تشییع خورشید لبنان
سعدالله زارعی
نوشتن درباره «سید شجاعت»، «سید درایت»، «سید صبر» و «سید توکل» بسیار دشوار است. بعد از غم سنگین رحلت حضرت امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه)، غم دیگری به سنگینی غم شهادت عالم مجاهد «سیدحسن نصرالله» نداشتهایم و حقیقتاً تحمل آن فوق طاقت است؛ اما چه میتوان کرد و چه میتوان گفت.
سیدحسن نصرالله، حسب آنچه از خود او در تعبیر خوابی که در اوایل جوانیاش شنیدهایم، مبعوث شد تا یک مشکل اساسی امت اسلام که تصور غلط شکستناپذیری رژیم دستنشانده اسرائیل بود، حل کند و حل کرد. سیدحسن این را از نقطه زیر صفر شروع کرد، آنگاه که رژیم غاصب نه فقط بر فلسطین تسلط کامل پیدا کرده بود؛ بلکه نیمی از سرزمین لبنان را هم به تصرف خود درآورده بود و صحنه سیاسی لبنان را هم از طریق روی کار آوردن فالانژها در کنترل خود داشت. سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفیالدین و... کار خود را با نگاه به یک عبارت امام که «این غده سرطانی باید ریشهکن شود» شروع کردند. آنان اعتقاد داشتند این هم راهبرد است و هم افق، یعنی هم ضرورتاً باید به این سمت حرکت کرد و هم این حرکت به نتیجه میرسد. این گام اول در راهی بس دشوار بود؛ «ایمان به ولی خدا».
سیدحسن نصرالله و یاران او تشکیلاتی را برای تحقق راهبردی که ولی خدا معین کرده بود به راه انداختند، تشکیلاتی که نه آنچنان بزرگ بود که ظاهراً تناسبی با تحقق چنین هدف دشواری داشته باشد و نه آنچنان مجهز بود که نسبتی با تجهیزات رژیم غاصب داشته باشد. نام این تشکیلات، «حزبالله» شد. اما اگرچه در عنوان تشکیلات کلمه حزب وجود داشت، آنان واقعاً حزبی تأسیس نکردند؛ چرا که احزاب با یک هدف ملی و برای مشارکت در یک روند سیاسی و در نهایت به دست گرفتن قدرت تشکیل میشوند، در حالی که حزبالله مأموریت خود را از آغاز، آزادسازی فلسطین قرار داده بود و از حیث مرامنامه، نشانی مفهوم بلندی در فرامرزها میداد؛ «ولایت فقیه»؛ بنابراین حزبالله حزب نبود و از این رو از همان آغاز، «جنبش انقلابی حزبالله» نام گرفت که البته بعداً همه آن را حزبالله میخواندند. خود این نامگذاری از دو تغییر اساسی در روند سیاسی لبنان و منطقه خبر میداد؛ یک تغییر، تغییر در «ماهیت» بود. «حزبالله» به ایدهای قرآنی و دینی اشاره داشت و این در زمان پیدایی این جنبش، «خرق عادت» به حساب میآمد، چرا که احزاب و تشکلها تا آن زمان با جانمایههای قومی، مرامی و مدرن پدید میآمدند و البته فقط جمعیت خاصی را در بر میگرفتند، حزبالله یک حزب قرآنی بود که دلبستگان به قرآن و معارف غنی انسانی آن مورد توجه قرار میداد. اساس حزب توأم با بشارتهای قرآن بود که «فَإِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبونَ» این بشارت، آن جلوههای یأسآلودی که در دهه 1350/ 1970 و پیش از آن در رهگذر افکار و تشکلهای ناسیونالیستی، سوسیالیستی و اومانیستی پاشیده شده بود را کنار میزد و خدا را که «مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ» است را بر تارک مبارزه قرار میداد. تغییر اساسی دوم، میدان عمل حزب بود، آزادی فلسطین به عنوان یک آرمان بزرگ، صحنه عمل را از تلاش برای به دست گرفتن قدرت، به جانبازی برای تحقق یک آرمان مهم تبدیل میکرد و معلوم بود کسانی به این جنبش میپیوندند که خود را برای هدفی بسیار دشوار و توأم با قربانی شدن آماده کرده باشند؛ بنابراین در این حرکت هیچ کورسویی از کسب مال و مقام وجود نداشت تا دنیاطلبان در آن راهی داشته باشند. سیدحسن نصرالله و یاران او دستهدسته در این راه شهید شدند و در این مسیر سرخ، تفاوتی بین «دبیرکل» و نیروی عادی بدنه وجود نداشت! سری به گلزارهای شهدای حزبالله در بیروت و... بزنید تا ببینید گویا مزد همه مجاهدان فقط شهادت بوده است و هر که در این بزم نزدیکتر بوده، این جام را زودتر سر کشیده است.
حزبالله لبنان با این تفکر و ایده خالص کار را شروع کرد و تا آخر و در طول ۴۳ سال به این میثاق باقی ماند و زین پس نیز به امید خداوند متعال بر این میثاق باقی میماند. دلیل و برهان قاطع ما، تشییع جنازه تاریخی دیروز شهیدان سیدحسن و سیدهاشم است. باید ضمن اعتراف به عظمت، خلوص و تأثیر بنیادی عالم مجاهد و شهید سیدعباس موسوی گفت دستاوردهای شگرف حزبالله عمدتاً مرهون سیدحسن نصرالله و بزرگان همراه او امثال عالم فرزانه و مجاهد شهید سیدهاشم است. سیدحسن نصرالله 28 بهمن 1370 / 16 فوریه 1992 پس از شهادت سیدعباس ـ که سیدحسن او را مرشد خود میخواند ـ اداره حزبالله را بهدست گرفت و تا لحظه شهادت آن را ادامه داد. یکی از هنرهای مهم سیدحسن نصرالله این بود که در دهها حادثه سهمگینی که در منطقه در دوره ۳۳ ساله دبیرکلی او پیش آمد، تمرکز بر روی موضوع اصلی یعنی «نابودی اسرائیل» را از دست نداد. در صحنه داخلی لبنان بارها به چالش کشیده شد، بارها به نیروهای حزبالله حمله شد، بارها حزبالله شهید داد و حزبالله توان آن را داشت که به طرفهةالعینی این حملات را دفع و از خود دفاع کند؛ اما هزینهها و شهادت یاران را تحمل کرد و هیچگاه حاضر نشد گلولهای به سمت مخالفان خود در لبنان شلیک کند. حزبالله در دورههای زیادی توان آن را داشت و انتظار تودههای مردم هم بود که قدرت را در لبنان به دست بگیرد؛ اما هیچگاه قدمی به سمت آن برنداشت. سیدحسن نصرالله با آنکه به شیعه عزتی داد که در صدها سال گذشته هم از آن برخوردار نبود، هیچگاه قدرت خود را مصروف طایفه خود نکرد و همه طوایف مسیحی، سنی، شیعه و دروز را زیر چتر حمایت خود قرار داده بود. «بهیّه» دختر بزرگ مرحوم رفیق حریری، از قول پدرش که رئیس طایفه سنی لبنان بود، ـ و با توطئه صهیونیستها در سال 1383 کشته شد ـ نقل کرد که «در لبنان فقط به یک مرد میتوان اعتماد و تکیه کرد و او را بیغرض و صادق دید، وی سیدحسن نصرالله است.»
تشییع عظیم و تاریخی بیروت که لبنان و بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی دیگر، تاکنون چنین تشییعی را به خود ندیده است، جایگاه واقعی سیدحسن نصرالله و نیز جایگاه واقعی حزبالله را در بین لبنانیها و طوایف مختلف آن نشان داد. این تشییع و تظاهرات و راهپیمایی عظیم و سیل اشکی که در یک روز بارانی از دیدگان جاری بود، نشان داد سیدحسن نصرالله و یارانش در این ۴۳ سال پایه اصلی قدرت لبنان بودهاند. سید و یارانش سایهسار اقوام و مذاهب لبنانی بودهاند و این میراثی نیست که زائلشدنی باشد. رژیم جنایتکار صهیونیستی با ۸۲ تن بمب به مصاف «یک نفر» رفت، آیا بهتر از این میشد عظمت مردی که ۴۳ سال بهطور پیوسته این رژیم را به چالش کشیده و بارها آن را شکست داده است، نشان داد؟ رژیم صهیونیستی اعتراف کرد با چه انسان پولادینی مواجه است و چه عظمتی از این بالاتر که تربیتشدگان او در غیاب او و در غیاب دهها فرمانده ارشد، ارتش اسرائیل را وادار به قبول آتشبس و عقبنشینی کنند، در حالی که رژیم اسرائیل در روز آغاز حمله زمینی در هشتم مهرماه گذشته، گمان میکرد حالا وقت راهپیمایی از مرز تا بیروت است! این آن بنیان مرصوصی است که با رفتن سید، خلل برنداشته است.
رژیم صهیونیستی که حضور در پنج نقطه لبنان را برای عدم بازگشت به زمان طولانی که در تهدید حزبالله بوده، ضروری میشمرد، باید پیام بسیار واضح تشییع دیروز را گرفته باشد. او میداند که اگر دیروز به جای تشییع سید، بهطور یکجا تشییع همه مسئولان ارشد سیاسی، نظامی و اقتصادی لبنان برگزار میشد، این جمعیت عظیم جمع نمیشدند. پس بهخوبی میداند که قدرت واقعی لبنان هنوز و تا همیشه حزبالله است؛ بنابراین باید پیام را گرفته باشد و خود را با خشم یکپارچه «لبنان حزبالله» مواجه نکند. حزبالله اعلام کرد پاسخ عملی به وسوسه بقای نظامیان اسرائیلی در لبنان را پس از تشییع یکشنبه خواهد داد. اسرائیل بداند پاسخ حزبالله نه بیانیه است و نه اقداماتی مانورگونه و نمایشی.
حزبالله شبانه چون رعد وارد میشود و امکان باقی ماندن نظامیان بیچاره اسرائیلی در خاک لبنان را از آنها میگیرد. بنیامین نتانیاهو پس از به شهادت رساندن سیدحسن نصرالله، گفت این پاسخ آن جملهای بود که سالها پیش سیدحسن نصرالله ما را با آن وصف کرده بود «اسرائیل از خانه عنکبوت سستتر است».
رژیم اسرائیل کمی صبر کند تا ندای سید که دوباره از «بنت جبیل» بلند میشود را بشنود و صاعقههایی که اسرائیل را در 1364، 1375، 1379، 1385 و 1403 به ترتیب به عقبنشینی از بیروت، از حدفاصل بیروت تا نهر، از حدفاصل نهر تا مرز، از صور تا مرز و از میانگین 5/3 کیلومتر اشغالی تا مرز وادار نمود، باریدن بگیرد. برای حزبالله که در آن یکشنبه پیش از آتشبس، مرز تا تلآویو به جهنم تبدیل کرد، هیچ دشوار نیست که در چند روز بساط بقایای ارتش اسرائیل در این ارتفاعات را درهم بپیچد.
سیدحسن نصرالله در وجود تکتک رزمندگان جوان حزبالله جاری است، سربند «ما بر عهد خود هستیم» ثابت میکند نصرالله حضور دارد و خدای نصرالله در کمین جنایتکاران است؛ «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ».
حسن ختام این یادداشت، نقل خاطرهای از سیدحسن نصرالله باشد. کمی پس از پایان جنگ 33 روزه ـ سال 1385 ـ سیدحسن به تهران آمد، جمع کوچکی با او ملاقات داشتیم. نماز مغرب و عشا را به او اقتدا کردیم پس از نماز از سید خواستیم صحبتی داشته باشد. قبل از شروع سخنان سید، یکی از دوستان شروع کرد به ذکر خلوص و شجاعت و تدبیر سید و بهخصوص روی تدبیر سید خیلی تکیه کرد که صدالبته تنها نمی از دریای واقعیت سید بود. اما او در حالی که آثار ناراحتی بر چهرهاش پدیدار بود، گفت «مرا با این کلمات نخوانید، بله در این جنگ تدبیر خیلی مهم بود؛ ولی از من نبود، ما تحت تدبیر رهبری بودیم و آنچه از این پیروزی بزرگ تاریخی دیدهاید، همه متعلق به حضرت آقاست. ما تسلیم تدبیر الهی او بودیم و تا تسلیمیم، پیروزیم. خدا نکند در این چرخه، خود را چیزی فرض کنیم. اگر اینطور شد، این اول سقوط ماست.»
پیام شکوه مراسم تشییع رهبران مقاومت؛ تجلی اقتدار و عظمت جبهه حق
محمد ملکزاده
اهمیت بازتاب تشییع دو سید بزرگ مقاومت، شهید سید حسن نصرالله و سیدهاشم صفی الدین را میتوان در نقش تاریخی رهبران مقاومت در مبارزه با اسرائیل و امریکای جنایتکار و تبدیل شدن این دو رهبر بزرگ به الگوی جوانان مقاومت دانست.
پس از شهادت سیدعباس موسوی در سال ۱۹۹۲، دشمنان مقاومت در توهم پایان مقاومت بودند، از این رو روزنامههای رژیم صهیونیستی تیتر زدند: «حزبالله به پایان رسید!» اما برخلاف خواست آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، حزبالله ذیل فرماندهی سید حسن نصرالله، توانست به اهداف بزرگتری دست یابد.
حزبالله در شرایطی پا به عرصه وجود نهاد که دولتهای وابسته عربی، راه سازش با غرب و رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته بودند، سران فلسطینی تن به گفتگوهای سازش در اسلو داده بودند، لبنان به شدت درگیری نزاعهای داخلی بود، اسرائیل تا بیروت پیشروی کرده بود و قصد الحاق لبنان به سرزمینهای اشغالی را داشت، تفنگداران آمریکایی، لبنان را به جولانگاه خود تبدیل کرده بودند و... در چنین شرایطی جمعی از مبارزان شیعه لبنان با الهام از انقلاب اسلامی ایران، به رهبری سید عباس موسوی و سیدحسن نصرالله در مقابل متجاوزان صهیونیست ایستادند و فصلی نو در مبارزه با اشغالگران گشودند. شهید سیدحسن نصرالله توانست از سال ۱۹۹۲ تا سال ۲۰۲۴ فرماندهی حزبالله را به بهترین وجه اداره نماید. این شهید بزرگ توانست آنچنان حزبالله لبنان را مدیریت کند که پس از گذشت ۳۲ سال، به بزرگترین نیروی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی لبنان و بزرگترین نیروی نظامی غیر دولتی در جهان تبدیل شود.
ویژگیهای ممتاز و کمنظیر شخصیتی سید حسن نصرالله را میتوان در ترکیب حلم و شجاعت وی، نگاه محبتآمیز او به همه گروهها و مذاهب هجدهگانه لبنانی و ایجاد وحدت میان آنان، و هوشمندی و نگاه راهبُردی وی به مسائل و مصالح کلان اسلامی دانست. همان نگاه راهبردی که طی ۳ دهه فرماندهی توانست دستاوردهای بیبدیلی برای جهان اسلام و منطقه غرب آسیا به ارمغان آورد. سید حسن نصرالله در کنار یارانی همچون «عماد مغنیه»، «فؤاد شکر»، «مصطفی بدرالدین» و «سید هاشم صفی الدین» به خوبی توانستند روح مقاومت را از لبنان به جوانان سایر کشورها در عراق و یمن و... بدمند و طرحهای نفاقافکنانه بین مذاهب اسلامی و شیعه و سنی را عملاً خنثی و نابود سازند. این دو سید و سالار مقاومت، افسانه شکستناپذیری رژیم صهیونیستی را متلاشی ساختند. سید هاشم صفیالدین که در کنار سیدحسن نصرالله به عنوان یکی از چهرههای راهبُردی و اجرایی و سیاستگذاریهای کلان حزبالله شناخته میشد، در زمینههای سیاسی و نظامی نقش مهمی ایفا کرد. وی که بعد از سیدحسن نصرالله در بالاترین سطوح، مقاومت لبنان را راهبری کرده، در هماهنگی میان نیروهای مقاومت در سراسر منطقه نقشی کلیدی بر عهده داشت. ارتباط نزدیک او با رهبران ایران و گروههای مقاومت در عراق، فلسطین و یمن باعث شده بود که وی به عنوان یکی از شخصیتهای مهم محور مقاومت شناخته شود.
از این رو تشییع جنازه سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین، بیشک یکی از رویدادهای تاریخی و تأثیرگذار در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه به شمار میرود و پیامدهای گسترده آن علاوه بر جبهه مقاومت، برای منطقه و مناسبات بینالمللی خواهد بود. این مراسم نهتنها فرصتی برای گرامیداشت یاد سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین میباشد؛ بلکه وحدت و انسجام محور مقاومت در برابر تهدیدات خارجی و تحولات منطقهای را بیش از پیش افزایش خواهد داد.
فقدان رهبران مقاومت اگرچه ضایعه بزرگی برای جبهه مقاومت به شمار میرود؛ ولی هرگز موجب توقف ایستادگی آن نخواهد شد. امروز تاریخ تحولات انقلاب اسلامی درس بزرگی به جبهه مقاومت اسلامی بخشیده است. همچنانکه شهادت مسئولان انقلاب اسلامی نه تنها موجب توقف انقلاب نشد، که روز به روز بر عظمت و بزرگی آن افزود. در یک روز ۷۲ نفر از مسئولین کشورمان از سوی دشمنان بدخواه ملت ایران به شهادت رسیدند. منافقین و حامیان آنان پس از این اتفاق با شادی، کار نظام اسلامی را تمام شده میدانستند؛ ولی با فرماندهی مقتدرانه امامین انقلاب ثابت شد که هرچقدر به تعداد شهدای ما افزوده شود، ما قویتر شده و صدور انقلاب آسانتر خواهد شد. اکنون نیز میتوان گفت حزبالله تنها یک گروه مبارزه نیست؛ بلکه فکر و اندیشهای است که دیگر قائم به رهبر خود نمیباشد. حزبالله، سازمان قوامیافته است که از قلوب انسانهای آزاده برخاسته و از این رو دیگر هیچ قدرتی توان از بین بردن آن را ندارد. عزاداری میلیونها انسان داغدار در غم از دست دادن دو رهبر بزرگ مقاومت، بدون تردید نصرت الهی را شامل نیروهای مقاومت خواهد کرد که بر اساس وعده الهی، پیروزی نهایی مقاومت اسلامی قطعی است.