مهدی جمشیدی
۱. مناظره چهار ساعته علیرضا شجاعیزند با هاشم آغاجری را دیدم. شجاعیزند، از آغاز در پی یک مناظره نظری و عمیق بود و میخواست نسبتِ انقلاب با دموکراسی را از دریچه معرفتی، تحلیل کند؛ اما آغاجری، به دنبال ارجاعات مصداقیِ عامّهپسند و ناصواب بود تا به این واسطه، رقیب خود را منفعل سازد. شجاعیزند در این مناظره، بیش از دو ساعت وقت صرف کرد تا شاید آغاجری از این اشارات نا معرفتی و سطحی درگذرد و وارد فضای نظری شود؛ اما به نتیجه نرسید و بهناچار، کوشید او نیز در قالب چنین مواجههای قرار بگیرد. تلاش شجاعیزند در این جهت، یکی از درخشانترین جلوهها و ظهورات انقلابیاش را به نمایش نهاد. شجاعیزند نشان داد که بهراستی، جان و دلش با عالَم انقلاب، گره خورده و حاضر نیست حتّی اندکی، عقبنشینی و اهمال کند و انقلاب را بر جایگاه متهم بنشاند.
