امام حسین علیه‌السلام:  شایسته نیست که انسان با ایمان، نافرمانی خدا را مشاهده کند و با بی‌تفاوتی از آن چشم بپوشد؛ بلکه او وظیفه دارد در جلوگیری از منکر اقدامی بکند.  (وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۱۲۵) 

جنگ روانی در جنگ

جنگ‌افزارِ روانی در جنگ به تاکتیک‌هایی اشاره دارد که هدفشان کاستن از روحیه و اراده طرفِ مخالف برای جنگیدن است. این تاکتیک‌ها می‌توانند با ترس، فریب، ارعاب و شگفتی مرتبط باشند. نظامیان در طول تاریخ از جنگ‌افزارهای روانی برای برتری ‌یافتن به رقیب استفاده کرده‌اند که به آنها اجازه می‌داد بدونِ آنکه جان سربازان یا سلاح‌های ارزشمند را به خطر بی‌اندازند، به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا کنند.
جنگ‌افزارهای روانی همچنین در طولِ دوران صلح برای ایجاد ترس در بینِ رقبا برای به تأخیر انداختن یا ترک کردنِ مداخله نظامی استفاده می‌شود. 
هرچند جنگ جهانی اول، شاهد حفر خندق‌های طولانی به عنوان جنگ‌افزارهایی برای نبرد، به‌خصوص در جبهه غربیِ فرانسه بود، جنگِ جهانی دوم به مراتب پیچیده‌تر بود و از قدرتِ مانورِ بالاتری برخوردار بود. بعد از حمله روزِ D به فرانسه در ژوئن سال ۱۹۴۴، آمریکا از ارتشِ ارواح متشکل از ابزارِ مصنوعی و سبک شاملِ تانک‌های بادی برای فریب دشمن استفاده کرد. ارتشِ ارواح، نه‌تنها شاملِ تله‌های فیزیکی بود؛ بلکه از پچ‌پچ‌های جعلیِ رادیویی و صداهایِ عملیاتِ نظامی که توسطِ بلندگوها پخش می‌شد، استفاده می‌کرد تا آلمانی‌ها را متقاعد کند نیروها در جایی غیر از جایی که واقعاً هستند، مستقرند... یا اینکه بسیار بزرگ‌تر از واقعیت هستند. آلمانی‌ها که باور کرده بودند ارتش آمریکا ۳۵ تا ۴۰ برابر بزرگ‌تر از واقعیت است، تصمیم گرفتند که برای نجاتِ جانِ هزاران سربازِ متحدین، دست از جنگیدن بردارند.
همه جنگ‌افزارهای روانی برای آسیب‌زدن به سربازانِ دشمن طراحی نمی‌شوند. برای مثال طرح‌هایی مثلِ «ربودنِ قلوب و ذهن‌ها» که توسطِ آمریکا اجرا شد، به نیروهای آمریکایی کمک کرد تا جمعیت‌های محلی را به سمتِ خود جذب کنند. اگر مردمِ محلی با آمریکایی‌ها همدردی می‌کردند و سمتِ سربازانِ آمریکایی می‌ایستادند، سربازانِ دشمن به خودی خود منابعِ اندکی برای مبارزه با آمریکا داشتند. آنچه سربازان را فرسوده می‌کند، اضطرابِ ناشی از نشناختنِ منبع تهدید است. امروز، جنگ‌افزارهای روانی بخشی عادی از برنامه‌ریزی‌های نظامی هستند.