طیبه فرید
توی ایوانِ زیارتگاهِ رافضی ها، جوانک از درد چنبره زده بود توی خودش و درحالیکه مچ پاهایش به هم بسته شده بود، روی زمین غلت میزد. به دندهی چپ که بر میگشت، انگار دردش کمتر میشد. رافضی کُشی کرده بود و حالا در صف انتظار بهشت بود.