اکبر مظفری
اندام باربی به قدری معیوب و غیرطبیعی است که پزشکان معتقدند انسان واقعی در صورت دارا بودن بدن باربی، امکان راه رفتن ندارد، مگر اینکه چهار دست و پا حرکت کند. یعنی مدل باربی به گونهای طراحی شده است که عملاً امکان دستیابی کامل بدان مؤثر نیست
زیبایی چهره:
رخسار زیبا از نعمتهای الهی است. مولای متقیان امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمایند: «رخسار زیبا، نخستین خوشبختی از دو خوشبختی است.»
اما برای فریبایی چهره نیز، معیار و ملاک مشخصی وجود ندارد؛ چنانکه در نژادهای مختلف اعم از ژاپنی، ایرانی، اروپایی، افریقایی و... ضوابط زیبایی سیما، از اسلوب یکسانی پیروی نمیکند. مثلاً موی مشکی در بین بسیاری از ملتها عنصر اساسی در زیبایی چهره شمرده میشود. مجنون از همین منظر زیباشناسانه است که در وصف لیلی به موهای سیاه او اشاره کرده و میسراید:
یا مشعلهای به چنگ زاغی
زلـفش چو شبی رخش چو باغی
گیسوش چو لیل و نام لیلی
در هــر دلـی از هـواش میـلـی
همچنین ملتهای مختلف به موی بلند اهمیت ویژهای میدهند؛ به طوری که برخی کشورها مسابقاتی برای ترویج و نهادینه کردن آن برگزار میکنند. مثلاً برای نخستین بار در ترکمنستان مسابقهای با عنوان «موهای بافته شده» برای انتخاب بلندموترین دختران برگزار شد. شبکههای مختلف تلویزیونی با استقبال از این مسابقات، به پخش مستقیم آن پرداختند و از آن به عنوان احیاکنندهی یکی از سنتهای فاخر قدیمی و تشویق دختران جوان ترکمن به داشتن موی بلند یاد کردند. در این مسابقه (گل شاد آمانوو) از استان مرو ترکمنستان با ۱۹۴ سانتیمتر بلندی مو به عنوان بلندموترین دختر شرکت کننده در این مسابقات معرفی شد.
اما همین دو گزاره در میان ملتهای دیگر، روندی معکوس طی میکند؛ به گونهای که آنها موی کوتاه با گرایش پسرانه و یا موی متوسط با رنگ بور و طلایی را ترجیح میدهند. همچنین ذائقهی زیباپسند ملتهای مختلف، در هر جزیی از اعضای صورت، نگاهی ویژه و متفاوت دارند و هر کدام بنابر ذوقها و جغرافیای طبیعی و فرهنگی خود، دارای تمایلاتی ناهمگون از یکدیگر هستند. جلوهنماییهای متفاوت و گاه مخالف، در اشعارِ عاشقانه ملتهایی مختلف، شاهدی بر این ادعاست.
هر ملتی و بلکه هر فردی بنابر طبعِ زیباپسندِ خود، به معشوقههایی با ویژگی چشمهایی بزرگ، کوچک، مشکی، آبی، بادامی، آهویی و...، آبروهایی کشیده، کوتاه، کمانی و مژههای بلند یا کوتاه و بینیهایی باریک، پهن یا برگشته و گونههایی برآمده یا فرورفته و لبهایی کم گوشت یا پرگوشت و دهنهایی بزرگ یا کوچک و گردنهایی کوتاه، بلند، باریک یا پهن و پوستی شفاف، تیره، صورتی، سفید و... تمایل دارند. از همین روست که زیبارویان یک قوم در منظر اقوام دیگر، زیبا جلوه نمیکنند. مثلاً زنان آفریقایی، نعلبکی به لبان خود میبندند تا کلفتی لبانشان بر زیبایی چهرهشان بیفزاید یا شاعرانِ افریقایی، در وصف پوست سیاه معشوقههای رنگینپوست خود میسرایند: «شب چو رنگ تو زیباست.» در حالی که بسیاری از ملتها لبان کلفت و پوست سیاه را بر هم زننده تناسب میدانند. همچنین پیشتر در چین مرسوم بوده است که دختران پاهای خود را در پارچههای کتان قنداقپیچ میکردند و سپس کفشهای چوبی میپوشیدند و یا به درمانگاههای پزشکی مراجعه میکردند تا از بزرگ شدن پاهایشان جلوگیری کنند؛ چرا که پای کوچک جزو زیباییهای برجسته اندام زنانه محسوب میشد و این در حالی است که آمریکاییها با تبلیغات گسترده و فرهنگسازیهای زیرکانه، تلاش میکنند تا با تغییر طبایع زیباپسند ملتها، مدل زیبایی خود را بر همگان تحمیل نمایند. ضمن اینکه با ارائهی الگوی زن غربی، به عنوان فرشتهی زیبایی جهان، زیبایی زنان ملتهای دیگر را تحقیر کنند. برگزاری مسابقات جهانی انتخاب ملکهی زیبایی با معیار و سلیقه آمریکایی، گواهی بر این ادعاست.
باربی در این ورطه موثرترین نقش را بازی میکند. این عروسک طناز آمریکایی با انداختن نرد دوستی و ایجاد رابطه تنگاتنگ با کودکان، از همان ابتدای دوران شخصیتپذیری و الگوگیری، مدل زیبایی آمریکایی را ملکهی ذهنی آنها میکند و سلیقهی مادران و پدران آینده را، به سوی پذیرش الگوی یک زن تمامعیار آمریکایی سوق میدهد و البته در درازمدت این افسوس و داغ دائمی را بر دلهای انبوه طرفداران خود باقی میگذارد که نه زنانشان ارثی از چهرهی به اصطلاح پریوشِ باربی بردهاند و نه مردانشان بر فرشتهای چون باربی دست یافتهاند.
موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونههای برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پر گوشت، چهرهی شاداب، پوست صورتی، پیشانی و سری متناسب و... مجموع اعضای چهره باربی را تشکیل میدهد که به ندرت ـ حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق ـ همزمان در یک فرد جمع میشود.
زیباییاندام:
اندام زیبا نیز، همچون چهره زیبا از نعمتهای الهی است که دارای معیار و ضوابطی قطعی و قالب خاصی نمیباشد. از این رو میبینیم چاقی و لاغری همراه با قامت بلند یا کوتاه، دست، پا و انگشتانی لاغر یا پرگوشت، کوچک یا بزرگ، استخوانبندی ظریف یا درشت، ساق پا و آرنجهایی کوتاه یا دراز، پوست سفید، صورتی، تیره و... هر کدام طرفدارانی از منظر زیباییشناسی دارند. شاید بتوان از نگاه علم پزشکی، چاقی را نامطلوب و لاغری را متناسب دانست؛ اما بدون شک هرگز نمیتوان حکم بر زیبایی مطلق لاغری و زشتی چاقی کرد؛ چرا که زیبایی، برآمده از احساسات افراد است و برای احساسات نمیتوان ضوابط خاصی را قائل شد. البته امروزه رسانههای ارتباطجمعی با تأثیرگذاری اعجابانگیز خود، ذائقهها را به سوی هر آنچه خود به عنوان اندام زیبا تعریف میکنند، سوق میدهند؛ اما این به معنای برتری سلیقه و درستی تشخیص آنها نیست؛ چرا که دامنهی نگاه شهوتآمیز و سلیقهی جنسی بتپرستانه آنها، در این خصوص مدخلیتی جدی دارد و این چیزی نیست که بتوان آن را از لوحِ زندگی غربیها پاک کرد. «الان در خیابانهای نیویورک و واشنگتن و جاهای دیگر، آدم معمولی نمیتواند شبهنگام بدون اسلحه در خیابانها راه برود! امنیتشان در این حد است. امروز در آن کشورِ آفتزدهی معنوی، کودکان در خانهها از دستِ پدرخواندههایشان امنیت جنسی ندارند! اخلاقشان در این حد است.»
در صدق این گفته به گزارشی از روزنامهی نیویورک تایمز استناد میکنیم. در این روزنامه آمده است: «شهرهایی چون واشگتن، نیویورک، شیکاکو، بوستون، لس آنجلس، سانفرانسیسکو و چند شهر دیگر به عنوان مناطق خطرناک قلمداد شدهاند؛ زیرا هیچگونه تأمین جانی و ناموسی بر زنان وجود ندارد. کارآگاهان شخصی بوش هم قادر به مهار جنایات و تعرض به خانمهای جوان و دختران نیستند! و تنها رفتن به بیرون از خانه از ساعت هشت شب برای زنان و دختران صد در صد مخاطرهآمیز است.»
فارغ از این موضوع، جغرافیای طبیعی و عنصر نژادی در حوزهی اندامشناسی دخالت مستقیم دارند. به عنوان مثال مردم ژاپن و چین عموماً کوتاه قد و ظریف اندام هستند؛ در حالی که مردم ایالات متحده آمریکا بلند قامت و تنومند میباشند؛ بنابراین تکثر و اختلافِ اندامی، امری طبیعی و بلکه اجباری است. در ریختشناسی، نژادهای انسانی را به دستههای مختلفی تقسیم میکنند که هر کدام تفاوتهایی با یکدیگر دارند. همچنین نژادهای جغرافیایی نیز از هم دیگر متفاوتند. مثلاً رنگ چشم در نژاد جغرافیایی سرخپوستان آمریکایی به طور عمده تیره است و موهای آنها زبر و صاف میباشد. موهای بدنشان کم و رنگ پوستشان بین تیره و روشن متغیر است، به طور عمده چهارشانه و دارای طول قامت متغیر هستند. اما رنگ چشم نژاد جغرافیایی آسیایی اغلب قهوهای و دارای موهای صاف و زبر میباشد. موهای صورت و بدنشان کم و رنگ پوستشان تیرهتر و قدشان متنوع است.
حال با این مقدمه میگوییم: هیکل و اندام ظریفِ باربی شاید بتواند از منظر آمریکایی زیبا و فریبنده باشد؛ اما هرگز قادر نیست الگوی زیبایی قلمداد شود و چه بسا در غیبت تبلیغات گستردهی رسانهای، در چشمِ بسیاری از ملتها زشت و نامتناسب جلوه نماید. چرا که تصور عمومی از زیباییاندام باربی، بیش از آنکه به جمال واقعی و حقیقی آن بازگردد، به ساماندهی ذائقهها و افکارسازی رسانههای عمومی مربوط میشود. الکساندر پروخانف، نویسنده روسی میگوید: «به عقیده من قسمتی از اسلحه سازماندهی شده، اسلحه اطلاعاتی است. ابتدا شخصی را وارد میدانِ اطلاعاتی میکنند، سپس کاری میکنند که این مسئله اطلاعات، جزئی از حیات شخص شود. مثلِ اینکه هوا یا آب، جزئی از حیاتِ شخص است. سپس به وسیلهی این ویروس، اطلاعاتی که وارد مغزهای مردم میکنند، ایمنی آنها را در مقابله با اطلاعات، ضعیف میکنند و سرانجام عقاید و چیزهایی را که خود میخواهند به جای واقعیت وارد مغزهای مردم میکنند.»
علاوه بر این، اندام باربی به قدری معیوب و غیرطبیعی است که پزشکان معتقدند انسان واقعی در صورت دارا بودن بدن باربی، امکان راه رفتن ندارد، مگر اینکه چهار دست و پا حرکت کند. یعنی مدل باربی به گونهای طراحی شده است که عملاً امکان دستیابی کامل بدان مؤثر نیست و این بدین معناست که زنان و مردان باید همواره علاوه بر داشتن غم و افسون باربی شدن و باربی داشتن که از بیهویتی فرهنگی نشئت میگیرد، به سوی باربی شدن و باربی داشتن که مستلزم خرجهای مستمر و به نوعی آمریکایی شدن است حرکت کنند و هر کدام به ناچار بخشهایی از اندام باربی را نمایندگی نمایند. اندام باربی بیش از آنکه با آناتومی طبیعی بدن زنان طراحی شده باشد، متناسب با میل جنسی مردان، مهندسی شده است. از این رو فمینیستها نیز، پرچم مخالفت با آن را برافراشتند. آنها میگویند: اندام این عروسک مو تاب داده آمریکایی، هیچ تناسبی با اندام واقعی زنان ندارد و بر اساس تخیلات و انتظارات جنسی مردان طراحی شده است و این زشتترین توهینها به شخصیت والای زن است؛ چرا که در این نگاه، زن، انسانی بیروح و ملعبه دست است که ارزشی جز برآورده کردن نیازهای جنسی مردان را ندارد.