باربی از حیث زیباشناسی دارای سه مؤلفهی جداگانه است. مثلثِ چهره، اندام و لباس، سه مؤلفه زیبایی است که با ذائقهی زیباپسند غربیها، آن هم طبق سلیقهی بنگاههای افکارسازی طراحی شده است؛ والا چنین نیست که مجموعِ آمریکاییها، تنها مدل باربی را نماد زیبایی و فریبندگی بدانند.
اکبر مظفری
میل به زیبایی، جزو سرشت و طبیعت انسانی است که خداوند آن را در درون فرزندان آدم به ودیعه نهاده است. ازاینرو مردم به طور طبیعی گرایش به زیبایی و زیبادوستی دارند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: «خداوندِ متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد.»
زیبایی با دل و احساسات انسان سر و کار دارد، نه با عقل او، از این رو استاد مرتضی مطهری میگوید: «هر جمال و زیبایی با یک نوع از احساسات انسان مطابقت و هماهنگی دارد. موسیقی زیباست؛ ولی زیباییای است که گوش انسان آن را احساس میکند. مناظرِ زیبا، زیباست؛ ولی زیباییای است که چشمِ انسان، با آنها سر و کار دارد. یک غزلِ عشقی را که انسان میشنود، با غریزه شهوانی او سر و کار دارد، آن غریزه زیبایی آن را احساس میکند. ولی شعر حماسی فردوسی را که میشنود، حسِ سلحشوری او از آن لذت میبرد.»
آیا برای زیبایی، تعریف خاصی وجود دارد؟ و اصولاً زیبایی قابلِ تعریف شدن است؟ یعنی میتوان برای زیبایی نیز، چارچوب و ملاکهای خاصی قائل شد و زیباییهای مختلف را با معیارهایی مدوّن محک زد؟ در پاسخ بدین سؤالات، باید اذعان کرد که زیبایی به دلیل اینکه با احساسات انسان سر و کار دارد و احساسات زیبا شناختی نیز به تعداد افراد بشر متکثر است؛ لذا امکان ارائه تعریفی واحد از آن وجود ندارد. «جمال و زیبایی را چگونه میتوانیم تعریف بکنیم... آیا میشود فرمولی برای زیبایی به دست آورد؟ آیا همانطور که در شیمی برای امور مادی فرمول معین میکنند و مثلاً میگویند آب مرکبی است دارای فرمول O2 H زیبایی نیز در طبیعت فرمول دارد؟ و بالاخره زیبایی چیست؟ این سؤالی است که هنوز احدی به آن جواب نداده است... شما میبینید انسانی، شیء یا انسان دیگری ـ معشوقش ـ در نظرش فوقالعاده زیباست و حال آنکه یک انسان دیگر او را زیبا نمیبیند. پس معلوم میشود به قول این اشخاص، زیبایی حقیقت مطلقی نیست. یعنی ممکن است یک انسان در نظر انسانی در نهایت زیبایی باشد و همان انسان در نظر انسانهای دیگر اصلاً زیبایی نداشته باشد. داستان معروف مجنون همین است. مجنون که در وصف لیلای خودش این همه شعر و غزل گفت، هارون الرشید خیال کرد لیلا لعبتی است که نظیر او در دنیا پیدا نمیشود. وقتی آن لیلای بدوی وحشی را از بیابان آوردند، دید یک زن عادی سیاه سوختهای است که اصلاً هیچ قابل توجه نیست.»
کز تو مجنون شد پریشان و عوی
گفـت لـیلی را خلـیفه کان نوی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
بنابراین، زیبایی معیار و ملاک واحدی ندارد و تنها به ادراک کننده آن وابسته است. چنانکه گلهای شقایق، نیلوفر، نرگس و یاس هر کدام به طور جداگانه در کاسهی چشم افرادی گُلِ سرسبدِ گلستانها به شمار میروند. جمالِ در معشوقهها نیز، از همین قانون پیروی میکند. یعنی یک زن میتواند در نظرِ مردی بسیار زیبا و فریبنده جلوه نماید و در همان حال، پیشِ چشمِ مردانی، سهمی از زیبایی به ارث نبرده باشد. فرهنگ و ادبیات فارسی سرشار از اشعار عاشقانه و ملیح، در وصف زیباییهای زنانه با گرایشِ اخلاقی است؛ چنان که فردوسی در شاهکار ادبی خود، تهمینه مادر سهراب را چنین وصف میکند:
چو خورشیدِ تابان پُر از رنگ و بوی
پـسِ بَـرده انـدر یـکـی مــاه روی
بـه بـالا بـه کـردار سـرو بلـند
دو آبـرو کـمان و دو گیـسو کمند
تو گفتی که بهره ندارد ز خاک
روانـش خـرد بود و تن جـانِ پاک
حال اینکه دایرهی توصیف زیباییها و جمالِ زنانه در غرب، فراختر از امور مرتبط با غریزه جنسی را شامل نمیشود. آنیولو فیرنتسوئولا، راهبی از صعومه والومبروزا عصرِ رنسانس، معیاری برای زیبایی زنان به دست میدهد. وی با انحصار زیبایی در جلوههای شهوانی زنان میگوید: «گیسو باید انبوه، دراز و بور یعنی دارای یک زردی ملایم نزدیک به قهوهای باشد؛ پوست باید روشن و درخشان باشد؛ اما سفیدیاش به رنگ باختگی نگراید. چشمان باید سیاه، درشت و پر و عنبیه آن سفید؛ اما کمی آبی باشند. بینی نباید برگشته باشد؛ زیرا این حالت مخصوصاً در یک زن بر هم زنندهی تناسب است. دهان باید کوچک باشد؛ اما لبان پرگوشت، چانه گرد و گود باشد، گردن گرد و کمی بلند؛ اما سیب آدم نباید هویدا باشد، شانهها پهن و سینه برجسته باشد... دستها سفید و گوشتالو و نرم باشند، ساق پا دراز باشد و خود پا کوچک.»
زیبایی زنانه بر خلاف آنچه غربیها میپندارند و به وسیلهی امپراتوری رسانهای، برگزاری مسابقاتِ انتخاب ملکهی زیبایی، ترویج باربی، فیلمهای سینمایی و هزاران کالای فرهنگی دیگر، درصدد تحمیل ذائقهی خود به مردم جهان هستند، از رویکرد واحدی پیروی نمیکند. به عنوان مثال، امروزه غولهایی رسانهای غرب، چنین القا و وانمود میکنند که موهای کوتاه و پسرانه و به اصطلاح مدل آرایشِ آلمانی بر زیبایی، طراوت و ملاحتِ چهره زنان میافزاید؛ در حالی که نفسِ موی بلند فارغ از رنگهای مختلف آن، رکن اصلی زیبایی زنانه به شمار میرود. از این رو پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: «موی زیبا پوششی خدایی است، پس آن را ارج نهید.»
حال با این مقدمه به کندوکاو در بحث اصلی میپردازیم. باربی از حیث زیباشناسی دارای سه مؤلفهی جداگانه است. مثلثِ چهره، اندام و لباس، سه مؤلفه زیبایی است که با ذائقهی زیباپسند غربیها، آن هم طبق سلیقهی بنگاههای افکارسازی طراحی شده است؛ والا چنین نیست که مجموعِ آمریکاییها، تنها مدل باربی را نماد زیبایی و فریبندگی بدانند. البته ترویج این سه مؤلفه تنها از سوی باربی انجام نمیگیرد؛ بلکه باربی تنها یک حلقه از سلسلهی زنجیرهی فرهنگی است که در خدمتِ نهادینه کردن فرهنگ آمریکایی میباشد. رسانههای عمومی و تمام ابزارهای دیداری و شنیداری اعم از رادیو، تلویزیون، سینما، اینترنت، ماهواره، کتب و مجلات و از همه مهمتر برگزاری مسابقات ملی و جهانی انتخاب ملکهی زیبایی ـ همان که در دورهی رژیم پهلوی به عنوان مسابقهی انتخاب دختر شایسته برگزار میشد ـ اهرمهای دیگر این فرهنگسازی به شمار میروند. انتخاب ملکهی زیبایی علاوه بر نهادینه کردن سلیقهی آمریکایی، نقش مؤثری در عادیسازی انحرافات اخلاقی و تغییر ارزشها بازی میکند، ازاینرو به تازگی تمهیداتی اندیشیده شده است تا دختران مسلمان شانس بیشتری برای کسب مقام اول مسابقات ملکهی زیبایی داشته باشند. انتخاب یک دختر ایرانیالاصل مقیم کانادا به مقام دوم ملکه زیبایی در سال ۲۰۰۵ و طرح کاندیداتوری یک دختر افغانی الاصل آمریکایی، همزمان با اشغال افغانستان توسط آمریکا و انتخاب چهار دختر مسلمان از ترکیه، عراق، مصر و افغانستان در جشنوارهی ملکهی زیبایی انگلستان، رویکردی از این سنخ است. پایگاه اینترنتی شبکه ماهوارهای العربیه در این باره نوشت: «در میان چهل دختر که در این جشنواره با یکدیگر رقابت میکنند، بخت دختر عراقی برای احراز لقب ملکه زیبایی انگلیس از سایر شرکتکنندگان بیشتر است... این دختر عراقی در صورت احراز رتبه در این جشنواره، باید با لباس زیر در مقابل دوربینها ظاهر شود؛ اما او گفته است برای اینکه متانت خود را حفظ کند، با مایو ظاهر خواهد شد.»
اما در حوزهی فرهنگسازی، معیارهای اصلی انتخاب ملکهی زیبایی اعم از زیبایی چهره، اندام، لباس، استعداد و استقامت ـ رقص، آواز، شنا و... ـ دقیقاً منطبق با مدل باربی میباشد. مثلاً در برخی از کشورهای شرقی، شکم داشتن جزو زیباییهای اندام زنانه شمرده میشود و به این جهت چاقی در میان زنان آن مناطق، امری معمول و مطلوب است. یا لبهای کلفت و بینیهای پهن از مؤلفههای زیبایی چهرهی زنان آفریقایی میباشد. حلقههایی که برای آرایش از لب و بینیهایشان میآویزند، به همین حس زیباگرایی آنها بازمیگردد. قد و اندامِ کوتاه و ظریفِ زنان کرهای، ژاپنی و چینی نیز، جزو زیباییهای اندامی آنان محسوب میشود. همچنین لباسهای سنتی و بومی کشورهای مختلف ـ که عموماً کل بدن را پوشش میدهند ـ دارای جلوههای ویژهای از هنر و زیبایی هستند که مجموع این گزارهها در انتخاب ملکهی زیبایی نادیده گرفته میشوند و تنها ذائقهی آمریکایی به عنوان ملاک و معیار داوران مسابقه قرار میگیرد. در این مسابقه از میان دختران سیاهپوست، اغلب دورگههایی که دارای پوست نسبتاً روشن، لب و بینی نازک و ظریف هستند حضور مییابند. کسانی نیز در گزینهی استعداد، نمره عالی میگیرند که بهتر بتوانند رقص و آوازی غربی یا غربیپسند ارائه دهند. قالب و تناسب اندام ـ برآمدگی سینه و باسن، لاغری شکم و گردن، نازکی و کشیدگی ساق پا و... ـ نیز باید منطبق با مدل باربی باشد. یعنی اجزای هیکل و ریختِ آمریکایی، گزارههای اصلی و اغماضناپذیر مسابقه میباشد که بدون آنها امکان شرکت در مسابقه مهیا نیست. در این مسابقه، دختران با هر عقیدهای که داشته باشند ـ که به ظاهر محترم است ـ باید در سه نوع پوششِ لباس ملی و وطنی، لباس خواب و مایو ـ که همان عریانی محض است ـ به رقابت بپردازند و چون لباسهای بومی و خواب کشورهای مختلف، شانسی برای جلب نظر داوران مسابقه ندارند، ناچار شرکتکنندگان در این دو گزینه، با تساهل و چشمپوشی داوران، لباسهای سکس و بدننما بر تن میکنند و در نهایت کسی پیروزِ این میدان است که بیشتر بتواند غربی باشد و همینجاست که باید اعتراض مسلمانان به این مسابقات را، به مثابهی تک پرچمی دانست که به نشانهی صیانت از شخصیت انسانی زن، بر بام سرای جهان برافراشته میشود. «صدها تن از مسلمانان اندونزی علیه تصاویر نیمهعریان ملکهی زیبایی سال ۲۰۰۵ این کشور در جاکارتا تظاهرات کردند. معترضان پارچهنوشتههایی با خود حمل میکردند که بر روی آنها نوشته شده بود: عفت زنان اندونزیایی را نفروشید.»