رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم):  هر کس برادر دینی خود را خالصانه دیدار کند، خدای متعال به او می‌فرماید: تو مهمان و زائر منی، پذیرایی از تو بر عهده من است و من به خاطر اینکه برادر دینی‌ات را دوست می‌داری، بهشت را بر تو واجب ساختم.  (وسائل الشیعه، ج 10، ص 457)

تجلی غدیر در جمهوری اسلامی

علیرضا قاسمی

 
تمدن‌های بشری هیچ‌گاه بدون حکومت نبوده‌اند. در طول تاریخ، در هر سرزمینی که تمدن و حکومتی شکل گرفته است، حاکمانی در آن اعمال قدرت و حاکمیت کرده‌اند. در این میان، یک سؤال، همزاد دولت‌ها شکل گرفته است که «چه کسانی باید حکومت کنند؟» این سؤال همواره ذهن بخشی از حکیمان و فیلسوفان را به خود مشغول کرده و پاسخ‌های متفاوتی به آن ارائه شده است. در یونان باستان، متفکرانی چون افلاطون معتقد بودند، حکومت را باید به فیلسوفان سپرد تا با علمی که به حقیقت اشیاء و امور دارند، بهترین‌ها را برای جوامع تدبیر کنند! برخی دیگر از حکومت اعیان و اشراف و ثروتمندان سخن گفته و نظام‌های آریستوکراسی و الیگارشی را پیشنهاد داده‌اند. برخی دیگر معتقد بودند حکومت باید در اختیار جنگ‌آوران و صاحبان قدرت و زور قرار گیرد تا امنیت را برای مردم تضمین کنند. آخرین تدبیر انسان سکولار غربی مبتنی بر عقلانیت ابزاری، سپردن امور کشورداری به نمایندگان مردم است که از آن با عنوان «دموکراسی» یاد می‌کنند. به زبان ساده، در این الگو هر فردی که «اکثریت مردم» وی را برگزینند، می‌تواند در جایگاه حکومت بنشیند. الگویی که عملاً به حاکمیت الیگارشی سرمایه‌داری تبدیل شده و افکار عمومی از طریق ابزار رسانه فریفته شده و...، اما آنچه در این میان ذبح شده، شایسته‌سالاری، اخلاق و عدالت بوده است!  نگاه اسلام به حکومت با مکاتب غربی تفاوت دارد و بر انسانیت و اخلاق و عدالت استوار است و به این سؤال که «چه کسی حق حاکمیت دارد؟» پاسخ منحصر به فردی ارائه می‌دهد. پاسخ این پرسش را می‌توان در ماجرای غدیر دنبال کرد. به فرموده رهبر حکیم انقلاب: «ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه است، تعیین قاعده است. یک قاعده‌ای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم در ماه‌های آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعده امامت؛ قاعده ولایت (30/06/1395)». حکومت اسلامی را در یک کلام می‌توان حکومت رهبری الهی دانست که به سبب دارا بودن ویژگی‌ها و معیارهایی در این جایگاه قرار گرفته است. این ویژگی‌ها عبارتند از: «فقاهت، عدالت و درایت.» در زمان حضور امام معصوم (علیه السلام) مطلق این صفات در امام جمع بوده و رهبری و زمام امور جامعه اسلامی در اختیار اوست؛ اما در زمان غیبت، رهبری در نظام اسلامی در اختیار اسلام‌شناسان عادلِ مدیر است. همان که از او با عنوان «ولی فقیه» یا «رهبری انقلاب اسلامی» در قانون اساسی یاد شده است. قرار گرفتن رهبری الهی در رأس نظام مردم‌سالاری دینی و پیوند ناگسستنی آن با مردم در طول این سال‌ها توانسته است کشتی انقلاب را از طوفان‌های گوناگون عبور داده و همه نقشه‌های دشمن را نقش بر آب کرده و در دهه پنجم عمر انقلاب، جمهوری اسلامی را به نماد تحقق عینی «غدیر» در قرن پانزدهم هجری قمری مبدل کند!