سرانجام هواپیمای حامل امام در ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، در فرودگاه تهران به زمین نشست و به میلیونها نفر از مردم تهران که برای استقبال از ایشان از ساعتها قبل به انتظار نشسته بودند، آرامشی خاص داد. این لحظاتی بود که ما واقعا قلبمان بهشدت میتپید. در آن تکه راهی که امام از پایین هواپیما تا آن سالنی که بنا بود صحبت کنند آمدند، برای ما مثل یکعمر طول کشید.
برای جلوگیری از غافلگیرشدن، آرایش تاکتیکی مناسب آن منطقه را اتخاذ کردم و ستون را بهطرف سردشت حرکت دادم. بعد از پشت سر گذاشتن دِه کوخان و نمشیر، به اول پیچ دولازان رسیدیم. در ابتدای آن پیچ که به شکل یو بود، دیگر هوا تاریک شد. از دوردست، صدای تیراندازی به گوش میرسید. در سهراهی آلوت واقع در ابتدای پیچ دولازان، ستون را متوقف کردم تا شب را در آنجا به صبح برسانیم.
وقتی که شورای سلطنت تشکیل شد و شاه رفت، سید جلال تهرانی از اعضای شورای سلطنت شد. بعضی از دوستان نهضتی، اظهار خوشحالی میکردند که او (سید جلال) فردی مذهبی و آدم معتدلی است و میشود با او همکاری کرد. میشود با او بهگونهای برخورد کرد که به نفع انقلاب و پیشرفت نهضت باشد.
معروف است که وقتی سید جلال تهرانی در فرانسه میخواست حضور امام برسد، امام فرموده بودند باید استعفا بدهد تا من او را بپذیرم که او هم استعفا داد و خدمت امام شرفیاب شد. اطلاعاتی هم که من از سید جلال تهرانی داشتم، این بود که او قبلاً روحانی بود و در میان افرادی که برای شورای سلطنت انتخاب کرده بودند، آدم بدی نبود.