ژانر حرفهای مبتذل و منشوری برای خوراکسازی شبکههای اجتماعی، به شیوه برنامهسازی در فضای تولیدات تلویزیونهای اینترنتی تبدیل شده است.
برنامه گفتگومحوری که مخاطب چندانی ندارد و به مدد شبکههای اجتماعی بخشهایی از آن بازتاب مییابد؛ حالا مرزهای آنومی و بیهنجاری فرهنگی را هر روز بیشتر رد میکند. گفتگوهایی که عرض و قاعده و معنای خاصی ندارند و تهی از آگاهی هستند و با وجه پوپولیسم فرهنگی و حضور سلبریتیهای زرد و حمله به تابوها پررنگ میشوند، تا بلکه جایی در سبد مصرفی مخاطبان تلویزیونهای مجازی پیدا کنند؛ اما بازهم ناموفق هستند. هدف از مصاحبهها مشخص نیست؛ مجری تنها با حرفهای مهمانان همراهی میکند و هیچ مرز و حدودی برای آن مشخص نشده و اتفاقاً سعی میکند بیشتر، مصاحبه شونده را به سمت حرفهای منشوری و تابوشکنانه سوق دهد تا بدین جهت ویدئویی کوتاه برای شبکههای اجتماعی صید کند تا با عناوینی چون "حرفهای منشوری مهمان علی ضیا"، "خیاب خوردن با بز علت خلع لباس فلان مهمان"، "کثیف خواندن کسانی که بعد از برهنگی گلشیفته به او اعتراض کردند" و " طرفداری از همجنسبازی در برنامه مجری معروف" بلکه کمی دیده شود. دیواری که تا ثریا کج میرود و عاقبت نتایج حاصله حرفهای بدون منطق و انحراف اذهان عمومی است. جایی که فلسفه سفسطه موج میزند. وقتی ابتذال و حرفهای منشوری، جذابیت تعریف شود، دیگر چه خروجی میتوان از یک برنامه گفتگومحور و صندلی به اصطلاح داغ انتظار داشت. حرفهایی که به گفتگو نمیرسد و در بخش پیشامصاحبه درجا میزند. البته این ژانر حرفهای مبتذل و منشوری، مختص برنامههای یک مجری که سالهای پیش در رسانه ملی فعالیت میکرد، نیست. مجریان دیگر نیز که حالا به دیوار رکود خوردهاند، سعی میکنند با همین شیوه تابوشکنی، مخاطبان را خریدار تولیدات خود کنند. برنامههایی که یکی پس از دیگری نمیگیرد و حالا وجه مصاحبههای منشوری، شده دستاویزی برای دیده شدن!
رشته گفتارهای بی سر و ته و سانتی مانتالیستی که بوی شبهروشنفکری میدهد و عاقبت سعی دارد با لگدپرانی سیاسی فرهنگی جلب توجه کند. مصاحبه کننده حرفهای اتفاقاً سعی دارد با هدایت و بحثهای چالشی و دیالکتیکی لحظهها، جملات طلایی و ناب بسازد، نه با یله کردن گفتگو و هی دادن آن به سمت دشت بیفرهنگی، سکانسهای منشوری برای شبکههای اجتماعی بسازد.
غایت و نهایت این دستکاریهای فرهنگی و انداختن قبح از قباحت تکه فیلمی از مصاحبههای چند ساعتی برای شبکههای مجازی است که مخاطب پایدار و پر و پا قرص نمیسازد و نهایت آن، تماشاگر گذری است که با زور تیترهای اغواگرانه، نیم نگاهی به این سکانسها میاندازند. اتفاقاً این موضوع بیشتر تکه تکه کردن یک برنامه و تلف کردن منابع و اسراف و هدردهی وقت است. تقلیل برنامهسازی فرهنگی اجتماعی به حرفهای منشوری، قطعاً ادامهاش مخرب خواهد بود! مسئولین فکری کنند...