علی شیرازی
طبق بیان الهی در قرآن مجید، تمامی کرات آسمانى، خورشید، ماه، ستارگان، کشتی، مرکب ها، موجودات زمینى، دشت، کوه، مراتع، جنگل ها و شب و روز، همه مسخّر انسان کاملی اند که دارای مقام خلیفة اللهی است:
۱. وَ سَخَّرَ لَکُمْ الأَنْهارَ؛ خدا نهرها را مسخر شما ساخت
۲. وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ؛ خدا کشتی را مسخر شما ساخت
۳. وَ سَخَّرَ لَکُمْ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ؛ خدا شب و روز را مسخر شما ساخت
۴. وَسَخَّرَ لَکُمْ الشَّمسَ وَ القَمَرَ؛ خدا خورشید و ماه را مسخر شما ساخت
۵. وَ سَخَّرَ لَکُمُ مافِى السَّماواتِ وَ مافِى الأَرْضِ؛ خدا آنچه را که در آسمان و زمین است مسخر شما ساخت
از نظر جهان بینى اسلام، آن قدر به انسان ارزش و مقام داده شده است که همه موجودات دیگر، مسخّر این انسان اند؛ انسانى که «خلیفة اللّه» است و قلبش جایگاه نور خدا می باشد.
در هیچ مکتبى، انسان دارای چنین ارزشی نیست و چنین موقعیت و شخصیتی ندارد. این ویژگى مکتب اسلام است که ارزش وجودى انسان را تا این حد بالا مى برد.
خدای حکیم و کریم، کشتى ها، هواپیماها، ماشین ها، حیوانات، دریاها، نهرها، شب ها، و روزها را به خدمت انسان در آورد، تا در مسیر منافع او حرکت کنند.
این عظمت را خدا برای انسان قرار داد و او مقام خلیفه اللهی و اشرف مخلوقات الهی بودن را برای انسان ترسیم و تنظیم کرد.
بیشتر اندیشمندان، محققان و مفسران معتقدند که انسان، برترین موجود و اشرف مخلوقات الهی است و دلیلهایی را از آیات و روایات اسلامی در تایید این مطلب بیان میکنند.
خداوند، مبدأ انسان را از خود معرفی میکند:
۱. نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی؛ و از روح خود در آن دمیدم.
۲. خداوند به انسان اسماء را یاد داد.
۳. به دستور خداوند، ملائکه بر انسان سجده کردند
۴. خداوند مقام خلافت در عالم تکوین را به انسان داده است.
۵. انسان به جهت «عقل خدادادی» و «کمال اختیاری»، بر سایر موجودات برتری دارد.
برخی از دانشمندان و بزرگان دین، معتقدند که نوع خلقت انسان، دلیلی بر اشرف مخلوقات بودن او است.
خداوند حکیم می فرماید: إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً؛ هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم.
انسان لایق مقام اشرف مخلوقات و لایق مقام خلیفه اللهی و جانشینی خدا است. وی با کرامت و فضیلت رتبه انسانیت، می تواند به آن مقام بزرگ دست یابد.
فرهنگ غرب به دنبال شکستن این مقام انسانی است. می خواهد انسان را از مقام قرب الهی، به جایگاه اسفل السافلین تنزل دهد و از مقام حیوانی، پست تر سازد.
مکتب اسلام، قصد دارد انسان بر همه مخلوقات الهی فائق آید و معیار شرافت و برتری را از جنبه مادی، به جنبه ارزشی و اخلاقی تغییر داده است و در آیات و روایات متعددی، ملاک برتری انسانها بر یکدیگر را رعایت کردن تقوای الهی و پای بندی به ارزشهای اخلاقی دانسته است.
خداوند مهربان در قرآن کریم میفرماید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ؛ گرامیترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.
پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرمایند: «إنّ ربَّکُم واحِدٌ، و إنّ أباکُم واحِدٌ، و دِینُکُم واحِدٌ، و نَبیُّکُم واحِدٌ، و لا فَضلَ لِعَرَبیٍّ علی عَجَمیٍّ، و لا عَجَمیٍّ علی عَرَبیٍّ، و لا أحمَرَ علی أسوَدَ، و لا أسوَدَ علی أحمَرَ، إلاّ بِالتَّقوی؛ همانا پروردگار شما، یکی است و پدر شما، یکی و دین شما، یکی و پیامبرتان، یکی. هیچ عربی را بر هیچ عجمی، برتری نیست و هیچ عجمی را بر هیچ عربی و هیچ گندم گونی را بر هیچ سیاهی و هیچ سیاهی را بر هیچ گندم گونی، مگر به تقوا.
بر این اساس، ملاک برتری مؤمنان بر یکدیگر میزان تقوای آنهاست، نه چیز دیگری.
انسان ها، با تقوای الهی به مقام خلیفة اللهی و مقام اشرف مخلوقاتی می رسند.
چنین انسانی هر چه بزرگتر شود، تقوای او بیشتر میگردد. هر چه تقوایش بیشتر شود، عزیزتر می شود و چون به سن پیری رسد، بایستی زیباترین خدمت را به او داشت.
خدای بزرگ درباره زمان پیری و کهن سالی انسان می فرماید: وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا؛ و پروردگارت مقرر كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر [خود] نيكی كنيد. هر گاه تا تو زنده ای، هر دو يا يكی از آنان به كهن سالی رسند، به آنان اُفّ مگو و آنان را به درشتی خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگوی.
آنها در دوران پیری، سختترین حالات را دارند و بیشتر در خود، احساس نیاز به کمک فرزندان میکنند؛ زیرا از برآورده کردن بسیاری از ضروریات زندگی خود، ناتواناند. یکی از توقعات و آرزوهای پدر و مادر از فرزندان نیز این است که در پیری و ناتوانی، بتوانند کمک کار آنها باشند.
اسلام برای حفظ جایگاه پدر و مادر، چنین دستوری را صادر کرده است.
پیری والدین، موجب مسئولیت بیشتر فرزندان، در خودداری از رفتار بی ادبانه؛ مانند رد کردن آنها با تندی و خشونت و سخنان رنج آور می باشد.
امروزه، با انسان شناسی های مختلفی روبه رو هستیم که هر کدام از زاویه ای خاص، به انسان و مقوله های انسانی می نگرند و تصویری خاص از انسان به نمایش می گذارند.
یکی از این نگرش ها که خاستگاه غالب آن در فلسفه های غربی است، نگاه به بشر با «محوریت انسان» است که از آن به انسان گرایی یا اومانیسم یاد می شود.
این نگرش که بسیاری از مولفههای آن مبتنی بر مبانی سکولاریسم و در تقابل با آموزه های دینی است، پس از دوره رنسانس اوج گرفت و در دوره مدرن به گونه ای سازمان یافته، نظم و نسق یافت و در بیشتر جریان های فکری غرب، پیگیری می شود.
اومانیسم، مهم ترين ويژگی انسان شناختی فرهنگ معاصر غرب است و به معناي اصالت انسان دنيوی و اين جهانی است.
این نگاه به بعد الهی و دینی و روحانی و معنوی انسان، کاری ندارد. نگاه به انسان در مکتب اومانیسم، نگاه ابزاری و مادی و دنیایی است که در مقابل دیدگاه جامع مکتب اسلام قرار دارد.
در انسان شناسی غربی، انسان، موجود رها شده از قيود دين است. انسان، محورمدار عالم است وتدبير جهان به دست اوست .مبنای زندگی او، نه بر پايه دين كه بر ستون عقل وعلم منهای وحی و خدا است.
امور ماورائی در نگاه غرب، مباحثی مبهم و پوچ و فاقد هستی است، و استفاده از علائم ديني درحد يك سنبل است.
در این انسان شناسی، "اخلاق" نسبی وحاصل تجربه بشری است وعمل ضد اخلاقی وجود ندارد. تنها قيد آزادی، اصل عدم ضرر به ديگران است. فرديت انسانی، ارزش دارد و هر عقيده، ولو غیردينی حرمت دارد.
در نگاه اومانیستی، هدف اززندگی، رسيدن به لذت آنی است وسود بيشتر، در گرو لذّت بيشتراست.
خدا و دین و معنویت، در فرهنگ غرب جایی ندارد. سخن از انسان نیز، فقط در راستای بهره مادی ارباب فرهنگ، قابل بحث و بیان است.
اساسی ترین چالش غرب، در این است که اسلام و انسان را نشناخته اند. در غرب، همین اندازه که کسی بگوید دستگاه شناخت رو بنا و روابط تولید زیر بنا است، انسان را تقلیل داده است، در حالی که در اسلام، شناخت زیر بنا و سایر چیزها از قبیل روابط تولید، رو بنا است.
در جوامع غربی، ارزش مطلق وجود ندارد و همه اش نسبی است. ارزش ها در گذر تاریخ به وجود می آیند و در گذر تاریخ هم محو می شوند.
اومانیسم، شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزشها و فضایل، از جمله حق و حقگرایی است.
اومانیسم، جنبشی فلسفی و ادبی است که زیربنای رنسانس میباشد و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل میدهد. این جنبش، سرشت انسانی و علایق طبیعت آدمی را، میزان همه چیز قرار میدهد.
پایهگذاران اومانیسم، در صدد بودند تا روح آزادی و خودمختاری انسان را که در قرون وسطی از دست داده بود، دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او بازگردانند، تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خود ساخته و بر آن مسلط شوند.
در اکثر موارد، "انسانگرایی" در برابر "خداگرایی" قرار داده شدهاست و انسان از جایگاه الهی خود، سقوط کرده است. انسان، دیگر انسان نیست. به انسان، به عنوان شیء مادی نگاه می شود و در این مبحث، هرگز از بُعد الهی بشر، سخنی به میان نمی آید.
سخن از بُعد جسمانی و شهوت و دنیا و لذت است. سخن از کمال حیوانی است. غافل از اینکه انسان بدون کمال الهی، انسان نیست. وقتی هدف، جسم و لذت از جسم شد، دیگر فرد پیر و افتاده و فرتوت و زشت، ارزشی ندارد. ارزش در جوانی و زیبایی و سلامتی است.
فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ غربی كه سالمندان و سالخوردگان را به نحوی از محيط خانه و روابط خانوادگى دور میكند، به آنان ارج مىنهد و برای آنان حرمت قائل است و سفارش به احترام آنان می کند.
پيامبر مكرم اسلام(صل الله علیه وآله وسلم) نيز به طور مكرر، به رعايت حقوق و احترام گذاشتن به سالخوردگان، سالمندان و پيران امت سفارش كرده اند و جوانان را به بهرهگيرى از تجارب و افكار آنان، تشويق نمودهاند.
در روايتی، پيامبربزرگ اسلام (صل الله علیه و آله وسلم) در خصوص احترام گذاشتن به سالمندان، فرمودهاند: هر كس فضيلت و مقام يك «بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس و نگرانى روز قيامت، ايمن مىدارد.
فرهنگ غربي، بر عکس نگاه دینی، وجود سالمندان را در خانواده، زائدهاى مزاحم مى پندارد و سعی می کند به گونه ای آنان را از محيط خانه و روابط خانوادگى دور كند و به «خانه سالمندان» بفرستد.
سفارشات پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) درباره سالخوردگان قابل توجه است.
در حديثی از قول پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، گفتیم که شناخت و رعايت احترام سالمند بخاطر سن و سالش، موجب آسودگی و در امان بودن از فزع روز قيامت است.
در حدیثی دیگر نیز فرمودند: یك پير در ميان اصل و خانواده خود، چون پيامبری در ميان امت خويش است.
اما در نگاه فرهنگ غربی، با پا به سن گذاشتن، افراد سالخورده بیشتری نیازمند خانه سالمندان می شوند. طبق آمارها، تا یک دهه آینده، با رشد ۵۰ درصدی افراد مراجعهکننده به خانه سالمندان امریکا و اروپا روبرو خواهیم شد که هزینههای بیشتری را برای این کشورها ایجاد خواهد کرد. اکنون نیز بودجه خانههای سالمندان در آمریکا روند افزایشی داشته و برآوردها، بیانگر آن است که بودجه از رقم ۱۰۰ میلیارد دلار در این سالها، به ۲۲۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴ میلادی برسد. موضوعی که ضررهای سنگینی را به اقتصاد آمریکا و نظام سلامت این کشور وارد خواهد ساخت.
ضرر گسترده تر، شکستن حیثیت انسانی زن و مرد کهن سال است. غرب می خواهد زشتی های زندگی غربی را، وارد زندگی ما کند. این موضوع، خطری است که اگر زنگ خطرش را به صدا در نیاوریم، چوبش را خواهیم خورد.