دکتر جعفر آقایانی چاوشی
هنجار شکنیهایی که بعد از فتنه «زن، زندگی و آزادی» توسط معاندین در کشور روی داد، بیحجابی و به دنبال آن «نیمه برهنگی»، رقص مردان و زنان را در شهرهای بزرگ و کوچک رواج داد. این ناهنجاریهای اجتماعی که با آمدن دولت چهاردهم، شدت بیشتری گرفت، به نوبه خود، دشمن غدار یعنی آمریکای جنایتکار را، به توهم واداشت تا تصورکند که مردم ایران، به کلی از دین فاصله گرفته و آماده قیام علیه نظام اند. خصم کافر، با این تصور که تهاجم نظامی به ایران، میتواند طومار نظام را درهم بپیچد، در خرداد سال جاری، شبیخون خونین خود را آغاز کرد که به خواست خدای مهربان به مقصودش نرسید. ترامپ ملعون، در واقع، تجسم عینی همان شیطانی است، که فاطمه زهرا (س) در آن فراز مذکور [وَ اَطْلَعَ الشَّیْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِکُمْ] از خطبهء فدکیه، ذکر کرده بود. گرچه این تهاجم ددمنشانه، زیانهایی فراوانی به کشور وارد کرد؛ اما تیر دشمن خونریز به سنگ خورد، و نظام مثل همیشه پایدار و استوار بر جای ماند. خدا نخواست که این کشور الهی و مرکز تشیع در جهان، به سرنوشت تلخ برخی از کشورهای جهان همانند ژاپن، لیبی و سوریه گرفتار آید. اما همانگونه که خداوند این کشور را از شر شیطان حفظ کرد، همانگونه هم، نا فرمانیهای برخی از بندگانش را بی پاسخ نگذاشت، و با خشکسالی و بی بارانی در کشور، به آنها کیفر داد. آری! سنت الهی بر آنست که امت گناه کار را نه تنها در آخرت؛ بلکه در همین دنیا هم، کیفر دهد، و با ارسال بلایای گوناگون، آنها را تنبیه کند! همانگونه که در گذشته دورهم، با قوم عاد و ثمود، و غیره کرده بود. او خود، در قرآن کریم، به این موضوع تصریع کرده است: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (اعراف، آیه 96). (و اگر مردمی که در شهرها و آبادیها زندگی دارند، ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشاییم؛ ولی آنها حقایق را تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم).
بهرغم این آیات روشن الهی، برخی از روشنفکرنمایان نشان دادهاند که با اقوال و آرای خود، در فضای مجازی، در زمین دشمن بازی میکنند، باز هم در مقابل نص صریح قرآن، موضع گرفته و به توجیهات انحرافی خود ادامه میدهند، و مردم را بیش از پیش در حیرت و سرگردانی، نگاه میدارند! شخص اخیر، ادعا میکند:
«خشکسالی هیچ ربطی به بیحجابی و بدحجابی ندارد».
باید از نامبرده پرسید: «آیا به راستی، آنچه که اکنون در برخی از شهرهای بزرگ ایران میگذرد، منحصر به همین بیحجابی و یا بدحجابی است؟!» و «آیا شما نمیبینید که زنان هنجارشکن، طی یک برنامه از پیش طراحی شده دشمن، بیحیایی را از حد گذرانده و به صورت «نیمه عریان» در انظار عمومی ظاهر میشوند؟!».
با علم به این واقعیت لابد، باز هم همانند دیگر همفکرانتان، مردان شهوترانی که به دنبال این زنان میافتند، و به فساد دامن میزنند را تنها مقصر ماجرا میپندارید، و عوامفریبانه به آنها توصیه میکنید: «تو هیزی که نگاه میکنی. اگر راست میگویی نگاه نکن!». گیرم که یکی از این بندگان خدا، به نصایح شما گوش فرا دهد، و چشم خود را از دیدن این مظاهر فساد بپوشاند، درباره چندین و چند هزار «هیز هوسران» دیگر که در جامعه فراوانند، و به نصایح امثال شما هم وقعی نمینهند، چه میگویید؟! و یا اگر همین هنجارشکنیها، به روابط نامشروع زن و مرد، طلاق و سقط جنین، منجر شود، چه جوابی دارید؟! و آیا هنگامی که «محسن برهانی»، همان استاد اخراجی دانشگاه و مشوق «ازدواج سفید»، همین ادعای شما را با انشایی متفاوت، به زبان میآورد و میگوید: «هیچ دلیل شرعی برای ارتباط بین عدم رعایت حجاب و نباریدن باران وجود ندارد و کار دین نشناسان جاهل، افترا علیه الله است!»، باز هم به خود نمیآیید و متنبه نمیشوید؟!
شما چه به عقوبت الهی اعتراف کنید و چه از آن به سادگی بگذرید، نمیتوانید تاریخ هزاران ساله بشریت را که شاهد، خشکسالی و بیبارانی جوامع ناشی از گناه ساکنینش بودند، تغییر دهید.
ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی، در کتاب ارزشمند «آثار الباقیه» خود، خشکسالی زمان فیروز، پادشاه ساسانی را که در سال 459 تا 484 قبل از میلاد اتفاق افتاده بود، اینگونه تشریح کرده است:
«در زمان شاهی فیروز ـ نیای انوشیروان، هیچ باران نیامد، و مردمان در ایرانشهر (کشور ایران) به خشکسالی افتادند. فیروز در آن سالها خراج (مالیات) از آنان برداشت و درهای خزائن خویش را بگشاد، و از اموال آتشکده (محل نذورات) وام گرفت، و با آن به مردم ایرانشهر یاری کرد و با رعیت چون پدر، مهربانی نمود، چنانکه در آن روزگار کسی از گرسنگی تباه نشد.
پس فیروز، به آتشکدهای که در فارس بود ـ و «آذرخورراء» نامیده میشد رفته نماز گزارد و سجده کرد، و از خداوند خواست که آن بلا را از مردمان دور گرداند، آنگاه به جای آتش بر آمد و پرستاران و هیربدان را در آنجا پیش آتش ایستاده دید. اینان بدو ـ چنانکه شاهان را در خور است ـ درود و آفرین نگفتند ـ و او را از [این حیث] از ایشان کدورتی در خاطر پدید آمد.
فیروز [شاه آنگاه] به آتش روی کرد، و دستها و بازوان خویش را، بر گرد شعله حلقه کرد، و سه بار آن را در آغوش گرفت ـ چنانکه دو دست به هم رسند [و] یکدیگر را در آغوش گیرند و آتش به ریش او رسید و او را نسوخت. سپس فیروز گفت:
ـ ای خداوند من ـ که نامهای تو فرخنده باد ـ اگر از بهر من و به سبب بدی سیرت من است که باران نمیآید، پس بر من آشکار گردان، تا کناره گیرم و اگر جز من این است، پس بلا بگردان و بر من و بر جهانیان، حقیقت را روشن بنما، و با باران بر آنان کرم کن. سپس از شهر آذر خوراء بیرون رفت و به سوی شهر دارا روی نهاد و چون به جایی رسید ـ که امروز روستای «کام فیروز» در فارس است، ابری برخاست و باران ریختن گرفت، چنانکه مانند آن هرگز ندیده بودند...». چنانکه در این متن قدیمی نیز اشاره شده است، قدمای ما هم، بیبارانی را نتیجه گناه آدمی و نوعی کیفر خداوندی میشمردند. البته نماز بارانی که در سال 1319 شمشی در قم به جهت خشکسالی و به امامت آیت الله سید محمدتقی خوانساری، در قم بر پا شد، و دعای مومنین مستجاب گردید، باز هم به گواهی حاضرین، نتیجه گناه بندگان بود.
کسانی که در لباس دین، اینگونه بدیهیات دینی را انکار میکنند، باید از عواقب کار خود بترسند و آخرت خود را به بهای اندک، نفروشند. قلب آدمی به تدریج تیره میگردد، و هنگامی که خشت اول کج گذاشته شود، به قول شاعر «تا ثریا میرود دیوارکج». مثلاً فردی که خشکسالی و بی بارانی را معلول بیحجابی و بدحجابی نمیپنداشت، و معتقد بود که «علت کمبود آب و باران نیامدن، به بیحجابی نیست، دروغ نگویید». در یک سخنرانی جنجالی پا را از این هم فراتر نهاد و صراحتاً از مردم خواست که «دین خود را از مداحان و روحانیت و هیئات مذهبی نگیرند»! اگر روحانیت شریف و فداکار، کنار گذاشته شوند، امت اسلامی از چه منبعی باید تغذیه دینی و روحی شوند؟ ممکن است بگویند، از طریق به اصطلاح «روشنفکران دینی» امثال دکتر شریعتی و مهندس بازرگان؛ زیرا گزینه دیگری وجود ندارد.
تنها آشنایان با افکار و اندیشههای دینی این دو روشنفکر دینی، میدانند که افکار آنها تا چه اندازه با اسلام اصیل گاه در تضاد و تباین بودهاند! استاد شهید مرتضی مطهری که شجاعانه در برابر، کج فهمیهای شریعتی از اسلام، ایستاد، ضمن نامهای به امام خمینی درباره او چنین نوشته بود: «کوچکترین گناه این مرد (شریعتی) بد نام کردن روحانیت است». درباره افکار التقاطی مهندس بازرگان هم کتابها و مقالات متعددی نگارش یافته است که نیازی به تکرار آنها نیست. تنها اشاره به این مطلب ضروری که او «روز جزا» و یا «قیامت» را از دریچه یک فرد مادی نگاه کرده و درباره آن، چنین نوشته است: «قرآن روز جزا یا رستاخیز را به صورت یک پدیده انفجاری کیهانی بسیار عظیم معرفی میکند که بخشی از تطور عمومی جهان است. نه آنکه تنها رژه گناهکاران در پیشگاه عدل الهی بوده، تنبیهات دلخواهانهای به کافران، به دلیل عدم اطاعت آنها و خارج از مکتسبات وجودی اجرا شود. هر فرد وارث و حامل عناصر جزئی و بینهایت کوچک اعمال گذشته خویش بوده، از نو زنده میشود و به زندگی جاودانه میپیوندد؛ چیزی مانند تجدید حیات بهاره طبیعت مرده؛ اما در مقیاسی دیگر و برای زمانی بیانتها». اشکال عمده آقای بازرگان در عبارت فوق در این است که این انفجار عظیم کیهانی، نه فقط برای زنده شدن دوباره طبیعت؛ بلکه برای رسیدگی به اعمال نیک و بد انسانها و پاداش و جزا دادن به آنهاست. یعنی همان چیزی که آقای بازرگان سعی کرده است آن را بسیار کم اهمیت و قابل اغماض قلمداد کند؛ بنابراین باید به این سخنران گفت: «این ره که تو میروی به ترکستان است».
اما آنچه که ایشان، درباره مداحان اهل بیت بر زبان آورده است، باز هم از انصاف بهدور است. ممکن است که بین مداحان اشخاص معدودی، یافت شوند که با برخی نوحههای نا مناسب و یا تقلید از ترانهخوانان، به فلسفه عزاداری حسینی، لطمه وارد کنند؛ ولی این دلیل نمیشود که هزاران مداح و روضهخوان حسینی را که از کودکی و با عشق امام حسین (ع) پرورش یافته و بزرگ شدهاند، و از صمیم قلب به نوحهسرایی و مرثیهخوانی، پرداختهاند تا فلسفه عاشورایی را زنده نگاه دارند، با یک چوب بزنیم، و جامعه را از تلاش تبلیغی آنان محروم نماییم. افزون بر اینکه در برهههای حساس از تاریخ انقلاب همانند فتنه «زن، زندگی و آزادی» هم، این گروه محترم، با کمال شجاعت و خلوص نیت، وارد میدان شده و همانند دعبل خزائی و کمیت اسدی، علیه معاندین به مبارزه لسانی پرداختند. وی همچنین، در یک مصاحبه، کل نظام را زیر سوال برده و تلویحاً از رهبر معظم انقلاب ـ عزیز دلهای ایرانیان و همه مردم آزاده جهان امام خامنهای، مد ظله العالی، هم انتقاد کرده است. اگر چه این اهانت، گردی بر شخصیت والای آن بزرگوار نمینشاند؛ ولی باید از وی پرسید: «علیرغم همه کاستیهایی که شما برای کشور ایران برشمردهاید، آیا کشوری در جهان سراغ دارید که در امنیت، رعایت حقالناس، دستگیری از مظلومان، بپای ایران برسد؟! درست است که نقایصی به علت کمکاری برخی از مسئولان دولتی، در اداره کشور به چشم میخورد؛ ولی آن سیاهنمایی شما، از نهایت بیانصافی حکایت دارد، و بسیار دور از واقعیت است! در کجای کشور عزیزمان 2 ضرب در 2 برابر 16 است. برای این مطالب دور از حقیقت خود، باید از خدا طلب مغفرت کنید.
ادامه دارد...