امام باقر علیه السلام فرمودند:  به خدا سوگند که او (مهدی (علیه السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می فرماید: «اَمَّن یجیب المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» بحارالانوار، ج ٥٢، ص ٣٤١ 

دانشگاهیان و حوزویان، هدف تهدیدات دشمنان

اشاره: طبق روال نشریه پرتو، ذیلاً خلاصه یکی دیگر از سخنرانی‌های علامه مصباح (ره) تقدیم شده است.
--------------------------------
از دوران نهضت حضرت امام (رضوان‌الله علیه) پنجاه و پنج شش سال می‌گذرد. امام (رضوان‌الله علیه) ده، پانزده سال در تبعید بودند و از پیروزی انقلاب هم چهل سال می‌گذرد و وارد سال چهل و یکم انقلاب شدیم. در طول این سال‌ها متأسفانه کمابیش آثاری از موفقیت دشمنان در مقیاس بسیار محدودی دیده می‌شود. در گوشه و کنار آثاری از اینکه این تبلیغات بی‌اثر نبوده و کسانی تحت تأثیر قرار گرفتند، مشاهده می‌شود. نه‌تنها در نوجوان‌های ما که گاهی برای تفریح با اینترنت کار می‌کنند، تلفن همراهشان را می‌گیرند و استفاده می‌کنند و تا نیمه‌های شب تماشا می‌کنند تا خوابشان ببرد، غیر از این‌ها در بعضی از شخصیت‌های قابل‌توجه در درون کشور، در درون اقشار مختلف و حتی گاهی شاید در بعضی از پست‌های حساس هم این خطر به نحوی اثر کرده باشد. آنچه این خطر را برای ما بیشتر مهم جلوه می‌دهد، این است که اگر بنا شد این اشخاص، با این سوابق، با این معلومات و با این تجارب تحت تأثیر چنین چیزهایی قرار گرفته باشند، نوجوان‌های ما که دیگر تکلیف آن‌ها معلوم است!
آنچه به ما و به جلسه ما مربوط می‌شود و به نظرم می‌رسد که در بین همه این‌ها خوب است مطرح شود و چند جمله‌ای درباره آن صحبت کنم، آن خطری است که مخاطبان اصلی آن، فرهیختگان کشور از دانشگاهیان و حوزویان هستند. اگر دشمنان موفق شوند که موفقیتی در این دو قشر که به یک معنا یک قشر هستند و فقط رشته‌های تحصیلی آن‌ها فرق می‌کند، بعضی رشته‌های علوم دینی است و بعضی هم رشته‌های سایر علوم است، به دست بیاورند، دیگر خیالشان راحت می‌شود و برنامه‌هایشان را سریع‌تر و بهتر دنبال می‌کنند و ایادی‌ای هم پیدا می‌کنند که در آینده به کمک آن‌ها بشتابند.
خطر تفکیک دین از مسائل اصلی زندگی
یکی از موضوعاتی که شاید بیش از یک دهه است در جامعه ما مطرح است و کمابیش به صورت‌های مختلفی به‌خصوص در محافل علمی و دانشگاهی کمرنگ مطرح می‌شود، این است که این آخوندها و علما که در رأس آن امام (رضوان‌الله علیه) بود این‌ها مرد دین و از رجال دین هستند؛ اما کشور را رجال علم و رجال سیاست اداره می‌کنند. کار این‌ها نهایتاً این است که به مردم بگویند که نماز بخوانند، روزه بگیرند و عزاداری سیدالشهدا (علیه‌السلام) بکنند و از این مقولات که مقولات دینی است.
بسیاری از خود مردم هم همین‌جور فکر می‌کنند و وقتی صحبت از دین می‌شود تصور می‌کنند که دین فقط مسجد و حسینیه و عزاداری و ماه رمضان است؛ یعنی روی این نظریه که از صدها سال پیش‌تر در دنیا مطرح بوده که دین از مسائل اصلی زندگی بشر جداست و برای زندگی یک جنبه فرعی دارد، همان‌که از آن تعبیر به سکولاریسم می‌کنند؛ یعنی تفکیک دین از مسائل جدی زندگی، تمرکز دارند و به صورت‌های مختلف حتی در بین امثال ما هم تبلیغ می‌کنند و کمابیش در گوشه و کنار هم موفقیت‌هایی به دست می‌آورند. حتی شما هم بااینکه جوان هستید شاید در گوشه و کنار به این موارد برخورد کرده باشید؛ من می‌خواهم یک مثال بزنم که مصداق مفروضی داشته باشد و خیلی هم به کسی توهین نشود؛ شاید مثلاً برخورد کرده باشید که در یک روستایی با یک امام جماعت صحبت کرده باشید. اگر بخواهید راجع به مسائل سیاسی داخل و مسائل بین‌المللی صحبت کنید می‌گوید: آقا! این‌ها مال مسائل اهل دنیاست، ما باید فکر آخرت خودمان باشیم، فکر دین خودمان باشیم، صلوات بفرستید، چه‌کار به این حرف‌ها دارید! شاید برخورد کرده باشید. إن شاءالله که از همان روستاهای کوچک تجاوز نکرده باشد.
گاهی به صورت علمی در محافل دانشگاهی و حوزوی مطرح می‌شود که اصلاً دین چه ارتباطی با مسائل سیاسی، اقتصادی و مدیریت جامعه دارد؟ دین آمده برای اینکه مردم را با خدا و آخرت آشنا کند، با خدا، نماز بخوان، روزه بگیر و آخرت هم بهشت برو؛ دین همین‌هاست. دین هیچ‌وقت نمی‌گوید مثلاً شما فلان صنعتی را چگونه مدیریت کنید، اکتشاف علمی بکنید، اتم را کشف بکنید، جنگ اتمی را چگونه باید مدیریت کرد و چیزهایی از این قبیل. دین که به این‌ها کار ندارد، این‌ها برای دنیاست. ما اگر بخواهیم متدین باشیم باید به همین نماز و روزه و بعد هم ما شیعه‌ها به عزاداری سیدالشهدا (علیه‌السلام) بپردازیم؛ دین همین را می‌گوید. بعد در کلاس‌های دانشگاه، در مجلاتی که مربوط به فرهیختگان و دانشگاهیان است و گاهی هم شاید مربوط به حوزوی‌ها باشد، به صورت یک مسئله جدی مطرح می‌شود که اصلاً دین چه ارتباطی با این مسائل دارد؟! حالا امام اتفاقاً حرکتی را شروع کرد و در یک زمانی بود که مشکلاتی در جامعه ما بود، از بس دستگاه پهلوی به مردم ظلم کرده بود، آمد برای مبارزه با دستگاه شاه و پهلوی، اسلام را مطرح کرد و اینکه بیایید پای پرچم اسلام سینه بزنید و این دستگاه را ساقط کنید. در واقع این یک هنر امام بود که این کار را کرد و الا اسلام چه‌کار دارد به شاه و حکومت و این حرف‌ها؟ اگر این شاه را نمی‌پسندید، بیرونش کنید و یکی دیگر بیاورید. این معنایش این نیست که یک روحانی سر حکومت و مدیریت جامعه بیاید؛ ولی حالا دیگر شد، شانس امام بود و بالاخره موفق شد و مردم خیلی به او علاقه‌مند شدند و بعد گفتند اختیار حکومت دست شما. امام دیگر مدیریت کرد، مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شد و بعد قانون اساسی و بعد هم تا امام در قید حیات بود تمام مسائل به نحوی زیر نظر امام بود. اگر امام فرمایشی می‌فرمود، کسی جرئت مخالفت نمی‌کرد. قدرتی بود که امام از لطف خدا پیدا کرده بود و الا دین چه‌کار به این کارها دارد؟ امام یک فقیه بود، کار فقیه حلال و حرام و واجب و مستحب و نجس و پاکی و این حرف‌هاست، رساله هم بنویسد الاحوط و الاقوی و این‌هاست؛ این هم کار فقیه است؛ اما اینکه قانون اساسی باشد، چه ماده‌ای باشد، چگونه باید کشور را اداره کرد و قوای سه‌گانه و این‌ها چه ربطی به دین دارد؟! حالا دوران امام گذشت و دوران سه دهه بعد از وفات امام هم بالاخره دنباله آن هنوز در شاگردان امام بود و دیگر تمام شد. ما باید برگردیم و حساب دین را از مسائل زندگی دنیا جدا کنیم. دین در مدارس برای علما و بزرگان و این‌ها باشد. زحمتی هم که می‌کشند ثواب آخرتی هم دارد. اما مسائل حکومت و مدیریت جامعه، علم و فنّاوری، پیشرفت صنعت و پیشرفت اقتصاد ربطی به دین ندارد؛ این‌ها مردان خودش را دارد، باید به آن‌ها مراجعه کرد و کارشان را انجام بدهند. بله، چون آن‌ها مسلمان هستند؛ البته به علما هم احترام می‌گذارند، در مسائل فردی خودشان رساله آن‌ها را می‌گیرند و عمل می‌کنند؛ اما این‌ها به هم ربطی ندارد.
(بیانات در همایش اخلاق و سلوک انقلابی در مدرسه علمیه عالی نواب مشهد -  4 آذر 1398)