حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: عدهای از یمن وارد بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شدند. در میان آنها یکی از همه بیشتر با سخنان درشت، پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را مورد خطاب قرار میداد و به یاوه بحث میکرد.
پیمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از سخنان بیهوده او خشمگین شدند، به طوری که آثار خشم در پیشانی مبارکشان هویدا گردید و رنگ چهرهشان تغییر کرد. سر به زیر انداخته به زمین نگاه میکردند. جبرئیل نازل شد، عرض کرد: پروردگارت سلام رسانده و میگوید (هذا رجل سخی یطعم الطعام) این مرد سخاوتمندی است که مردم را ضیافت میکند.
خشم پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرو نشست. سر برداشته فرمودند: اگر نه این بود که جبرئیل از طرف پروردگارم خبر داد که تو مرد سخاوتمندی هستی و طعام به مردم میدهی، چنان تو را طرد کرده میراندمت که داستانت برای دیگران عبرت شود. آن مرد عرض کرد: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد؟ جواب دادند: آری. قال انی اشهدان لاالهالاالله و انک رسولالله هماندم به یگانگی خدا و پیغمبری آن جناب اعتراف نموده گفت: به آن خدائی که تو را بحق مبعوث نموده تا کنون کسی را از مال خود مایوس نکردهام.
سخاوت امام حسین (ع)
عمرو بن دینار گفت: حسین بن علی (علیه السلام) به عبادت زید بن اسامه رفتند. زید در حال مریضی اظهار غم و اندوه فراوان مینمود. فرمودند: برادر از چه چیز اندوهناکی؟ عرض کرد: شصت هزار درهم مقروضم (فقال الحسین علیه السلام هو علیّ)حضرت فرمودند: قرضت به عهده من است میپردازم. گفت: میترسم تا پرداخت نشده بمیرم. فرمودند: تا من از طرف تو نپردازم، نخواهی مرد. قبل از در گذشت زید، قرضش را پرداختند.