حضرت امام صادق (علیهالسلام)، به نقل از پدران بزرگوارش (علیهمالسلام) حکایت میفرمایند: «در زمان مولای متقّیان، امیرالمومنین علی (علیهالسلام)، مدّتی باران نازل نشد.
پس عدهای از اهل کوفه نزد امیرالمومنین (علیهالسلام) حضور یافته و ضمن اظهار ناراحتی از نیامدن باران، تقاضا کردند تا حضرت از درگاه خداوند، طلب نزول باران نمایند.
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) خطاب به فرزندشان حضرت اباعبدالله الحسین (سلاماللهعلیه) فرمودند: ای حسین! حرکت کن و برای این اهالی از درگاه خداوند متعال درخواست بارش باران نما.
حضرت اباعبدالله الحسین طبق پیشنهاد پدر از جای برخاستند و ایستادند و پس از حمد و ثنای الهی، بر پیامبر خدا و بر اهل بیت گرامیشان، تحیت و درود فرستادند و آنگاه اظهار داشتند:
ای خداوندی که عطا کننده خیرات هستی، و برکات و رحمتهایت را مرتّب بر ما میفرستی! امروز از آسمان، باران رحمت و برکت خود را بر ما بندگانت فرود فرست و ما را از باران خیر و برکت سیراب گردان.
و تمام موجودات تشنه را کامیاب و سیراب گردان.
تا آنکه ضعیفان خوشحال و دلشاد گردند.
و زمینهای مرده سرسبز و زنده در آیند و برکات را ظاهر نمایند.
پس ای پروردگار جهانیان! دعا و خواسته ما بندگانت را مستجاب و برآورده فرما.
همین که حضرت أبا عبداللّه الحسین (علیهالسلام) دعایشان پایان یافت و آمین گفتند، ناگهان ابرهای بسیاری در آسمان پدیدار شد و باران رحمت شروع به باریدن کرد و تمام مناطق را باران فرا گرفت؛ به طوری که بعضی از بیاباننشینهای اطراف کوفه به خدمت امیرالمومنین (علیهالسلام) وارد شدند و گفتند: بارش باران، تمام حوالی کوفه را فرا گرفته و تمام باغات و نهرها پر از آب گردیده است.
بحار الانوار، ج 44، ص 187