سر بر آوردنِ (انقلاب) این پدیدۀ معجزآسا، درست در اوجِ هیاهویِ مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابرِ ضرباتِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیایِ اسلام، امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد.
مقاومت یعنی یک امّت در مقابلِ باجگیری، عقبنشینی نمیکند، در مقابلِ حمله، به خودشان نمیلرزند و در مقابلِ زورگویی، کوتاه نمیآیند.
زهرا منتظر
سر بر آوردنِ (انقلاب) این پدیدۀ معجزآسا، درست در اوجِ هیاهویِ مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابرِ ضرباتِ سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیایِ اسلام، امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هر چه زمان گذشته، این استحکام ـ به حول و قوۀ الهی ـ بیشتر و آن امید، ریشهدارتر شده است. در طولِ سه دههای که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهایِ مسلمان، آسیا و افریقا، صحنه این هماوردیِ پیروزمندانه است؛ امّا این انقلاب پایانِ کار نبود؛ بلکه شروعی بود برای رسیدن به قلههای رفیعِ سعادتِ تمامِ بشریت. بدین معنا انقلاب به معنای آشوب و اغتشاش و... نیست؛ بلکه انقلاب آنجایی است که پایههایِ غلطی برچیده میشود و پایههایِ درستی به جایِ آن گذاشته میشود؛ این قدمِ اوّل است. انقلاب که تحقق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحققِ «نظامِ اسلامی» است. از آنجایی که شکلگیری «تمدّنِ نوینِ اسلامی» در خلأ صورت نمیپذیرد؛ بلکه با چالشها دشمنیهایی مواجه است؛ چرا که صهیونیست و استکبارِ بینالمللی زورگوییها، قلدریها، زراندوزیها، تزویرها و نیرنگها و دروغها را به حاشیه میراند و اجلِ محتومشان را نزدیک میکند؛ بنابراین باید در تمدنسازی به نکاتی توجه کرد و مواردی را رعایت نمود تا به فضلِ الهی، از التقاط و فروافتادن در دام دشمن جلوگیری به عمل آید. در این جا به سه مورد اشاره شده است:
۱ (تعیینِ ایدئولوژی و جهانبینی، مرزبندیِ صریح، با دگراندیشان و فرهنگِ منحط و متهاجم غربی:
هیچ ملّتی که داعیه تمدنسازی دارد، بدون ایدئولوژی نمیتواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملّتی بدون دارا بودن یک فکر و یک ایدئولوژی و یک مکتب، نمیتواند تمدنسازی کند. کسانی که امروز در دنیا تمدن مادی را به وجود آوردهاند، با ایدئولوژی وارد شدند، صریح هم گفتند، گفتند ما به کمونیستیم، گفتند ما به کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایهداری اعتقاد داریم. مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، و در این زمینه کار کردند؛ البته زحماتی هم متحمل شدند، هزینهای هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدونِ داشتنِ یک مکتب، یک فکر و یک ایمان، و بدونِ تلاش برایِ آن و پرداختن هزینههایِ آن، تمدّنسازی امکان ندارد. تقلید از غرب برای کشورهایی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهایی که بهظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. در تمدنسازی، باید این امر مورد توجه ویژه قرار بگیرد که «فرهنگِ غرب»، یک فرهنگِ مهاجم و فرهنگِ نابودکننده فرهنگها است. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهایِ بومی را نابود کردند، بنیانهایِ اساسیِ اجتماعی را از بین بردند، تا آنجایی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی. اگر زبانِ رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبه قاره هند، زبانِ فارسی، چند قرن، زبانِ رسمی بود. تمامِ نوشتهجات، مکاتبات دستگاههای حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارسِ عمده، شخصیتهایِ برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت؛ بنابراین استقلال فرهنگی در
رو یا رویی تمدنی بایستی کاملا رعایت شود.
۲) مقابله با اسلامِ سکولار:
کارِ عظیم امام خمینی (ره) و انقلاب، تحوّل در نگاهِ به دین بود و گسترشِ اسلامِ نابِ محمّدی (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) بود. قبل از ارائۀ اسلامِ ناب و سیاسی، اغلبِ مردم، دین را فقط وسیلهای برایِ مسائلِ شخصی، مسائلِ عبادی، حدّاکثر احوالِ شخصی میدانستند، فقط برایِ همین مسئله نماز، روزه، وظایفِ مالی و ازدواج و طلاق، در همین حدود، دین را، وظیفه دین، و مسئولیّتِ دین و رسالتِ دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالتِ نظامسازی و تمدّنسازی و جامعهسازی و انسانسازی و مانند اینها تعریف کرد. مردم نگاهشان به دین بهکلی متحوّل شد. باید این خطِ اصلیِ امام، جهتِ تمدّنِ سازی به جدّ دنبال شود.
۳) مقاومت در اندیشه و عمل:
مقاومت یعنی یک امّت در مقابلِ باجگیری، عقبنشینی نمیکند، در مقابلِ حمله، به خودشان نمیلرزند و در مقابلِ زورگویی، کوتاه نمیآیند. پس یکی از چیزهایی که ما لازم داریم، استقامت و پایداری است. استقامت، یعنی مسیر و جهتگیری را گم نکنیم و مرتب خطاها را اصلاح کنیم و از اینکه به ما بگویند خطا کردهاید، بدمان نیاید و بدانید که چگونه «آزادی و حقوقِ اجتماعی» منهایِ «لیبرالیزم»، و «برابری» منهایِ «مارکسیزم»، و «نظمِ» منهایِ «فاشیزمِ غرب» را نهادینه کنید. چگونه تقیّد خویش به شریعت مترّقی اسلام را حفظ کنید، بیآنکه گرفتارِ جمود و تحجّر شوید. چگونه مستقل شوید، بیآنکه منزوی شوید. چگونه پیشرفت کنید، بیآنکه وابسته شوید. چگونه مدیریت علمی کنید، بیآنکه سکولاریزه و محافظهکار شوید.