امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف): حقانیّت و واقعیّت، با ما اهل‌بیت رسول‌الله (ص) می‎باشد و کناره‎گیری عدّه‎ای از ما، هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دست‌پرورده‌های نیکوی پروردگار می‎باشیم و دیگر مخلوقین خداوند، دست‌پرورده‌های ما خواهند بود.    (بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸)  

دشمنی یهود با اسلام (قسمت سوم)

جواد بختیاری

 

دشمنی یهود با اسلام

یهود از آغاز با مسلمانان و پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) به دشمنی و خصومت پرداختند. برای بیان شدت دشمنی یهود با اسلام خداوند متعال می‏فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ؛ مسلماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده‏اند، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت و قطعاً کسانی را که گفتند: «ما نصرانی هستیم»، نزدیک‏ترین مردم در دوستی با مؤمنان خواهی یافت، زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانی‏اند که تکبر نمی‏ورزند».
علل دشمنی
با نگرشی هر چند گذرا در ادیان قبل از اسلام به خوبی درمی‏یابیم؛ آیین‏هایی که دستخوش تحریف و بازیچه تغییر واقع نشده‏اند، با تعالیم اسلام سازگارترند؛ زیرا دین مبین اسلام در حقیقت مکمل و متمم آنها تلقی می‏شود. اما از آن جایی که دین یهود مورد تحریف واقع شده بود، سران آن می‏دانستند که با رشد و نفوذ اسلام در میان مردم، منافع دنیوی‏شان در معرض خطر و نابودی قرار خواهد گرفت. از این رو، با مسلمانان و شخصِ نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با شدیدترین وجهی به دشمنی برخاستند. افزون بر این، عوامل دیگری نیز در دشمنی یهود مؤثر بود از جمله: 1) حسادت یهود نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله وسلم) و مسلمانان؛ «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ؛ بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق برایشان آشکار شد از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو می‏کردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند».
از مرحوم طبرسی نقل شده که این آیه در مورد جماعتی از یهودیان نازل شده است. 
توطئه‏ها و دسیسه‏های یهود در حدی بود که موجب اذیت و آزار رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) می‏گردید؛ برای این، خداوند متعال برای تسلی و آرامش خاطر پیامبر اسلام (ص) می‏فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ؛ ای پیامبر، کسانی که در کفر شتاب می‏ورزند، تو را غمگین نسازند، از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم»، و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‏دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‏اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلی‌اش تحریف می‏کنند». 
دوم؛ از آنجا که یهودیان در تعالیم پیشین خود بنا را بر ردّ و تکذیب انبیا و رسولان گذارده بودند؛ بنابراین هر پیامبری که بعد از حضرت موسی (علیه السلام) برانگیخته می‏شد، او و قومش را دشمن داشته و با تلاش‏های فراوان در صدد نابودی آنان برمی‏آمدند؛ چه اینکه پذیرش حقانیت انبیای پسین، معیار دست برداشتن از آموزه‏های باطل پیشینیانشان بود. چنانچه همین معامله را پیش‌تر با حضرت عیسی (علیه السلام) و مسیحیان انجام و در پی آن، همان شیوه را در برخورد با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان بکار گرفتند.
واکنش یهود هنگام ظهور اسلام
از آنجایی که بنا به فرمایش قرآن، عیسی بن مریم (علیه السلام) پیش‌تر بشارت آمدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را به آنان داده بود: «وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ...؛ و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق می‏کنم و به فرستاده‏ای که پس از من می‏آید و نام او احمد است بشارتگرم.... »
از این رو یهودیان می‏دانستند که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم ظهور خواهد کرد، و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند که فرزندانشان را می‏شناختند. «اَلَّذینَ آتَیَناهَمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ؛ کسانی که به ایشان کتاب (آسمانی) داده‏ایم، همان‌گونه که پسران خود را می‏شناسند، او (- محمد) را می‏شناسند».
در روایات تاریخی آمده است که تبّع که قبیله اوس و خزرج را می‏شناخت در مدینه منزل نمود؛ هنگامی که نفرات آنان زیاد شد اموال یهودیان را می‏گرفتند، آنان می‏گفتند: اگر پیامبر ما محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شود، شما را از اینجا خارج می‏کنیم. اما هنگامی که حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه وآله وسلم) مبعوث شدند، قبیله اوس و خزرج به حضرت ایمان آوردند و یهودیان کفر ورزیده و ایمان نیاوردند. چنان که قرآن کریم می‏فرماید:
«وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ؛ و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیرباز (در انتظارش) بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی می‏جستند؛ ولی همین که آنچه (که اوصافش) را می‏شناختند برایشان آمد، انکارش کردند؛ پس لعنت خدا بر کافران باد». 
همچنین مرحوم طبرسی در تفسیر خویش از ابن عباس نقل می‏کند که «یهودیان قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای اوس و خزرج خط نشان می‏کشیدند که اگر رسول خدا مبعوث شود به حساب شما می‌رسیم؛ ولی همین که دیدند پیامبر آخرالزمان از میان یهود نیست، به او کفر ورزیدند و گفته‏های قبلی را به کلی انکار نمودند.
برخورد یهودیان با پیامبر اکرم (ص) بعد از بعثت
یهودیان بعد از بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) کارشکنی‏های فراوانی انجام دادند که در این گفتار فقط به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود.
الف) خیانت یهود بعد از جنگ احد: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در اوایل هجرت به مدینه روزهای سختی را می‏گذراندند، از طرفی تعداد مسلمانان کم و از طرف دیگر فشار دشمنان اسلام بیش از حد بود. به همین جهت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) برای آسوده خاطر بودن از داخل مدینه، با قبایل مختلف یهودیان مدینه عهدنامه‏هایی نوشتند که مسلمانان را آزار و اذیت نکنند. 
با این وجود عده‏ای از یهودیان مدینه پس از حادثه اُحُد به سوی مکه رفتند تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام هم‏پیمان شوند. پس پیمانی را که با رسول خدا و مسلمانان داشتند، شکستند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره می‏کند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً؛ آیا کسانی را که از کتاب (آسمانی) نصیبی یافته‏اند ندیده‏ای؟ که به جبت و طاغوت ایمان دارند، و درباره کسانی که کفر ورزیده‏اند می‏گویند: اینان از کسانی که ایمان آورده‏اند راه یافته‏ترند». 
ب) کارشکنی‏های یهود در مورد اتحاد مسلمانان: به برکت حضور مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدینه، دو قبیله «اوس» و «خزرج» از جنگ و خونریزی دست برداشتند، و در سایه ایمان به تعالیم اسلامی مانند دو برادر در کنار هم زندگی آرام و پر نشاطی داشتند. این اتحاد و همبستگی، سخت یهودیان را متأثر کرد، تا اینکه روزی یکی از آنها به نام «شامس» فرصت را برای اجرای طرحی شوم و تفرقه‏انگیز مناسب دید، و جوانی را مأمور کرد که اتحاد آنان را به هم بزند. این جوانِ یهودی با بازگویی خاطرات تلخ دوران درگیری و خونریزی بین اوس و خزرج، آنان را سخت به جان هم انداخت که نزدیک بود آتش جنگ بار دیگر میان آنان شعله‏ور شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از نقشه شوم یهودیان پرده برداشتند و با پند و اندرز مسلمانان را متوجه این نقشه نمودند. قرآن کریم در آیاتی از سوره آل‌عمران به این ماجرا و کارشکنی یهود این‌چنین اشاره کرده می‏فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ؛ بگو: ای اهل کتاب! چرا کسی را که ایمان آورده است، از راه خدا باز می‏دارید، و آن (راه) را کج می‏شمارید، با آنکه خود (به راستی آن) گواهید؟ و خدا از آنچه می‏کنید غافل نیست. ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اگر از فرقه‏ای از اهل کتاب فرمان برید، شما را پس از ایمانتان به حال کفر بر می‏گردانند».
گویا همیشه این‌طور بوده که گروهی از دشمنان اسلام، کارشان نفاق افکندن و تفرقه انداختن میان مسلمانان بوده است. ولی آنچه که مهم و لازم می‏باشد، هوشیاری مسلمانان در برابر این‌گونه تفرقه‏ها می‏باشد.
ج) جاسوسی علیه مسلمانان: عده‏ای از قوم یهود برای ضربه زدن به مکتب نو پای اسلام در مدینه، دست به جاسوسی می‏زدند حتی به نقل مورخان، برخی از احبار یهود به ظاهر اسلام آوردند تا به مقاصدی که دارند برسند؛ ولی در باطن به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان نداشتند؛ بلکه در زمره منافقان بودند. 
یهودیان جهت دست‌یابی به اسرار مسلمانان از چنین افرادی استفاده می‏کردند و اطلاعات راجع به محافل مسلمانان را در اختیار رهبران خود قرار می‏دادند تا تدبیرات لازم را برای مقابله با مسلمانان طراحی نمایند.
د) ایجاد بحران اقتصادی: یکی از اقدامات دشمنان اسلام، محاصره اقتصادی بوده و هست. سران یهود مدینه برای اینکه مسلمانان را از آیین اسلام برگردانند و یا اعتقادات آن‏ها را تضعیف نمایند، آنان را در بحران اقتصادی شدیدی قرار می‏دادند؛ به طوری که عده‏ای از مسلمانان به ویژه مهاجرین به سبب فقر در معرض تهدید مرگ قرار گرفتند. حتی از دادن امانت‏هایی که قبل از اسلام به آنان سپرده بودند، خودداری می‏کردند و برای تبرئه خود به آن‏ها می‏گفتند: هنگامی بر ما لازم بود امانت شما را برگردانیم که شما اسلام اختیار نکرده بودید؛ ولی ایمان شما به اسلام، این حقوق را ابطال کرد!
قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره می‏فرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ و از اهل کتاب، کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امین شمری، آن را به تو برگرداند، و از آنان کسی است که اگر او را دیناری امین شمری، آن را به تو نمی‏پردازد، مگر آنکه دائماً بر (سر) وی به پا ایستی. این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند: در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند، بر زیان ما راهی نیست و بر خدا دروغ می‏بندند با اینکه خودشان (هم) می‏دانند». 
چنان که در جواب تقاضای فرستاده پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت قرض گرفتن از یهودیان گفتند: «خدا محتاج و فقیر است؛ ولی ما بی‏نیاز هستیم»