ و صلح به مثابه ابزار و راهکاری برای سلطهگری و استثمار مردم مسلمان منطقه است.
اکنون سوال این است که امت اسلامی در مواجهه با این راهبرد دشمن صهیونی (چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی) چه باید بکند. چون صهیونیستها دهها سال است که به این وسیله بر منطقه یا کانون جهان اسلام استیلا پیدا کردهاند و آزادانه همهگونه ظلم و ستم بر مسلمانان بهویژه مردم مظلوم غزه را روا میدارند و آنان را به خاک و خون و آوارگی میکشانند. طبیعی است که تا این چرخه سلطهگری حاکم باشد، وضعیت تلخ و دردناک ادامه دارد. پس، چه باید کرد؟
دو دیدگاه در پاسخ به این پرسش حیاتی وجود دارد و هر دو به موازات هم در منطقه کنشگر تاثیرگذار هستند و آن دو عبارت است از دیدگاه سازش و تسلیم و دیدگاه مقاومت. اما دیدگاه اول معترف به وضعیت رقتانگیز مسلمانان است و آن را مرگ تدریجی میداند؛ ولی معتقد است که چارهای نیست و باید تسلیم شد و با آن کنار آمد. باید هر صلحنامهی دیکته شدهای را برای زنده ماندن امضا کرد. این دیدگاه مربوط به دولتهای مرتجع و سکولارها و غربزده ها و وطنفروشان منطقه است. طبیعی است که چنین دیدگاهی همسو با چرخه سلطه است و در جهت تثبیت و استمرار آن است. بالتبع چنین دیدگاهی هیچ راهحلی برای فائق آمدن بر چرخه صهیونی ندارد.
اما دیدگاه مقاومت، دقیقاً مقابل نظریه سازش و تسلیم است. مقاومت، برابر چرخه سلطه دشمن صهیونی میایستد و سر تسلیم و سازش فرود نمیآورد و هیچ صلحنامه دیکته شده خفت باری را امضا نمیکند. مقاومت از مرگ نمیهراسد؛ ولی تن به مرگ تدریجی هم نمیدهد و خواهان برچیدن بساط چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی دشمن صهیونی است.
دیدگاه مقاومت برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی است و در عرض قریب به پنج دهه توانسته اقبال عمومی را به خود جلب کند و در حوزه سیاسی و امنیتی و نظامی، موفقیتهای بزرگی را به دست آورده است. راهبری نظری و عملی، ایده مقاومت بعد از رحلت امام خمینی (ره) به لطف الهی بر عهده ولیفقیه حضرت آیت الله امام خامنهای (حفظهالله) نهاده شده است.
اکنون جای طرح این پرسش مهم است که گفتمان مقاومت برای پیروزی خود و فائق آمدن بر چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی دشمن آمریکایی صهیونی، چه راهحل و راهکار عملی به کار بسته است؟ چه سیاست راهبردی را مبنای مبارزه و مقاومت قرار داده است؟ آنچه که به نظر میرسد این است که گفتمان مقاومت با تکیه بر تراز بالایی از عقلانیت فقهی – حکمی، راهبرد عملی درخشان و موفقی را پیشنهاد کرده است.
راهحل گفتمان مقاومت پارگی و گسست چرخه جنگ تحمیلی و صلح تحمیلی است. باید حلقه اتصال این دو از هم گسسته و پاره شود. نباید گذاشت این دو تحمیل به هم ختم شود و یکدیگر را پوشش دهند. اگر در جنگ تحمیلی به سر میبریم، باید تا آخر ایستادگی کرد بهطوری که دشمن از جنگیدن با ملت پشیمان شود و دیگر هوس بازگشت به میدان جنگ را نکند.
این سیاست همان چیزی است که امام خمینی (ره) در دوران دفاع مقدس دنبال میکردند و میفرمودند جنگ تا رفع کل فتنه. مردم و رزمندگان هم به تبعیت از ایشان، شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» سر میدادند. سیاست ولیفقیه نیز بر همان رهنمود امام خمینی (ره) استوار است. دوران بزن و در رو تمام شده است (بیانات ولیفقیه:23/03/1404).
اما اگر دشمن بخواهد صلحی را که تامین کننده تمامی خواستههای نامشروع آنها است بر ملت تحمیل کند، رهبری مقاومت مقتدرانه و عزتمند به گونهای وارد آن میشود که اولاً دشمن نتواند از این طریق به خواستههای نامشروع و غیرعقلانیاش برسد، ثانیاً با هر گونه مفاد قرارداد که امکان عهدشکنی و تضمین راهاندازی جنگ تحمیلی (مکانیزم ماشه) را به دشمن بدهد، مخالف است. نباید فرایند و نتیجه مذاکرات صلح به جنگ تحمیلی ختم شود، که اگر ختم شود، ادامه مذاکرات هم بیمعنا؛ بلکه برای ملت خفتآور و نابود کننده است.
بیاعتمادی ولیفقیه به مذاکرات برجام در دهه نود و نیز در مذاکرات چند ماه اخیر به همین خاطر بوده است. به عقیده ایشان این نوع مذاکرات کشور را به صلح پایدار نمیرساند؛ بلکه مملکت را در آستانه جنگ تحمیلی قرار میدهد که داد و این حقیقتی است که به وضوح قابل حدس زدن بود؛ اگرچه خاماندیشان برجامی حاضر به شنیدن هشدارهای حکیم انقلاب نیستند:
«این حادثه ــ تهاجم رژیم صهیونیستی به کشورمان ــ در حالی رخ داد که مسئولین دولتی با طرف آمریکایی به طور غیر مستقیم و باواسطه مشغول مذاکره بودند. هیچ موضوعی از سوی ایران وجود نداشت که نشانهی این باشد که یک حرکت نظامی یا یک حرکت تندی و سختی وجود دارد. البتّه از اوّل حدس زده میشد که در این حرکت خباثتآمیز رژیم صهیونیستی، آمریکا هم دخالت دارد» (بیانات ولیفقیه: ٢٨/ ٣/ ١۴٠۴).
پس، راهحل فائق آمدن بر چرخه سلطه دشمن ملت (جنگ تحمیلی/ صلح تحمیلی) از دیدگاه مقاومت جدایی و گسست میان این دو تحمیل است. نباید گذاشت این دو به هم ختم شوند؛ جنگ تحمیلی به صلح تحمیلی و بالعکس. باید آن حلقات اتصال این دو تحمیل را کنار زد تا چرخه سلطه از هم پاشیده شود. دو حلقه ایجاد ترس و رعب در دل امت مسلمان و حلقه قدرت نظامی، از مهمترین عناصر ارتباط دهنده میان جنگ و صلح تحمیلی است. امام خمینی خطاب به دشمنان ملت میفرمود ما را از مرگ نترسانید و همواره بر ارتقای توان رزمندگان اسلام تاکید داشتند. ولیفقیه نیز بر همین سیاست راهبردی امام راحل (ره) راهبری کرده است:
«رئیسجمهور آمریکا در اظهاراتی غیرقابل قبول، صریحاً از ملت ایران میخواهد که تسلیم شوند! اما به آنها میگوییم اولاً تهدید را برای کسانی انجام دهید که از تهدید میترسند، در حالی که ملت ایران معتقد به این آیه شریفه است که «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» و تهدید هیچگاه در رفتار و اندیشه ملت ایران تاثیر نمیگذارد». (بیانات ولیفقیه: ٢٨/ ٣/ ١۴٠۴)