جواد بختیاری
دشمنی یهود با اسلام
یهود از آغاز با مسلمانان و پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) به دشمنی و خصومت پرداختند. برای بیان شدت دشمنی یهود با اسلام خداوند متعال میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ؛ مسلماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیدهاند، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت و قطعاً کسانی را که گفتند: «ما نصرانی هستیم»، نزدیکترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت، زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانیاند که تکبر نمیورزند».
علل دشمنی
با نگرشی هر چند گذرا در ادیان قبل از اسلام به خوبی درمییابیم؛ آیینهایی که دستخوش تحریف و بازیچه تغییر واقع نشدهاند، با تعالیم اسلام سازگارترند؛ زیرا دین مبین اسلام در حقیقت مکمل و متمم آنها تلقی میشود. اما از آن جایی که دین یهود مورد تحریف واقع شده بود، سران آن میدانستند که با رشد و نفوذ اسلام در میان مردم، منافع دنیویشان در معرض خطر و نابودی قرار خواهد گرفت. از این رو، با مسلمانان و شخصِ نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با شدیدترین وجهی به دشمنی برخاستند. افزون بر این، عوامل دیگری نیز در دشمنی یهود مؤثر بود از جمله: 1) حسادت یهود نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله وسلم) و مسلمانان؛ «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛ بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو میکردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند».
از مرحوم طبرسی نقل شده که این آیه در مورد جماعتی از یهودیان نازل شده است.
توطئهها و دسیسههای یهود در حدی بود که موجب اذیت و آزار رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) میگردید؛ برای این، خداوند متعال برای تسلی و آرامش خاطر پیامبر اسلام (ص) میفرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ؛ ای پیامبر، کسانی که در کفر شتاب میورزند، تو را غمگین نسازند، از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم»، و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش میدهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیاش تحریف میکنند».
دوم؛ از آنجا که یهودیان در تعالیم پیشین خود بنا را بر ردّ و تکذیب انبیا و رسولان گذارده بودند؛ بنابراین هر پیامبری که بعد از حضرت موسی (علیه السلام) برانگیخته میشد، او و قومش را دشمن داشته و با تلاشهای فراوان در صدد نابودی آنان برمیآمدند؛ چه اینکه پذیرش حقانیت انبیای پسین، معیار دست برداشتن از آموزههای باطل پیشینیانشان بود. چنانچه همین معامله را پیشتر با حضرت عیسی (علیه السلام) و مسیحیان انجام و در پی آن، همان شیوه را در برخورد با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان بکار گرفتند.
واکنش یهود هنگام ظهور اسلام
از آنجایی که بنا به فرمایش قرآن، عیسی بن مریم (علیه السلام) پیشتر بشارت آمدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را به آنان داده بود: «وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ...؛ و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستادهای که پس از من میآید و نام او احمد است بشارتگرم.... »
از این رو یهودیان میدانستند که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم ظهور خواهد کرد، و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند که فرزندانشان را میشناختند. «اَلَّذینَ آتَیَناهَمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ؛ کسانی که به ایشان کتاب (آسمانی) دادهایم، همانگونه که پسران خود را میشناسند، او (- محمد) را میشناسند».
در روایات تاریخی آمده است که تبّع که قبیله اوس و خزرج را میشناخت در مدینه منزل نمود؛ هنگامی که نفرات آنان زیاد شد اموال یهودیان را میگرفتند، آنان میگفتند: اگر پیامبر ما محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شود، شما را از اینجا خارج میکنیم. اما هنگامی که حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شدند، قبیله اوس و خزرج به حضرت ایمان آوردند و یهودیان کفر ورزیده و ایمان نیاوردند. چنان که قرآن کریم میفرماید:
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ؛ و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز (در انتظارش) بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی میجستند؛ ولی همین که آنچه (که اوصافش) را میشناختند برایشان آمد، انکارش کردند؛ پس لعنت خدا بر کافران باد».
همچنین مرحوم طبرسی در تفسیر خویش از ابن عباس نقل میکند که «یهودیان قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای اوس و خزرج خط نشان میکشیدند که اگر رسول خدا مبعوث شود به حساب شما میرسیم؛ ولی همین که دیدند پیامبر آخرالزمان از میان یهود نیست، به او کفر ورزیدند و گفتههای قبلی را به کلی انکار نمودند.
برخورد یهودیان با پیامبر اکرم (ص) بعد از بعثت
یهودیان بعد از بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) کارشکنیهای فراوانی انجام دادند که در این گفتار فقط به نمونههایی از آن اشاره میشود.
الف) خیانت یهود بعد از جنگ احد: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوایل هجرت به مدینه روزهای سختی را میگذراندند، از طرفی تعداد مسلمانان کم و از طرف دیگر فشار دشمنان اسلام بیش از حد بود. به همین جهت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) برای آسوده خاطر بودن از داخل مدینه، با قبایل مختلف یهودیان مدینه عهدنامههایی نوشتند که مسلمانان را آزار و اذیت نکنند.
با این وجود عدهای از یهودیان مدینه پس از حادثه اُحُد به سوی مکه رفتند تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام همپیمان شوند. پس پیمانی را که با رسول خدا و مسلمانان داشتند، شکستند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره میکند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً؛ آیا کسانی را که از کتاب (آسمانی) نصیبی یافتهاند ندیدهای؟ که به جبت و طاغوت ایمان دارند، و درباره کسانی که کفر ورزیدهاند میگویند: اینان از کسانی که ایمان آوردهاند راه یافتهترند».
ب) کارشکنیهای یهود در مورد اتحاد مسلمانان: به برکت حضور مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه، دو قبیله «اوس» و «خزرج» از جنگ و خونریزی دست برداشتند، و در سایه ایمان به تعالیم اسلامی مانند دو برادر در کنار هم زندگی آرام و پر نشاطی داشتند. این اتحاد و همبستگی، سخت یهودیان را متأثر کرد، تا اینکه روزی یکی از آنها به نام «شامس» فرصت را برای اجرای طرحی شوم و تفرقهانگیز مناسب دید، و جوانی را مأمور کرد که اتحاد آنان را به هم بزند. این جوانِ یهودی با بازگویی خاطرات تلخ دوران درگیری و خونریزی بین اوس و خزرج، آنان را سخت به جان هم انداخت که نزدیک بود آتش جنگ بار دیگر میان آنان شعلهور شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از نقشه شوم یهودیان پرده برداشتند و با پند و اندرز مسلمانان را متوجه این نقشه نمودند. قرآن کریم در آیاتی از سوره آلعمران به این ماجرا و کارشکنی یهود اینچنین اشاره کرده میفرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ؛ بگو: ای اهل کتاب! چرا کسی را که ایمان آورده است، از راه خدا باز میدارید، و آن (راه) را کج میشمارید، با آنکه خود (به راستی آن) گواهید؟ و خدا از آنچه میکنید غافل نیست. ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از فرقهای از اهل کتاب فرمان برید، شما را پس از ایمانتان به حال کفر بر میگردانند».
گویا همیشه اینطور بوده که گروهی از دشمنان اسلام، کارشان نفاق افکندن و تفرقه انداختن میان مسلمانان بوده است. ولی آنچه که مهم و لازم میباشد، هوشیاری مسلمانان در برابر اینگونه تفرقهها میباشد.
ج) جاسوسی علیه مسلمانان: عدهای از قوم یهود برای ضربه زدن به مکتب نو پای اسلام در مدینه، دست به جاسوسی میزدند حتی به نقل مورخان، برخی از احبار یهود به ظاهر اسلام آوردند تا به مقاصدی که دارند برسند؛ ولی در باطن به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان نداشتند؛ بلکه در زمره منافقان بودند.
یهودیان جهت دستیابی به اسرار مسلمانان از چنین افرادی استفاده میکردند و اطلاعات راجع به محافل مسلمانان را در اختیار رهبران خود قرار میدادند تا تدبیرات لازم را برای مقابله با مسلمانان طراحی نمایند.
د) ایجاد بحران اقتصادی: یکی از اقدامات دشمنان اسلام، محاصره اقتصادی بوده و هست. سران یهود مدینه برای اینکه مسلمانان را از آیین اسلام برگردانند و یا اعتقادات آنها را تضعیف نمایند، آنان را در بحران اقتصادی شدیدی قرار میدادند؛ به طوری که عدهای از مسلمانان به ویژه مهاجرین به سبب فقر در معرض تهدید مرگ قرار گرفتند. حتی از دادن امانتهایی که قبل از اسلام به آنان سپرده بودند، خودداری میکردند و برای تبرئه خود به آنها میگفتند: هنگامی بر ما لازم بود امانت شما را برگردانیم که شما اسلام اختیار نکرده بودید؛ ولی ایمان شما به اسلام، این حقوق را ابطال کرد!
قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره میفرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ و از اهل کتاب، کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امین شمری، آن را به تو برگرداند، و از آنان کسی است که اگر او را دیناری امین شمری، آن را به تو نمیپردازد، مگر آنکه دائماً بر (سر) وی به پا ایستی. این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند: در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند، بر زیان ما راهی نیست و بر خدا دروغ میبندند با اینکه خودشان (هم) میدانند».
چنان که در جواب تقاضای فرستاده پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت قرض گرفتن از یهودیان گفتند: «خدا محتاج و فقیر است؛ ولی ما بینیاز هستیم»